سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

بین مدیریت و ریاست تفاوت از زمین تا آسمان است


بین مدیریت و ریاست تفاوت از زمین تا آسمان است

مدیر از رأس هرم به پایین می نگرد و با ایجاد هماهنگی و همنوازی و اتحاد و اتفاق به پیش می رود

مدیر از رأس هرم به پایین می‌نگرد و با ایجاد هماهنگی و همنوازی و اتحاد و اتفاق به پیش می‌رود .

رییس در قالب یک دیکتاتور و خودمحور، فقط «دستور» می‌دهد مدیر،‌ می‌تواند هریک از کارکنان را مانند مهره شطرنج در جایی قرار دهد که برنده باشد نه بازنده؟

مدیریتی که بتواند جامعه را، جامعه زیرمجموعه خود را با تأمل و تحمل و صبر و حوصله، راهنمایی و رهبری کند و به پیش برد. مدیریتی که بتواند پرسنل رده‌های پایین‌تر یا برای بخش‌هایی از کل جامعه، کاراندیش و کارساز باشد و با حسن نیت و حسن تفاهم همه آنها را به سوی اتحاد و اتفاق، به سوی هماهنگی و همنوازی،‌ به سوی برادری و برابری سوق دهد. نه آنکه با سیاستهای نادرست خود، همه آنها را به جان هم اندازد و حسادت‌ها و خصومت‌ها را توسعه و گسترش دهد تا به اصطلاح بتواند بر همه آنها “ریاست” کند.

مدیریت با “ریاست” تفاوتی بسیار یا به قولی “تفاوتی از زمین تا آسمان” دارد. چرا که “رییس” هماره با عوامل پایین دستی خود، به نحوی قلدرمآبانه و خودمحوری رفتار می‌کند، بدون آن که توانایی و استعدادهای آنان را، ذوق و سلیقه و فکر و درایت آنان را بداند، در قالب یک دیکتاتور و مستبد، فقط دستور می‌دهد و انتظار دارد تا بلافاصله هم دستوراتش را انجام دهند.

او به هیچ شکلی با “زمان” سر و کار ندارد و نمی‌تواند بفهمد انجام هر کاری،‌ مقدمه و مؤخره‌ای دارد، طرح و برنامه می‌خواهد و از همه مهمتر به “زمان” نیاز دارد. بسیار بیشتر از ساعت و روز و هفته یا زمانهای دورتر ودرازتر .

بی‌سبب نیست که بسیاری از کشورها، حتی در کشور خودمان، از دیرباز شاهد برنامه‌ریزی‌های یک ساله، سه ساله و پنج ساله بوده‌ایم یا در برخی دیگر از کشورها، برای پیشبرد یا وصول به اهداف اقتصادی و سیاسی خود به برنامه‌های بلندمدت ۲۵ ساله و ۳۰ ساله و ۵۰ ساله متوسل می‌شوند. برنامه‌ریزی‌هایی که ممکن است بسیاری از طراحان و پیاده‌کنندگانش، پایان کار را نبینند و عمرشان کفاف ندهد تا شاهد موفقیت و کامیابی آن باشند یا ناکامی و شکست آن!

این مدیران طرح و برنامه‌ریز، دور از ریاست کردن‌های غلط و مستبدانه، دور از جار و جنجال‌ها و شعارهای نابخردانه، سود زیر مجموعه خود یا به کلام دیگر سود کل جامعه را در نظر می‌گیرند و به طراحی و برنامه‌ریزیهای کلان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می‌پردازند. زیرا می‌اندیشند که اگر روش و بینش کارسازی را در یک اداره و واحد کوچک یا در یک کارگاه زیرپله‌ای با موفقیت پیش برد، نه تنها ثمره و بهره آن به افراد پایین دستی او که به بخشی یا بخش‌های دیگری از جامعه هم منتقل می‌گردد.

در جهان امروز مدیریت، مانند اکسیژن برای بشریت ضروری است. زیرا همانگونه که هوا و اکسیژن جزء لازم حیات است، مدیریتهم جزء لازم زندگی آدمی است، بالاخص در جوامع صنعتی که نبود مدیریت صحیح شیرازه همه هستی را بر هم می‌زنند و همینجا است که مدیر، باید “مدیریت” داشته باشد. نه “ریاست”! چون صرف دستور دادن و امر کردن، صرف تحکم و خشونت، نمی‌تواند کارساز و مفید و ارزنده باشد، چرا که او هم آبرو و حیثیت و پرستیژ دارد. او کار می‌کند و زحمت می‌کشد و توقع ندارد که با خشونت رویارویی پیدا کند.

ادامه و استمرار این روش ناهنجار، پرسنل را کم‌کم به سوی مقاومت و لجاجت می‌برد. به ویژه اگر مأمور و کارمند، استعداد و توان انجام آن کار را نداشته باشد.

“مدیر” باید به محض اشغال کرسی مدیریت به شناخت کامل همه مهره‌های زیرمجموعه خود بپردازد و بر مبنای آن، هر کاری را به فردی واگذار نماید که بتواند با استعداد او بخواند و با شور و علاقه به انجام رساند. همان گونه که در بازی شطرنج هم گاهی ساعت‌ها به مهره‌ها می‌نگرند و به فکر فرو می‌روند تا دقیقاً مهره‌ای را انتخاب کنند و در خانه خود بنشانند چرا که هرگونه عجله و شتاب خواسته یا ناخواسته‌ای می‌تواند به “مات‌ شدن” و شکست بینجامد.

پس بسیار لازم و ضروری است که مدیر پیش و بیش از هر چیز دیگر باید به معلومات، تجربه آنها، دانش و فهم و قدرت کاری، سلامتی و تندرستی و هوش و استعداد و اشتیاق افراد زیردست خود پی ببرد و آگاه شود، سپس به گزینش آنها اقدام کند. چرا که در هر مجموعه کوچک و یا بزرگی افراد با تحصیلات و دانش‌ها و تخصص‌های متفاوت، با توان‌ها و نیروهای متفاوت، افکار و اندیشه‌ها و سلیقه‌های گوناگون، حتی با سن و سال و شخصیت و جنسیت متفاوت وجود دارند.

آن خانم رییس دفتر یا منشی بیش از آقایان می‌تواند با صبر و تحمل بیشتری با کلمات شمرده‌تری به خواستها و پرسش‌های مشتریان و متقاضیان پاسخ بدهد و به همین سبب هم او هست که با برخورد سازنده‌اش می‌تواند مدیرش را لایق و کاردان معرفی کند یا بداخلاق و ناسازگار!

از سوی دیگر مدیری که پدرش تاجر و بازرگان بازار بوده و با خرید و فروش و معاوضه و مبادله سر و کار داشته است نمی‌تواند در پشت میز اداری و مدیریت و برنامه‌ریزی یا در پست مدیریت‌های آموزشی و دانشگاهی، همان روش و منش را به کار گیرد و به پیش رَوَد. چرا که شیوه فرماندهی در میدان رزم و نبرد با مدیریت در کلاس‌های دانشگاهی و اتاق‌های تجارت و بازرگانی و صنایع وبمانند ضرب المثل معروف و جا افتاده و… “تفاوت از زمین تا آسمان“ است.

بنابراین مدیر باید از کارنامه‌های تحصیلی و کاری زیرمجموعة خودآشنایی کامل داشته باشد. بدون حب و بغض، پست و رده کاری او را انتخاب کند تا واحد زیرپوشش و فرماندهی او، در کمال یکرنگی و صمیمت و اتحاد و اتفاق به انجام کارها همت گمارند و کوچکترین کم‌کاری و ضایعه‌ای را پدید نیاورند. زیرا گاهی در سطوح مختلف جامعه، مدیرانی دیده‌ایم که به اصطلاح با زرنگی‌های خاص خودشان، افراد را به جان هم انداخته‌اند و آنها را به خبرچینی و جاسوسی وادار کرده‌اند و در خفا با هر کدام، به گونه‌ای رفتار کرده‌اند تا به او بفهمانند که فقط او هست که مورد اعتماد و اطمینان کامل مدیر است یا به دیگر سخن با ادامه خط و مشی ناپخته و ناهنجار، حسادت‌های آنان را تحریک کرده‌اند تا بتوانند بر آنها “ریاست” کنند. در صورتی که این روش ناپسند، می‌تواند فرسنگ‌ها از موقعیت و کامیابی دور شود و به جای پیروزی و موفقیت، شکست‌ها و افتضاحات ناخواسته‌ای را به روی صحنه آورد. می‌تواند به جای همکاری و همگامی، دشمنی‌ها و غرض‌ورزی‌ها را توسعه و گسترش دهد و زیردستان را به لجبازی بکشاند و برنامه‌ها و کارها را به تأخیر اندازد.

مدیر، باید “دانش مدیریت” داشته باشد و در هر مجموعه‌ای که قرار گرفته است باید از فن و ریزه‌کاریهای آن مجموعه مطلع و آگاه باشد و از منظر بالای هرم، به پایین بنگرد و بر کارها نظارت و همه را به یک چشم ببیند. حتی آنانی هم که در انجام کارها سعی و تلاش کافی ندارند به مشاغل و مأموریت‌های ساده‌تری بگمارد تا با دلخوشی بیشتری در اجرای وظایف محوله خود اقدام کنند.

مدیر، باید در لباس یک داور و قاضی و حکم بیطرف رفتار کند و بین همه‌کادرهای پایینی، دوستی و رفاقت و برابری را ترویج و تشویق نماید نه جنگ و ستیز را.

اتخاذ اینگونه “ریاست”ها حتی مقام و منزلت شخصی او را هم زیر سؤال می‌برد و این مسأله، همان چیزی است که گاهی در مدیریت‌های از رده خارج شده می‌بینیم. مدیریتی که هم‌اکنون در برخی از حجره‌های داد و ستد بازارها و بازارچه‌های معامله و مبادله وجود دارد. مدیریت یا ریاستی که نمی‌تواند با دنیای پیشرفته امروز، با دنیای تکنولوژی‌ها و فراتکنولوژی‌ها و اینترنت‌ها سازگار باشد.

توسط آزادمقدم

http://imh۸۶.blogfa.com