شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چرا علم جدید فقط در غرب رشد می كند


چرا علم جدید فقط در غرب رشد می كند

امروزه همه از خطر جنگ, انفجار جمعیت یا آلودگی هوا و آب سخن می گویند, ولی معمولاً همان افرادی كه این مشكلات را آشكارا تشخیص می دهند, از ضرورت و توسعه بیشتر یا جنگ علیه بدبختی بشری كه از شرایط تحمیل شده به وسیله نفس وجود زمینی بشر ناشی شده سخن می گویند

«امروزه همه از خطر جنگ، انفجار جمعیت یا آلودگی هوا و آب سخن می گویند، ولی معمولاً همان افرادی كه این مشكلات را آشكارا تشخیص می دهند، از ضرورت و توسعه بیشتر یا جنگ علیه بدبختی بشری كه از شرایط تحمیل شده به وسیله نفس وجود زمینی بشر ناشی شده سخن می گویند. به سخن دیگر، آنان مایلند تا مسائل و مشكلات ناشی از برهم زدن توازن میان انسان و طبیعت را از راه فتح و سلطه بیشتر بر طبیعت حل كنند.» ( انسان و طبیعت ، سید حسین نصر ، مقدمه ) بدین ترتیب، خواه ناخواه در به هم زدن هرچه بیشتر توازن حیاتی طبیعت و درنتیجه، ایجاد بحران و فساد در عالم، نقش اساسی بازی می كنند. انسان متجدد، غیب و در نتیجه غیب الغیوب و حقیقت حق (خدا) را از زندگی حذف كرده و به عبارت صحیح تر، به آن كافر شده و بدین ترتیب نظم میان اركان طبیعت را برهم زده است؛ زیرا آن صورت متعالی از معرفت كه علوم را باید با آن سنجید و درون آن جای داد؛ یعنی همان بعد متافیزیكی و ماهیت قدسی طبیعت كه شناخت آن و جای گرفتن در نظم آن ضامن حفظ حیات است، تنها از منبع وحی و نظریه الهی صادر می شود.

بنابراین، با كفر نسبت به آن، زندگی با خطر جدی روبرو می شود. ما در اینجا قصد تشریح بحران زندگی بر كره زمین را نداریم. فقط می خواهیم فضای فرهنگی و عالمی كه بشر غربی در آن زندگی می كند و اتمسفر فرهنگی غرب را بشناسیم. «اثر» در هر زمینه ای بویژه در آثار ادبی و هنری ازقبیل آثار سینمایی و تلویزیونی، صددرصد وابسته به نظام فرهنگی صادركننده اثر است و نگاه انسان نوگرا به طبیعت ساختار كیهان و جهان، اساسی ترین مؤلفه فرهنگ و تمدن غربی است.

برای شناخت بهتر موضوع، از منظر دین به طبیعت نگاه می كنیم تا دریابیم بشر غربی، چقدر از حقیقت فاصله گرفته است. در اندیشه دینی، طبیعت چیزی تهی از معنا نیست، بلكه كتابی سرشار از رموز الهی است. این كتاب اگرچه بستر زندگی این دنیایی بشر را در برمی گیرد، ولی سرشار از نشانه هایی است كه برای سالك الی اللَّه ضروری می نماید. انسان دینی، اگرچه برای شناخت طبیعت وارد عالم كثرت ها و حجاب های مادی می شود، ولی به یاری همان بعد متافیزیكی و نظم الهی طبیعت و نیز اندیشه پربار دینی، بار دیگر از عالم كثرت ها به وحدت بازمی گردد و چنین است كه طبیعت نشانه ای از خدا می شود و تمدن غرب با حذف همین قسمت دوم بود كه زمینه را برای حضور خویش فراهم كرد. نگاه دینی، طبیعت را به زبان سمبولیك و نمادین ترسیم می كند. دكتر سید حسین نصر در كتاب نظر متفكران اسلامی درباره طبیعت، به مبادی علم كیها ن شناسی و علوم اسلامی درباره طبیعت می پردازد و مشرب های فكری اسلامی بویژه مكتب های شیعی را بررسی می كند. برای مثال، از رسائل اخوان صفا به عنوان یكی از منابع اساسی علوم طبیعی اسلامی، تحلیلی ارائه می دهد. وی می نویسد: حكما و عرفا بدون این كه تنزه و تجرد ذات باری تعالی را ماورای هرگونه تعیین و تصوری انكار كرده باشند، بیشتر به جنبه پیوستگی و اتصال عالم خلقت به مبدأ وجود توجه كرده، با لسان تشبیه و تمثیل [آن چنان كه در آیات قرآن كریم هم آمده است] كوشیده اند تا عالم را به عنوان سایه و مثال عالم ملكوت جلوه گر سازند و رابطه وجودی بین موجودات و وجود محض و كثرت و وحدت را بنمایانند. (سید حسین نصر، «نظر متفكران اسلامی درباره طبیعت»، تهران، انتشارات خوارزمی، ،۱۳۷۷ چاپ ،۴ ص۲۴) اگرچه در تمدن دینی تحقیق در علوم طبیعی ممكن است با نظر به رفع نیازهای انسانی، چنانكه در صنایع قدیم مشهود است، انجام گیرد یا ممكن است برای به وجود آوردن یك نظام استدلالی درباره تمام مراتب هستی یا برای به دست آوردن اطلاعات جزئی درباره قسمتی از طبیعت باشد، نكته مهم در تقابل اندیشه الهی با اندیشه ماتریالیستی آن است كه اندیشه دینی، طبیعت را سرشار از رموز و اسرار الهی می داند و آن را تجلیگاه حقایق الهی معنی می كند، آنچنان كه بنا به اصطلاح حكما و عرفا، قرآن كریم هم تدوینی است و هم تكوینی. قرآن تكوینی همان طبیعت است كه مرتبه ای است از سلسله مراتب كلی وجود و سیر آن، منزلی است از منازل طریق معرفت كه سالك آن را می پیماید تا به وصال حق برسد و از زندان طبیعت رهایی یابد. در اندیشه دینی، عنایت پروردگار بزرگ، همه طبیعت را فراگرفته است و این حضور، به «نفس كلی» تعبیر شده است. آنچنانكه گفته اند: «طبیعت یكی از قوای نفس كلی است كه سراسر عالم تحت القمر را فراگرفته است. در زبان شرعی نام آن ملائكه موكل است و به اصطلاح فلسفی، نیروی طبیعی است كه با مشیت باری تعالی در اجسام فاعل است».(رساله الجامعه، ج،۲ ص ،۵۵ به نقل از: نظر متفكران اسلامی درباره طبیعت، ص ۱۰۲)

تمدن غربی، در خوشبینانه ترین حالت، جهان را مخلوقی می داند كه خدا خلق كرده و رها ساخته است و طبیعت را بی روح و بی معنا می پندارد و آماده است تا بشر در آن تصرف كند و جواز این چپاول بی سابقه جز با انكار نفس كلی و روح حاكم بر طبیعت و فاعلیت حضرت حق (جل و علی) صادر شدنی نیست. طبیعت در گذشته، فقط كمیّت نبود، بلكه كیفیت هم بود و اتفاقاً جنبه كیفی آن اصالت داشت. بنابراین، زبان و علمی كه این كتاب طبیعت را مورد مطالعه قرار می داد، باید زبانی كیفی - كمّی باشد. مثلاً اعداد در گذشته غیر از جنبه كمّی جنبه كیفی نیز داشته اند، جنبه كمّی سبب كثرت می شد و حجابی ایجاد می كرد و جنبه كیفی آن، كثرتها را به عالم وحدانیت پیوند می زده است. دكتر نصر می نویسد: «علم عدد، در نظر اخوان، طریق وصال علم توحید و حكمت و ماوراءالطبیعه است».( نظر متفكران اسلامی درباره طبیعت، ص ۷۹)

در غرب، امروز، جنبه كیفی عدد انكار می شود و فقط جنبه كمّی آن كه زبان ریاضی را شكل می دهد، برای مطالعه طبیعت به كار می رود. بنابراین، همیشه رو به افزایش است و هیچگاه به حضرت واحد نخواهد رسید.

اندیشه دینی به وحدت عالم اعتقاد دارد و به قول اخوان: «چنانكه یك شهر یا یك حیوان یا یك انسان واحد است، عالم نیز واحد است» (همان، ص ۷۶)و سلسله مراتبی دارد كه طبقات اسفل آن مانند عنصر بدن به طبقات اعلی پیوسته است و همه به كلمه الهی باقی اند و هستی خود را هرلحظه از آن كسب می كنند. آنچنانكه خداوند در سوره مباركه الرحمن می فرماید: «كلّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأن»(الرحمن:۲۹) هستی همواره نیازمند عنایت الهی است و بدون آن معدوم می گردد. بنابراین، همه افعال طبیعت را می توان از این نظرگاه به خداوند بزرگ نسبت داد. بشر مدرن برای تصرف در طبیعت، به طبیعت سكولار (راز زدایی شده) نیاز داشت. بنابراین، به انكار صورت معنوی والهی آن پرداخت. در واقع، انسان جدید برای این كه بر مسند خدا بنشیند و نظم موهوم و دلخواه خویش را كه براساس شهوت ها و تكبر و تفرعن طراحی شده است، اجرا كند و بهشت خیالی خویش را بسازد، باید خدا و فاعلیت او را در طبیعت انكار كند. علمی متناسب با همین جهت گیری به وجود آمد تا در مرحله نخست، از طبیعت قداست زدایی كند و در مرحله دوم، انسان را به جای خدا بنشاند و مذهب جدیدی به نام ساینتیسم (علمگرایی) برپا كند.

همه فسادی كه در زمین ایجاد شده، به سبب دستاوردهایی است كه از این علوم و از این بشر صادر می شود. آنچنانكه حضرت حق فرمود: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ.» (روم:۴۱) ما كسبت ایدی الناس، همان دستاوردهای به دست آمده بشر است. بشر غربی طبیعت را صرفاً مخزنی از انرژی و منبعی از خواهش های مادی می داند و گذشتگان را به دلیل استفاده نكردن حریصانه از طبیعت، ریشخند می كند. وی بشری را كه در استفاده از طبیعت حد و مرز نمی شناسد، متكامل می داند. بنابراین، گذشتگان را در مرحله كودكی اندیشه تصور می كند و اندیشه دینی را كه علت اصلی استقبال نكردن بشر از تصرف بی جا در امر طبیعت بوده است، به بیهوده گویی و ساختن تئوری الهی برای آنچه آنها جهالت می خوانند، متهم می كند. او همه دستاوردهای معرفتی بشر پیشین را به دلیل این كه زمین هایی برای استخراج ذخیره های طبیعت فراهم نكرده اند، نادیده می گیرد. اگر بپرسیم چرا با وجود این همه پشتوانه علمی و شاخه ها و مكتب های مختلف و وسیع علمی، انقلاب علمی و علوم جدید آنگونه كه در غرب دیده می شود، در مكان های دیگری مانند چین و جهان اسلام سربرنیاورد، پاسخ همین است: دقیقاً حضور عقاید فراطبیعی و یك ساختار مذهبی بود كه از دنیوی ساختن طبیعت جلوگیری می نمود.

محمد حسنی