سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

کودک آزاری چیست


کودک آزاری چیست

کودک آزاری عبارت است از هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود, برخی از این آثار می تواند مخفی باشد

"کودک آزاری" عبارت است از هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود، برخی از این آثار می‌تواند مخفی باشد. ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام یا زیر زمین اشکال مخفی کودک آزاری است.

تنبیه بدنی و تجاوز جنسی به کودک هم از انواع کودک آزاری فیزیکی است که علائم آن قادر به ردیابی است.

"کودک آزاری" مربوط به طبقه خاصی نمی‌شود و فقر فرهنگی به اندازه فقر اقتصادی می‌تواند در آن خطر آفرین باشد، به نحوی که مسئله کودک آزاری در بین افراد تحصیلکرده و با بضاعت مالی خوب هم دیده می‌شود.

در این میان باید توجه داشت که " کودک آزاری" با "تنبیه بدنی" متفاوت است. با تنبیه به کودک می‌فهمانند که باید رفتار خود را اصلاح کند؛ اما متاسفانه به علت عدم آگاهی و همچنین نقض قانونی بسیاری از پدران و مادران به بهانه تنبیه کودکان خود را در معرض هر گونه آسیب روحی و روانی قرار می‌دهند.

بدرفتاری با کودکان معمولاً در چهار حوزه مورد بررسی قرار می گیرد؛ کودک آزاری جسمی (physical child abuse)، کودک آزاری عاطفی (emotional child abuse)، کودک آزاری جنسی (sexual child abuse) و غفلت (neglect).

در تعریف گورملی و برودزینسکی (۱۹۸۹) از کودک آزاری، علاوه بر چهار حوزه فوق، کودک آزاری رفتاری تلقی می شود که در دامنه سنی زیر ۱۸ سال اتفاق می افتد و این اصل با تعریف پیمان جهانی حقوق کودک نیز همخوانی دارد. به هر حال حوزه های دیگری وجود دارند که به آنها نیز اشاره می شود. اغلب بین انواع کودک آزاری یک نوع رابطه و همبستگی وجود دارد.

۱) کودک آزاری جسمی: به طور کلی کودک آزاری جسمی آسیبی است که مواردی چون ضربه زدن، داغ کردن، آسیب رساندن به سر، شکستگی، آسیبهای درونی، زخمی کردن یا هر شیوه دیگر از آسیب جسمانی را شامل می شود. تحقیقاتی که در فاصله سال های ۹۰ تا ۹۲ انجام گرفته بیانگر این مطلب است که مرگ های ناشی از کودک آزاری جسمی ۸۷ درصد در بین کودکان زیر پنج سال و ۶۵ درصد در بین کودکان زیر یک سال بوده است. (تاور، ۱۹۹۶)

۲) کودک آزاری عاطفی: بدرفتاری عاطفی آسیبی اساسی و قابل توجه است که کارکردهای روانشناختی، رفتار و رشد کودک را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد و طرد، محرومیت عاطفی، برخورد خشونت آمیز خانواده (بی ثباتی خانوادگی)، انتقاد، تحقیر و انتظارات نامناسب از کودک، کودک آزاری عاطفی تلقی می شود. بدرفتاری عاطفی معمولاً با بدرفتاری جسمی و کلامی همراه است (کینگستون و پنهیل، ۱۹۹۵).

۳) کودک آزاری جنسی: آلبرز (۱۹۹۴) کودک آزاری جنسی را این گونه تعریف کرده است: تماس یا تعامل بین کودک و فرد بزرگسال، هنگامی که از کودک برای تحریک جنسی شخص مرتکب (Perpetrator) یا فرد دیگری استفاده شود.

کودک آزاری جنسی دامنه وسیعی را در بر می گیرد که مواردی مثل نمایش آلت تناسلی فرد بزرگسال به کودک، مجبور کردن کودک به نشان دادن آلت تناسلی خویش به فرد بزرگسال، وادارساختن کودک به روسپی گری یا استفاده از کودک در حوزه هرزه نگاری (Pornography) را نیز شامل می شود (واکر، بونر و کافمن، ۱۹۸۸).

۴) غفلت: عبارت است از حذف یا نادیده گرفتن کودک که ممکن است با آزار بدنی همراه باشد. غفلت به منزله الگوی پایداری است که بیانگر رابطه متقابل و اندک والدین و مراقبان با کودک، حذف و عدم تأمین نیازهای اولیه جسمی یا ؟؟؟؟؟ کودک مثل تغذیه، بهداشت، پوشاک، نظافت، تربیت، مراقبت های پزشکی، ؟؟؟؟ و ابراز عشق و علاقه می باشد.

۵) بهره کشی اقتصادی (Economic abuse): کنترل بیش از حد در استفاده و بهره برداری از پول در حوزه بهره کشی اقتصادی قرار دارد. والد یا مراقبان برای کسب درآمد فشار زیادی به کودک یا حتی همسر خود تحمیل می کنند. در حالی که در مورد نحوه خرج کردن آن هیچ گونه اختیاری به آنها نمی دهند. عدم مشارکت کودک یا همسر در نحوه و چگونگی خرج پول نیر بهره کشی مالی تلقی می شود.

۶) بدرفتاری آموزشی (Educational Abuse): فشار و آسیب های احتمالی که از طریق نظام آموزشی، معلمان، شیوه های تدریس، محتوای کتابها و ... در کودکان ایجاد می شود، در حوزه بدرفتاری آموزشی قرار می گیرد. تأکید بر نمره گرایی، نادیده گرفتن تفاوت های فردی، ایجاد رقابت های شدید، تأکید بر یادگیری از راه حفظ کردن، ایجاد فشارهای روانی برکودکان به علت انتظارات بیش از حد از آنان و ... در این گروه جای می گیرد. بدرفتاری آموزشی می تواند با سایر بدرفتاری های از جمله بدرفتاری جسمی همراه باشد.

سبب شناسی

توجه به سبب شناسی کودک آزاری یکی از مهمترین عواملی است که مشاور یا درمانگر باید به آن توجه نماید؛ زیرا در خلال توجه به این مطلب است که می تواند مداخله مناسب را طرح ریزی، بررسی و هدایت نماید. تلاش هایی که به منظور تبیین علل کودک آزاری صورت گرفته، الگوهای مختلفی را موجب شده است که در اینجا به مهمترین آنها اشاره می شود.

۱) الگوی روانپزشکی (Psychiatric model): این مدل، علل کودک آزاری را در ویژگی شخصیتی والدین و کودکان و به نوعی در آسیب شناسی روانی آنها دنبال می کند. به طور کلی الگوی روانپزشکی، افراد کودک آزار (بدرفتار) را از لحاظ آسیب شناسی روانی به طور معنادار، افرادی پریشان می داند که با پریشانی خود باعث بدرفتاری و بهره کشی از کودکان می شوند. در این باره دو نوع آسیب شناسی مهم مطرح شده است، یکی اختلالات روان پریش (Psychotic) و دیگری اختلالات جامعه ستیز (psychopathic). همچنین به این موضوع اشاره شده است که بدرفتاری در افراد الکلی و سوء مصرف کنندگان مواد شایع است. نتایج اولیه در مورد موضوع کودک آزاری چنین نشان می دهد که ۱۴ درصد از مادران و ۷ درصد از پدران در گزارش های خود به این نکته اشاره کرده اند که در دوران کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته اند.

در بسیاری از خانواده ها با یکی از کودکان بیشتر از بقیه بدرفتاری می شود. کودکان نارس و کودکانی که در هنگام تولد کم وزن هستند و نیز آنهایی که به طور کلی دچار نارسایی های رشدی هستند بیشتر در معرض خطر قرار دارند. برا ی مثال می توان به کودکان عقب مانده ذهنی و کودکان بیش فعال اشاره کرد. نتایج یک گزارش در ایالات متحده نشان می دهد که بیش از ۵۰ درصد کودکانی که مورد آزار جسمی قرار گرفته اند، کودکان نارس و کم وزن بوده اند.

توجه بیش از حد به عوامل روان شناختی باعث شده که انتقاداتی به الگوی روانپزشکی وارد آید. روبین اظهار می دارد که روان شناختی کردن یک پدیده اجتماعی توجه را از حوزه ساختاری و موقعیتی مشکل دور می سازد. بر اساس این اعتقاد، اصطلاح کودک آزاری توجه را بیشتر به سوی درماندگی روانی فرد آزار دهنده سوق می دهد و با توصیف فرد آزار دهنده به عنوان "عاملی علّی" بیش از آنکه به نما و منظر اصلی مشکل (که بیشتر ماهیتی جامعه شناختی دارد) توجه شود، بر موضوع فرد آزارگر متمرکز می گردد.

۲) الگوی جامع شناختی (Sociological model): الگوی جامعه شناختی کودک آزاری، بر عوامل اجتماعی تأکید بیشتری دارد. برخی از متغیرهای جامعه شناختی که در کودک آزاری دخالت دارند و فشار روانی بسیاری را ایجاد می کنند عبارتند از مشکلات شغلی، اختلالات خانوادگی، بیماری و گریه کودک و موقعیت های مشابه. با وجود این بعضی خانواده ها علیرغم اینکه با فشار روانی بسیار زیادی مواجه هستند، با کودکان خود بد رفتاری نمی کنند. به هر حال، تعدادی از مطالعات، کودک آزاری را در خانواده های طبقات پایین اجتماعی-اقتصادی گزارش کرده اند البته خانواده های کم درآمد ذاتاً بدرفتار نیستند، بلکه شرایط فشار آور بیشتری را در زندگی تجربه می کنند. در یک مطالعه ملی در آمریکا (۱۹۹۳) کودکان خانواده های با درآمد سالیانه پایین تر از ۱۵۰۰۰ دلار با کودکان خانواده های با درآمد سالانه بالاتر از ۳۰۰۰۰ دلار مقایسه شدند. یافته ها نشان داد که کودکان گروه اول ۲۲ بار بیشتر از کودکان گروه دوم در معرض احتمال بدرفتاری قرار دارند. در این مطالعه به عوامل دیگری نیز اشاره شده که عبارت اند از: تک والدی بودن خانواده و پایگاه اقتصادی-اجتماعی والد، سوء مصرف مواد توسط والدین و بعد زیاد خانوار.

یکی دیگر از عوامل تعیین کننده در بدرفتاری با کودکان، پذیرش تنبیه به عنوان یک روش کلیدی در تربیت کودک است. تا چند سال پیش تیبیه بدنی جزء جدایی ناپذیر نظام آمورشی کشورها بود و هنوز هم به نوعی همین طور است. مادامی که تنبیه بدنی به عنوان یک روش تربیتی پذیرفته شود، شاهد خشونت و کودک آزاری خواهیم بود.

فرشید یزدانی با اشاره به اینکه ۶۰ درصد از کودکان آزاردیده، پسر و مابقی دختر بوده اند، به خبرگزاری ایسنا گفت:« ۴۰ درصد آزارهای جسمی، ۳۰ درصد عاطفی، ۳۰ درصد غفلت، ۲۰ درصد آموزشی، ۱۰ درصد بهره کشی اقتصادی و ۲۰ درصد آزارها جنسی بوده است. البته باید گفت، این آمارها، دارای همپوشانی است.»

دکتر "منصور ایزدپناه"، روانشناس، در این خصوص می‌گوید: مهمترین عاملی که منجر به کودک آزاری می‌شود فقر اقتصادی و فرهنگی است، ضمن آن که عدم وجود حربه قانونی در این میان نیز بی تاثیر نیست، اکثر کودکانی که از این معضل رنج می‌برند در خانواده‌های پرجمعیت فقیر و مهاجر قرار دارند که گاها پدر یا مادرشان معتاد هستند یا آن که از وجود نامادری یا ناپدری رنج می‌برند، با این وجود مسئله "کودک آزاری" در میان خانواده‌هایی که به ظاهر از هیچکدام از این معضلات رنج نمی‌برند هم دیده می‌شود.

او می‌افزاید: متاسفانه در فرهنگ ما این موضوع که کودکان تا تنبیه بدنی نشوند، بزرگ نمی‌شوند، وجود دارد، بنابراین فرهنگ خشونت در جامعه ما نهادینه شده است، در حالی که تداوم این خشونت‌ها می‌تواند به ترس، اضطراب و پرخاشگری در کودک، پنهان کاری، شب ادراری،عدم اعتماد به نفس و عدم قدرت ارتباط با دیگران شود، به طوری که اکثر کودکان و نوجوانان بزهکار از خشونت‌های خانگی رنج برده‌اند.

این روانشناس اضافه می‌کند: خشونت فیزیکی تنها یک نوع از خشونت‌ها علیه کودکان است که اگرچه رواج بسیاری دارد؛ اما نباید انواع خشونت‌های کلامی و روحی را نیز نادیده گرفت. تحقیرکردن، سرکوفت زدن، مقایسه نادرست با همسالان، ناسزا گفتن و ... اگر تداوم داشته باشد، می‌تواند جزو انواع کودک آزاری شمرده شود.

منابع: روزنامه هموطن سلام و سایت روانشناسی آزاد

جمع اوری: امیرعلی منصوری