جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روش برخورد قرآن با ناهنجاری های جامعه


روش برخورد قرآن با ناهنجاری های جامعه

در این مقاله سعی بر آن است تا اصول قرآنی حاكم بر جامعه برای ایجاد ثبات و برچیدن ناهنجاری های اجتماعی معرفی گردد در ضمن بیان این اصول نگاهی جامعه شناختی نیز به مسأله هنجار و ناهنجاری شده است

در این مقاله سعی بر آن است تا اصول قرآنی حاكم بر جامعه برای ایجاد ثبات و برچیدن ناهنجاری های اجتماعی معرفی گردد. در ضمن بیان این اصول نگاهی جامعه شناختی نیز به مسأله هنجار و ناهنجاری شده است.

هنجار:[۱] این كلمه در لغت لاتین به معنای گونیا می باشد. لذا به عنوان قانون یا قاعده ای تلقی می شود كه باید به آن رجوع كرد.

بهنجار: جامعه شناسان رفتاری را كه براساس هنجارهای یك جامعه انجام گیرد، بهنجار[۲] گویند. با توجه به این تعریف عمل نابهنجار یا انحراف اجتماعی در نگاه جامعه شناسان رفتاری است كه بر خلاف هنجارهای اجتماعی یك جامعه باشد. همانطور كه از تعریف جامعه شناسان غربی روشن است در تعریف هنجار، جامعه محوریت دارد به عبارت دیگر عمل طبق رفتار عمومی افراد در اجتماع سنجیده می شود; لذا اصول حاكم بر این دیدگاه نمی تواند فرد یا اجتماع را به سعادت همه جانبه راهنمایی كند چرا كه ممكن است رفتار عمومی اجتماع با هدف خلقت كه انسان در این مسیر باید گام بر دارد مغایرت داشته باشد. زیرا جامعه از عصمت در عمل برخوردار نیست بلكه ممكن است عموم راه خطا را پیش گرفته باشند. در همین مورد قرآن می فرماید: «هیچ گاه ناپاك و پاك مساوی نیستند هر چند فزونی ناپاكی ها تو را به شگفتی اندازد»[۳]

● انحراف اجتماعی از نگاه قرآن

با بررسی آیات قرآن و به دست آوردن هدف كلی آن كه همان رساندن انسان به سعادت همه جانبه است می توان گفت كه محور همه معارف، اصول و احكام در قرآن «حق» است. «ذَ لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَـطِـلُ»[۴] و یا آیه: «وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَـبَ بِالْحَقِّ »[۵] و در جای دیگر می فرماید: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلَـلُ»[۶]

همان طور كه از آیه بدست می آید قرآن معیار مشروعیت و اعتبار یك عقیده، ارزش و هنجار و رفتار اجتماعی را هماهنگی با حق می داند و دیگر اعمال را باطل معرفی می كند. قرآن با توجه به این اصل، احكام و معارف خود را انشاء و ابلاغ كرده است.

مفاهیم و واژه های قرآنی مربوط به كجروی و انحراف اجتماعی به طور كلی به دو دسته عام و خاص تقسیم می شود:

در دسته مفاهیم عام عناوینی همچون; ظلم، فساد، فسق، رجس، منكر و... وجود دارد كه شامل هر نوع انحراف فردی و اجتماعی می شود.

و در دسته مفاهیم خاص عناوینی همچون ارتداد، زنا، شرب خمر، نفاق و... وجود دارد. اصولی كه از قرآن برای مبارزه با ناهنجاری های جامعه معرفی می شود متضمن بر هم زدن این انحرافات موجود است. قبل از بیان این اصول باید گفت كه: در فرایند پیشگیری از انحرافات اجتماعی هم به كیفیت و میزان جامعه پذیری افراد توجه می شود و هم به مسدود كردن موقعیت های زمینه ساز كجروی كه از بیرون، افراد را به كجروی وامی دارد; این فرایند بر درونی كردن ارزش ها تلاش می كند.[۷] چرا كه تا ارزشی نهادینه نشود و در درون افراد رسوخ نكند هیچ گاه در جامعه پیاده نخواهد شد.

با توجه به مطالب بالا هنجار از نظر قرآن: عملی است كه موافق فطرت و عقل سلیم بوده در مسیر به كمال رساندن فرد باشد و ناهنجاری عملی است كه همراه و هم صدا با هوا و هوس و فراموشی ندای فطرت و عقل باشد، به عبارت دیگر ناهنجاری: عدم هماهنگی رفتار، اعتقاد و باور انسان با فطرت و عقل و هماهنگی آن با هوا و هوس می باشد.

قرآن كریم برای مبارزه با ناهنجاری ها و هنجار آفرینی در جامعه اصولی را پی گرفته است كه با مراجعه به آیات متعدد به دست می آید.

● این اصول عبارتند از:

۱) اصل شناخت و بینش دهی به جامعه:

این اصل را می توان ترسیم و اصول معارف بنیادین نیز نامید.

برای تعدیل یا تغییر شخصیت افراد لازم است بینش و نوع نگرش را نسبت به آفرینش و محیط اطراف تغییر داد; زیرا رفتار انسان در حد زیادی بازتاب نوع نگرش او به عالم و برگرفته از شناخت اوست. لذا در روان درمانی و روان شناسی هنگامی كه بیمار برای معالجه و درمان بیماری روانی خود مراجعه می كند شخص روان شناس در مرحله اول سعی در تغییر نوع نگرش و اعتقاد او نسبت به موضوع درمان دارد. شخص بیمار با تغییر در افكار خود این توانایی را پیدا می كند تا در برابر مشكل مقاومت كند.

اساساً یادگیری ـ یا شناخت ـ عملی است كه در جهان آن افكار، گرایش ها، عادات و رفتارهای انسان تعدیل می شوند و تغییر می یابند.[۸]

با توجه به این اصل خداوند بعد از بعثت پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) در مدت سیزده سال كه آن حضرت در مكه به سر می برد آیات شناختی قرآن را بیشتر در جنبه های توحیدی و صفات آن و نبوت و معاد و اخلاق است نازل كرد. افكار مخرب و اعمال ضد ارزشی دوران جاهلیت زمینه ای را فراهم آورده بود تا مردم نتوانند نسبت به نداهای فطری و عقلانی خود پاسخ مثبت دهند لذا لازم بود مدتی این افكار تصفیه شده و جای خود را به افكار و اعتقاداتی كه زمینه ساز اعمال و رفتار ارزشی و همگون با هدف آفرینش می باشد; دهد.

با توجه به این كه آیات و سور مكی بیشتر در محور اعتقادات است نشان از اهمیت این اصل مهم در مواجهه با ناهنجاری های اجتماعی می دهد.

ابن جزی می گوید: «اكثر سوره های مكی در اثبات عقاید و رد بر مشركین و در قصص پیامبران و... نازل شده اند.»[۹]

زحیلی نیز همین موضوعات را برای سور مكی بیان می كند: «در سوره های مكی اصلاح عقیده و اخلاق و زدودن شرك و بت پرستی و تثبیت و اقرار عقیده و پاكسازی آثار نادانی و... بر دیگر موارد تشریع غلبه دارد.»[۱۰]

این عبارات گوشه ای از سخنان اهل فن در مورد سوره های مكی بود كه نشان می دهد خداوند در این سوره ها با ظرافت افكار منحرف جامعه را تصفیه كرده و به جای آن اعتقادات سالم و موافق با فطرت انسانی جایگزین نمود. و خدای حقیقی را با ذكر صفات جلالیه و جمالیه آن به آنها معرفی كرد، با قاطعیت در برابر افكار خرافی جاهلی ایستاد.

خداوند با این كار انسان را با قسمتی از تمایلات نهفته خود كه بر اثر انحراف در عقاید فراموش شده بود آشنا می كند. انسان نسبت به میل به غذا، میل به امور جنسی، میل به احترام و جاه طلبی و... آگاهی دارد. ولی یك سلسله تمایلات در انسان هست كه چندان دم دست نیست این ها به شرطی می توانند در انسان برانگیختگی به وجود آورند كه شناخته شوند و شناختشان نیز كمكی به رشدشان باشد.[۱۱]

لذا برای به حركت واداشتن انسان باید انگشت روی تمایلات او گذاشت تا توسط این تمایلات حركت كند. خداخواهی و خداپرستی از اموری است كه در نهاد انسان وجود دارد و جزء فطریات اوست كه ممكن است بر اثر بروز موانعی واپس زده شود لذا توسط آگاهی دهی می توان دوباره آن را بازسازی كرد و به جریان انداخت بخش عمده ای از سوره های مكی این مأموریت مهم را انجام می دهند.

از آن جا كه شناخت به تنهایی نمی تواند محرك باشد بلكه باید در درون انسان نهادینه شود و ملكه گردد قرآن میل خداشناسی را با بیان های گوناگون و زمان های مختلف بازسازی می كند.

زمانی از راه برهان وارد می شود: «اگر در آسمان و زمین خدایانی غیر از اللّه بود حتماً فاسد می شدند»[۱۲] و زمانی با ایجاد سؤال باعث برانگیختن فطرت می شود: «رسولان گفتند: آیا در خدا شك دارید؟ خدایی كه آسمان ها و زمین را آفریده او شما را دعوت می كند تا بخشی از گناهانتان را ببخشد...»[۱۳] زمانی نیز با بیان صفات خداوند روح زیبادوستی را به حركت در می آورد: «او خدایی است كه معبودی جز او نیست، حاكم و مالك اصلی اوست از هر عیب منزه است به كسی ستم نمی كند امنیت بخش است مراقب همه چیز است قدرتمندی شكست ناپذیر كه با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می كند و شایسته عظمت است. او خداوندی است خالق، آفریننده ای بی سابقه و صورتگری (بی نظیر)...»[۱۴] وقتی انسان مخاطب این آیات قرار می گیرد چنان مجذوب آن می شود و مفاهیم آن را با ندای درونی خود همسو می یابد كه دیگر به درستی آن هیچ شكی به خود راه نمی دهد. این مفاهیم را مؤید و پاسخی به نیازهای درونی خود می یابد لذا با گذشت زمان این عقاید در او نهادینه می شود و محركی می شود و رفتن به سوی هنجارهای عالی و متعالی مورد نظر خداوند.

با توجه به همین اصل اصیل خداوند به معرفی پیامبر خود همان كه واسطه میان او و خلق است می پردازد و در كنار معرفی این شخصیت از دفع شبهات موجود نیز غافل نیست و آنها را پاسخ می دهد.

«بگو همانا من انسانی مانند شما هستم كه بر من وحی شده است همانا پروردگار شما خدایی یگانه است پس هر كس امید لقاء پروردگار تو را دارد پس باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگار احدی را شریك قرار ندهد.»[۱۵]

در این آیه علاوه بر معرفی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به این سؤال كه مگر می شود پیامبر از جنس بشر باشد نیز پاسخ می دهد و آن را امری مسلم فرض می كند بعد نیز به معرفی خود می پردازد و در نهایت انسان ها را به انجام عمل صالح و دوری از شرك فرامی خواند. در ذیل این اصل می توان به اصل شفاف سازی نیز اشاره كرد.

در همین راستا به معرفی سرگذشت گذشتگان می پردازد و با این كار افكار تحریف شده در این امور را بازسازی می كند در سوره های مكی از جمله: طه، مریم، شعراء، هود، یونس، یوسف و كهف و... برخی از این سرگذشت ها را بیان و حقایق را در مورد این امور بیان می كند.

از این رفتار قرآن در بدو بعثت می توان این امر را نتیجه گرفت كه چنانچه بخواهیم جامعه ای را به حالت آرمانی خود برسانیم و ناهنجاری های آن را به هنجار تبدیل كنیم باید در مرحله اول شناخت دهی صحیح همراه با شفاف سازی امور در برنامه ما باشد در ضمن این شناخت دهی باید همراه با حوصله و طول زمان باشد تا ملكه نفس شده و به امضاء عقل و فطرت برسد.

۲) اصل توجه دهی به آخرت

معاداندیشی ضامن سعادت و رفاه و امنیت جوامع بشری است. در راستای شناخت دهی جامعه باید به یك اصل كمكی نیز توجه شود. هر گاه انسان برای عمل خود پاسخی را بشناسد كه آن پاسخ در اصل عینیت همان عمل است در انجام عمل به عقل و شرع رجوع می كند. از جمله راهكارهای قرآن كریم برای درمان جامعه منحرف جاهلی بیان وجود عالمی ورای این دنیاست. قرآن سعی دارد واقعیت را به مردم بفهماند كه اعمال آن ها از بین نمی رود. وقتی این حالت در انسان به یقین مبدل شود دیگر در انسان ناامیدی و یأس راه پیدا نمی كند، دیگر جامعه به پوچی نمی رسد بلكه برای اعمال خود واقعیتی ورای عمل می بیند.

● آثار معاداندیشی[۱۶]

الف ) بازدارندگی یا پیش گیری

علم به این كه بعد از مرگ انسان وانهاده نمی شود بلكه مسؤول تمام اعمال خود است و جهانی جاویدان را به دنبال دارد، انسان را به فكر وامی دارد; چرا كه انسان همیشه در این تلاش است كه خود را به كمال برساند. به عبارت دیگر كمال خواهی از فطریات بشر است گرچه در جوامع مختلف تعریف كمال متفاوت است.

حال اگر این را لمس كرد كه هستی منحصر به دنیا نیست و می تواند با حركت بر طبق برنامه ای خاص كمالی جاویدان را به دست آورد هیچ گاه خود را به ورطه هلاكت نمی اندازد. هیچ گاه به بن بست فكری نمی رسد و در انجام اعمال نیك دچار تردید نمی گردد.

ب ) جهت گیری خاص

با معاداندیشی اعمال انسان جهت گیری خاص پیدا می كند. انسانی كه معتقد است خداوند مالك روز رستاخیز است سعی می كند به سوی او حركت كند. این اعتقاد مستلزم تنظیم رفتار و اعمال است چرا كه با این جهت گیری هرگونه رفتاری سازگار نیست انسان با این نگرش به یك نوع تعادل و امنیت روحی روانی می رسد كه تمام روان شناسان به دنبال این هدف مطالعه می كنند.

ج ) غفلت زدایی

با این نگرش است كه انسان از غفلت و وانهادگی می رَهد چرا كه می داند: «(این چه كتابی است) كه هیچ عمل كوچك و بزرگی را فرو نگذاشته مگر آن كه آن را به شمار آورده است؟»[۱۷] و می داند «پس هر كس به اندازه ذره ای خیر انجام دهد آن را می بیند و هر كس به اندازه ذره ای بدی كند آن را می بیند.»[۱۸]

هنگامی كه این فكر در درون شخص راه پیدا كرد دیگر به خود جرأت تخطی نمی دهد. لذا قرآن با پرداختن به بیش از یك سوم از آیات خود اهمیت این موضوع را گوشزد كرده است.

۳) اصل الگودهی یا معرفی گروه های مرجع

گروه مرجع گروهی است كه افراد خود را با آن مقایسه و با استانداردهای آن خود را ارزیابی می كنند.[۱۹]

برای ملموس كردن بیانات و القاء مسایل بهترین روش ارائه الگو به مخاطب است تا برای فهمیدن مطلب به سراغ الگوی پیشنهادی رفته و رفتار خود را با آن مقایسه كند. در الگوهای مرجع لازم نیست فرد عضوی از اعضای آن گروه باشد بلكه صرفاً برای ایجاد مقایسه میان خود و گروه مرجع می باشد.

با توجه به این اصل مهم در اجتماعی شدن، قرآن كریم در سه آیه این مسأله را مطرح كرده است: «برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و كسانی كه با او بودند وجود داشت در آن هنگامی كه به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم»[۲۰]

در این آیه خداوند برای مسلمان الگویی را برای رفتاری خاص كه همان برائت جستن از شرك و خدایان دروغین است معرفی می كند. با توجه به این كه مقدار الگو بودن این گروه مرجع بیان شده است لذا در همین محدوده مسلمان می بایست از آن تبعیت كند.[۲۱]

در آیه دیگر می فرماید: «(آری) برای شما در زندگی آنها سرمشق نیكویی بود برای كسانی كه امید به خدا و روز قیامت دارند و هر كس سرپیچی كند (به خویشتن ضرر زده زیرا) خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است.»[۲۲]

خداوند هدف خود را از ارائه الگو رساندن مسلمانان به ثواب الهی معرفی كرده است. این هدف نشان از اهمیت الگودهی و تبعیت از این الگوها می باشد.

علیرضا نوبری

[۱]. Norm.

[۲]. Normal.

[۳]. مائده/ ۱۰۰.

[۴]. حج/ ۶۲.

[۵]. بقره/ ۲۱۳.

[۶]. یونس/ ۳۲.

[۷]. مجله زنان، ش ۲۰، ص ۲۴۱.

[۸]. مجله معرفت، ش ۸۷، ص ۵۸.

[۹]. علوم القرآن عند المفسرین، تحقیق سید محمد فاطمی ابهری، ج ۱، ص ۳۰۷.

[۱۰]. همان، ص ۳۱۰.

[۱۱]. شناخت از دیدگاه فطرت، محمدحسین بهشتی، ص ۱۶.

[۱۲]. انبیاء/ ۲۲.

[۱۳]. ابراهیم/ ۱۰.

[۱۴]. حشر/ ۲۳ و ۲۴.

[۱۵]. كهف/ ۱۱۰.

۱۶]. مجله معرفت، ش ۸۷، ص ۶۱.

[۱۷]. كهف/ ۴۹.

[۱۸]. زلزله/ ۷ و ۸.

[۱۹]. مبانی جامعه شناسی، بروس كوئن، ص ۱۳۸ ; مجله زنان، ش ۲۰، ص ۲۵۰.

[۲۰]. ممتحنه/ ۴.

[۲۱]. المیزان، ج ۱۹، ص ۲۳۳.

[۲۲]. ممتحنه/ ۶.

[۲۳]. یوسف/ ۱۱۱.

[۲۴]. احزاب/ ۲۱.

[۲۵]. المیزان، ج ۱۶، ص ۲۸۸.

[۲۶]. تحریم


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.