جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

بخل, صفتی ذلت آور


بخل, صفتی ذلت آور

بخل, مقابل جود و به معنای خودداری از صرف دارایی ها در جایگاه شایسته آن است مفردات الفاظ قرآن کریم, راغب اصفهانی, ص ۱۰۹ بخل در قرآن کریم مفهوم وسیع تری داشته و به مواردی مانند ترک کارهای خیر و جهاد و مانند آن هم اطلاق شده است

● چیستی و عوامل بخل

بخل، مقابل جود و به معنای خودداری از صرف دارایی ها در جایگاه شایسته آن است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۱۰۹) بخل در قرآن کریم مفهوم وسیع تری داشته و به مواردی مانند ترک کارهای خیر و جهاد و مانند آن هم اطلاق شده است.

اصولا از نظر قرآن بخل می تواند نسبت به هر نعمت و امر خیری که خداوند به انسان می بخشد پدید آید. به این معنا که خداوند نعمت های بسیاری در حوزه های مادی ومعنوی به شخصی می بخشد که وی نسبت به آن امساک ورزیده و به نحو شایسته از آن استفاده نمی کند و اجازه استفاده به دیگری را نیز نمی دهد. آیه ۱۸۰ سوره آل عمران به این نکته توجه می دهد و می فرماید: کسانی که به آن چه خداوند از فضل خود به آنان داده بخل می ورزند، گمان نکنند که این خیر آنان است بلکه شر آنان است و به زودی در روز قیامت آن چه بدان بخل ورزیده اند طوق گردنشان می شود.

بخیل به علل و عوامل چندی گرفتار این حالت می شود. مهم ترین این علل را می توان در جهل و شناخت نادرست وی از خیر و شر

(آل عمران، آیه ۱۸۰)، ترس از تهیدستی (اسراء، آیه ۱۰۰)، بی توجهی به مالکیت و بی نیازی مطلق الهی (همان و نیز سوره محمد، آیات ۳۷ و ۳۸)، باور باطل استغنای ذاتی از خدا (لیل، آیه ۸) و تکبر و فخرفروشی (نساء، آیات ۳۶ و ۳۷ و نیز حدید آیات ۲۳ و ۲۴) دانست. بنابر این توجه به مالکیت، ربوبیت، قدرت، حکمت خداوند می تواند مانع اصلی در اجتناب آدمی از بخل ورزی شود و این که خداوند اگر مشیت و اراده اش به اموری تعلق گرفته که تحقق خواهد یافت، انسان نمی تواند مانع تحقق آن شود و باور کامل توحیدی در همه ابعاد آن از جمله توحید افعالی می تواند موجب شود تا آدمی از بخل ورزی رهایی یابد.

● مراتب بخل

البته انسان ها در حالات مختلف رفتارهای متفاوتی از خود بروز می دهند، چنان که روحیات آدمی به سبب تفاوت بینش و نگرش وی نیز متفاوت است. از این رو بخل ورزی آدمی نیز مراتبی دارد که در آیات قرآنی به آن ها پرداخته شده است.

یکی از مراتب بخل مرتبه شح (تنگ نظری) است. از آن جایی که در ادبیات عربی چیزی به نام مترادفات نداریم و هر واژه ای هرچند از نظر مفهومی به واژه ای دیگر نزدیک باشد، تفاوت های ریز و لطیفی را به همراه دارد، بنابراین نمی توان شح و بخل را دارای معنای یگانه ای دانست و آن را از مترادفات برشمرد. به عنوان نمونه انسان و بشر با همه وحدت معنایی، بیانگر دو جنبه زندگی بشر است. آن چه در واژه بشر موردتوجه است، احساس پوستی این موجود است که بسیار لطیف تر از هر موجودی در جهان است. پوست بشر به گونه ای است که در دیگر جانوران یافت نمی شود و توانایی های خاصی به او می بخشد. در واژه انسان بیشتر به جنبه روحی و عاطفی وی توجه شده که همان ارتباط و سازواری با محیط و تغییرات آن است.

براین اساس باید به تفاوت معنایی و مفهومی دو واژه شح و بخل توجه داشت. شیخ طبرسی در مجمع البیان در بیان تفاوت میان بخل و شح از نظر معنایی می نویسد: «شح» به مفهوم زیاده روی در حرص و آز آمده است، و تفاوت آن با واژه «بخل» در این است که «بخل» در مورد ثروت و مال به کار می رود، اما «شح» در مال و دیگر نعمت ها به کار رفته است. (مجمع البیان، ذیل آیه ۱۲۸ سوره نساء) این زیاده روی در حرص و آز است که موجب می شود تا نسبت به دیگری و حتی خود سخت گیری کند و برای انباشت ثروت حتی خود از آن استفاده نکند.

البته علامه طباطبایی درباره معنای شح در آیه مربوطه می نویسد: «شح» به معنای بخل است و جمله مورد بحث می خواهد این حقیقت را خاطرنشان سازد که غریزه بخل یکی از غرائز نفسانی است که خدای تعالی بشر را برآن غریزه مفطور و مجبول کرده تا به وسیله این غریزه منافع و مصالح خود را حفظ نماید و از ضایع شدن آن دریغ کند، پس هر نفسی دارای «شح» و «بخل» هست و بخلش همواره حاضر در نزد او است. یک زن نسبت به حقوقی که در زوجیت دارد یعنی در لباس و خوراک و بستر و عمل زناشویی، بخل می ورزد، یعنی از تلف شدن و غصب شدن آن جلوگیری می کند و یک مرد نیز در صورتی که به زندگی کردن باهمسرش بی میل باشد، از موافقت و محبت و اظهار علاقه به او بخل می ورزد، در چنین صورتی حرجی بر آن دو نیست در اینکه بین خود صلح برقرار نمایند، یعنی یکی از آن دو از پاره ای حقوق خود چشم پوشی کند.

امام صادق(ع) درباره تفاوت بخل و شح (تنگ نظری) می فرماید: «شحیح» هم نسبت به آنچه در دست خودش است بخل می ورزد و هم نسبت به آنچه در دست مردم است تا جایی که هرچه را دردست مردم ببیند، آرزو می کند آن را به دست آورد، خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز به آنچه خداوند روزی او قرار داده، قانع نیست.

امام حسن(ع) در پاسخ به پرسش پدرش از او درباره تنگ چشمی (شح) می فرماید: «أن تری ما فی یدیک شرفا و ما أنفقت تلفا، تنگ چشمی آن است که آنچه را داری مایه شرافت پنداری و آنچه را انفاق کنی، تلف شده و برباد رفته انگاری.»

امام صادق(ع) نیز می فرماید: «انما الشحیح من منع حق الله، وانفق فی غیر حق الله عز و عجل؛ تنگ چشم، کسی است که حق خدا را نپردازد و در راهی جز حق خداوند عز و جل خرج کند.»

همچنین آن حضرت(ع) در این باره می فرماید: «الشح اشد من البخل، ان البخیل یبخل بما فی یده، والشحیح یشح علی ما فی ایدی الناس و علی ما فی یده، حتی لا یری فی ایدی الناس شیئا الا تمنی ان یکون له بالحل و الحرام، لا یشبع و لا ینتفع بما رزقه الله، تنگ چشمی، بالاتر و بدتر از بخل است؛ زیرا بخیل نسبت به آنچه خود دارد بخل می ورزد، اما تنگ چشم هم به مال مردم و هم به مال خودش بخل می ورزد، تا جایی که هر چه دست مردم می بیند آرزو می کند که به حلال یا حرام، از آن او باشد؛ از آنچه خدا روزیش کرده نه سیر می شود و نه سودی بر می گیرد.»

واژه دیگری که مرتبه دیگری از بخل را بیان می کند، واژه قتر و قتور است. قتور به معنای بخل و تنگ چشمی و تنگ نظری آمده است. در مجمع البیان آمده: همه انسان ها تنگ چشم و بخیل اند، گرچه در حقیقت همه این گونه نیستند؛ اما چون بیشتر مردم این گونه اند، می توان این خصلت را به طور عموم بیان کرد و به همه نسبت داد. افزون بر این نکته، انسان به هر اندازه هم بخشنده و با سخاوت باشد، بخشش او در برابر بخشش خدا ناچیز و سخاوت او، بخل و تنگ نظری است، چرا که انسان چیزی را که مورد نیازش نیست می بخشد، و آنچه را که مورد نیاز اوست برای خود نگاه می دارد و از بخشش آنها خودداری می ورزد، اما خدا بی نیاز است؛ از این رو نعمت های خود رابه فرمانبردار و نافرمان ارزانی می دارد و از فقر و نیاز نمی ترسد. (مجمع البیان، ذیل آیه ۱۰۰ سوره اسراء)

علامه طباطبایی می نویسد: کلمه قتور به معنای بخیل تفسیر شده، البته بخیلی که بخل را به نهایت رسانده باشد. شیخ طبرسی قتر را به معنای تنگی گرفته و قتور را مبالغه در آن دانسته است... قتور کسی است که در خرج کردن امساک می کند. (المیزان، ذیل آیه)

● تفاوت بخل و خساست

به نظر می رسد که قتور کسی است که حتی نسبت به خود نیز سخت گیر می باشد و از دنائتی برخوردار می باشد که در مفهوم خسیس و خساست مورد نظر است؛ زیرا خساست به معنای دنائت و فرومایگی آمده است. دهخدا در لغت نامه می نویسد: خسیس به معنای ناکس، فرومایه، لئیم، دون همت، پست، بدسرشت، سبک مایه و حقیر آمده است.

البته در قرآن واژه خست به کار نرفته اما دربرخی روایات به کار رفته که در این جا به یک مورد اشاره می شود.

اهل سنت از جمله نسایی روایتی نقل می کنند که درباره شکایت دختری از پدرش است. در این روایت آمده است: «ان فتاه قالت، یعنی للنبی(ص) ان ابی زوجنی من ابن اخیه لیرفع بی خسیسه و انا کارهه فارسل النبی(ص) الی ابیها فجاءه فجعل الامر الیها فقالت یا رسول الله انی قد اجزت ما صنع ابی ولکنی اردت ان اعلم النساء ان لیس للاباء من الامر شیء» اخرجه النسائی (لیرفع بی خسیسته) الخساسه الدناءه و الخسیسه الحاله التی یکون علیها الخسیس و هو الدنیء ای لیرفعه به؛ دختری به پیامبر(ص) عرضه داشت که پدرش او را به عقد برادرزاده اش در آورده تا به وسیله من او را از پستی و خساست بالا کشد و من این را زشت و مکروه می دارم. پس پیامبر(ص) کسی را به نزد پدرش فرستاد تا بیاید. هنگامی که مرد آمد امر ازدواج دخترش را به خود دختر سپرد. دختر گفت: ای پیامبر خدا! من عقد پدرم را تجویز کرده و می پذیرم ولی می خواستم زنان بدانند که امر ازدواج دختران در دست پدران نیست. این روایت را نسایی نقل کرده است.خساست در این عبارت «لیرفع بی خسیسته» به معنای پستی و دنائت است و خساست حالتی است که شخص خسیس در آن حالت می باشد که همان پستی است. یعنی می خواست به وسیله دختر، خساست و پستی پسر را برطرف کند و او را بالا بکشد و در موقعیت برتر قرار دهد.

با توجه به آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که آنچه در زبان فارسی به عنوان خساست و خسیسی به معنی بخل و تنگ چشمی شایع است، اصطلاحی نادرست و نابجا است و مفهوم حقیقی خسیس- که واژه ای عربی است- به معنی شخص پست و فرومایه می باشد نه بخیل و تنگ چشم و لذا برای توصیف تنگ چشمی و قتور بودن باید واژه بخل و برای توصیف شخص تنگ چشم، واژه بخیل را بکار برد ولاغیر.

● بخل ازنظر روایات

امیرمومنان علی(ع) بخل را جامع همه عیب ها و زشتی ها بر می شمارد و آن را همانند افساری می داند که آدمی را به سمت هر زشتی می کشاند. (بحارالانوار، ج ۷۳، ص۷۰۳) آن حضرت(ع) یکی از مهم ترین عوامل بدبختی و شقاوت بشر در دنیا و آخرت را بخل می داند و می فرماید: بخل مایه ننگ و عار آدمی و عامل ورود انسان در دوزخ است. (غررالحکم، ص۶۶) بخیل در میان همگان ذلیل و خوار می شود و حتی در میان عزیزانش به دیده حقارت و ذلت به وی می نگرند. (غررالحکم، ص ۳۵) بخیل در دنیا مورد نکوهش و سرزنش است و در آخرت دچار کیفر عذاب و سرزنش می باشد. (همان، ص۸۶) پس هیچ دوستی در دنیا و آخرت ندارد و بی دوست و حبیب می ماند (همان، ص ۴۹۵)؛ زیرا بخیل دورترین مردم از خداوند است (همان، ص ۴۹۱)

آدم بخیل هم در دنیا با ننگ و عار می زید و هم در آخرت در آتش خوارکننده دوزخ، ذلت را می چشد. از نظر پیامبر(ص) بخل بیماری است که درمان آن سخت است و آن را بدترین درد بشریت معرفی می کند و می فرماید چیزی دردآورتر از بخل نیست. (من لایحضره الفقیه، ج۴،

ص ۲۷۲)

برخی از مردم در طول زندگی شان به تکاثر و گردآوری ثروت و مال می اندیشند و هنگامی که به پیری رسیدند می خواهند جبران کنند و از بخل دست بردارند. این افراد هر چند گامی به سوی رستگاری برداشته اند ولی هرگز به آن وارد نمی شوند؛ زیرا مبغوض خداوند هستند. پیامبر(ص) درباره این گونه افراد می فرماید: خدا دشمن می دارد کسی را که در طول زندگی اش بخیل بوده و هنگام مرگش سخاوتمند می شود. (بحارالانوار، ج۷۷، ۳۷۱)

کسانی که امکانات زیادی دارند و اجازه نمی دهند تا دیگران از آن بهره گیرند نیز در حکم بخیل هستند و حتی خشم الهی موجب می شود تا از ورود به بهشت محروم شوند.

در روایتی امام صادق(ع) می فرماید: هر کس خانه ای داشته باشد و مومنی به سکونت در آن نیازمند باشد و او آن را از مؤمن باز دارد، خداوند درباره اش می فرماید: فرشتگان من! بنده ام در سکونت دنیا بر بنده ام بخل ورزید. سوگند به عزت خودم او هرگز وارد بهشتم نخواهد شد.(همان، ج ۷۴، ص۹۸۳)

امیر مؤمنان علی(ع) نیز در همین باره می فرماید: هر کس به چیزی که نزد اوست و دیگری به آن نیازمند است بخل ورزد، خداوند بر او خشم می گیرد. (غررالحکم، ص ۳۱۷)

ضرب المثلی در میان مردم معروف است که می گوید: نه خود خوری نه دیگری، گنده کنی به سگ دهی. این نقد بخل ورزی که در این ضرب المثل بیان شده، ریشه در مفاهیم قرآنی و اسلامی دارد؛ زیرا پیامبر(ص) می فرماید: من منع ماله من الاخیار اختیارا، صرف الله ماله الی الاشرار اضطرارا؛ هر که مال خود را از روی اختیار و رضایت خود از نیکان باز دارد، خداوند به ناچار مالش را در راه بدکاران صرف می کند. (مستدرک وسایل الشیعه، ج ۲، ص ۳۱۴)

بنابراین اگر انسان مال و نعمتی را خود استفاده نکند و یا به نیکان ندهد تا استفاده کنند و بخل ورزد و جمع کند، خداوند کاری می کند که آن مال به دست بدکاران بیفتد و وبال گردنش در قیامت گردد.

بعضی مردم آن قدر به دنیا حریص هستند که تنها در اندیشه گردآوری و تکاثر و جمع آن هستند و همین حرص و آز بدترین دوست زندگی ایشان است (غرر الحکم، ۱۴۳) و همین حرص هم موجب هلاکت آنان می شود (همان صص ۴۱۵ و ۶۵۶) و بی آن که بهره ای از زندگی دنیا و اندوخته هایش ببرند جان به جان آفرین تسلیم می کنند.

ریشه این حرص و آز را باید در فقدان توحید واقعی و ایمان یقینی و قطعی به خدا و آخرت دانست؛ زیرا هر کسی به آخرت یقین داشته باشد، به دنیا حرص نمی ورزد (غرر الحکم، ص ۵۴۶) اما چون ایمانی به خدا و آخرت ندارد، می کوشد تا آسایش و آرامش را با اندوختن مال برای خود ایجاد کند که همین مال موجب زحمت وی می شود، زیرا ترس از دست دادن مال و بی پایانی هواهای نفسانی، آرامش را از وی سلب می کند و حرص و آز، جانش را می ستاند.

امیرمؤمنان علی(ع) در حکمت ۶۲۱ نهج البلاغه می فرماید: «عجبت للبخیل یستعجل الفقر الذی منه هرب و یفوته الغنی الذی ایاه طلب. فیعیش فی الدنیا عیش الفقراء، و یحاسب فی الآخره حساب الاغنیاء، در شگفتم از بخیل که شتابان در طلب فقری است که از آن می گریزد، و بی نیازی ای که در طلب آن است از دستش می رود. پس در دنیا مثل یک آدم فقیر و بدبخت و مفلوک زندگی می کند و در آخرت به عنوان ثروتمند بازخواست و محاسبه می شود.» قرآن یکی از ناهنجارهای رفتاری و اخلاقی را بخل دانسته است. بخل حالتی است که انسان از توانایی و دارایی های خود بهره نمی گیرد و آن را به عللی تباه می سازد. شخص بخیل گاه خود نیز از دارایی های مادی و داشته معنوی اش بهره بر نمی گیرد و با امساک ورزی، خود را در رنج می افکند. از نظر قرآن، بخیل با امساک خویش مهم ترین عامل در پیدایش ناسازگاری های خانوادگی و محرومیت از عنایت و رحمت الهی را موجب می شود در قرآن این معنا با واژگان و جملاتی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته و آثار و پیامدها و نیز علل و عواملش بیان شده است.

البته واژگانی که برای تبیین حالت بخل به کار رفته بیانگر تفاوت های درجه و مراتب بخل ورزی انسان می باشد؛ چرا که این حالت دارای شدت و ضعف است. به این معنا که گاه شخص حتی به خود نیز سخت گیری می کند که در فرهنگ اسلامی از آن به خساست و دنائت طبعی یاد می شود. البته در قرآن واژه خسیس به این معنا به کار نرفته است، ولی در روایات این واژه برای بیان مرتبه ای شدید ازبخل بیان شده است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا تفاوت های معنایی و مفهومی واژگان قرآنی را بیان کند و به علل و عوامل و آثار بخل در زندگی انسان بپردازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

سمیه آقا شریف