شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

زندگی خلاق در پرتو تفکر خلاق


زنده بودن به طور خلاق بدین معنا است که به اطراف خود نگاه کرده و هر کجا که خود را می بینید, از خودتان سؤال کنید چگونه می توان این موقعیت را به یک تجربهٔ عالی تبدیل کرد

چه می‌توان گفت، فکر کرد. احساس نمود یا انجام داد؟ و این، لازمهٔ داشتن تفکری خلاق است. یعنی یافتن راه‌های جدید و مؤثر برای انجام دادن کارها.

موقعیت‌های گوناگون اعم از موقعیت‌ در خانه، محل کار و اجتماع به یافتن راه‌هائی برای انجام هرچه بهتر کارها بستگی دارد. ایمان داشته باشید به اینکه می‌توانید موفق باشید. برای انجام هر کاری باید اول ایمان پیدا کنیم که می‌توانیم انجام دهیم.

اعتقاد داشتن به اینکه کاری می‌تواند انجام بپذیرد. ذهن را برای یافتن راه انجام آن به حرکت وا می‌دارد. وقتی ایمان داشته باشید که کاری شدنی است، فکر شما راه‌های انجام آن را می‌یابد. ایمان داشتن به امکان تحقق مسائل، در حقیقت جاده‌ را برای راه‌حل‌های خلاق هموار می‌سازد. در حالی که ایمان داشتن به عدم تحقق آنها تفکری ویرانگر است. اگر به توانائی خود اعتقاد داشته باشید، می‌توانید راه‌هائی برای سعادت و خوشبختی خود برگزینید و برای دوست داشتن و حل مشکل‌های شخصی و ... راهی پیدا کنید.

ایمان، نیروی خلاق را آزاد می‌کند و فقدان ایمان، آن نیروها را به بند می‌کشد. برای نیل به تفکر خلاق ایمان داشتن را یاد بگیرید. اگر اراده کنید، ذهن شما راهی پیش پای شما می‌گذارد. خواستن توانستن است. ایمان داشته باشید که از عهدهٔ کارها برمی‌آئید این جملهٔ اساسی تفکری خلاق است.

کلمهٔ ناممکن را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. ناممکن واژهٔ ویرانگری است. فکر این که کاری نشدنی است، زنجیروار افکار منفی دیگری را در تأیید آن تولید می‌کند. به چیزی بیندیشید که زمانی دوست داشتید آن را انجام بدهید، اما به‌دلیل آنکه آن را ناشدنی می‌پنداشتید، از انجام آن خودداری کرده بودید. حالا سعی کنید فهرستی از دلایلی که اثبات می‌کند می‌توانید آن را انجام دهید، تهیه کنید. بسیاری از ما تنها به این دلیل که فکرمان را روی دلایل عدم توانائی خود متمرکز می‌کنیم، آرزوهای خود را به بند کشیده و سرکوب کرده‌ایم. حال آنکه تنها چیزی که شایسته است ذهن خود را به آن معطوف کنیم، دلایل توانائی‌مان است.

زندگی، یک تجربهٔ منفرد نبوده بلکه سلسله‌ای پیوسته از تجربه‌ها است. بسیاری از مردم، زندگی را به‌عنوان یک تجربه، دیده و آن را به‌طور کلی بد یا خوب می‌نامند و به این‌ ترتیب خود را بازیچه و قربانی می‌کنند. اگر این اشخاص، چند تجربهٔ بد در زندگی داشته باشند، کل زندگی خود را بد می‌نامند. ولی زندگی از یک تجربهٔ تنها تشکیل نشده است. زندگی همواره در حال تغییر بوده و هر روز عمر شما و هر لحظه از آن مطلب جدیدی را به نمایش می‌گذارد که در قبل هرگز وجود نداشته و چنانچه تصمیم بگیرید به این طریق به آن بنگرید، از راه‌های مختلف می‌توانید از آن استفاده کنید.

با موفقیت انجام داد. راه‌هائی که در حقیقت به تعداد آدم‌هائی است که می‌توانند آن را به انجام برسانند. در حقیقت هیچ کاری را نمی‌توان به بهترین شکل در قالب تنها یک راه انجام داد. برای چیدن مبلمان یک منزل، برای گل‌کاری یک فضای سبز، برای فروختن یک جنس، تربیت کردن یک کودک و یا پختن یک نوع غذا، بهترین و منحصربه‌فردترین راه وجود ندارد، به تعداد اندیشه‌های خلاق راه‌های بی‌شماری را می‌توان یافت که هر یک می‌توانند بهترین هم باشند.

افکار نو را پذیرا هم باشید. راه‌حل‌های جدید را امتحان کنید و در هر کاری که انجام می‌دهید، پیشرو باشید. هیچ‌چیز در یخ نمی‌روید! اگر اجازه دهید سنت، ذهن شما را منجمد کند، ایده‌های نو هرگز جوانه نمی‌زنند.

هنگامی که کودک خردسالی بودید، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردید زندگی ممکن است ترکیبی از یک سلسله بدشانسی‌ها و ناراحتی‌ها باشد. از این‌رو در برگرداندن و تغییر دادن حالت‌ها، ناراحت‌ها و بیچارگی‌های خود مهارت داشتید. حتی اگر یک برف سنگین باعث می‌شد برنامه‌ای را که داشتید، به هم بزنید، هیچ‌وقت روز خود را سیاه نمی‌کردید و به آن به‌عنوان حادثه‌ای وحشتناک و تصادفی بد نگاه نمی‌کردید، در عوض، از فرصت استفاده کرده و برف‌بازی می‌کردید یا برف پارو می‌کردید یا برف پارو می‌کردید و ...

یکی از شرایط داشتن هنر به‌طور خلاق، افزایش انعطاف‌پذیری خویش تا سر حد امکان می‌باشد. اگر معتقد هستید برای هر کاری فقط یک راه صحیح وجود دارد و در مقابله با هر موقعیتی فقط باید به یک روش رفتار نمود، به‌طور حتم فاقد حس خلاقیت و خودجوشی هستید. فردریک نیچه روزی گفته است: ”این راه و روش من است، راه و روش تو چیست؟“

این شعار بسیار مناسب برای افرادی است که مایل هستند حالت زنده و خلاق خود را بهبود بخشند، حیات مردم موفق هم مانند شغل‌های موفق به این سؤال بستگی دارد: ”چطور می‌توانم بهتر عمل کنم؟“ در کلیهٔ فعالیت‌های انسانی از ساخت موشک تا تربیت فرزند کمال مطلق، حدی است نیافتنی. یعنی اینکه پرواز فرکر انسان فضای نامتناهی در پیش او می‌باشد. مردم موفق این را می‌دانند. به همین دلیل همیشه در جستجوی راه‌های بهتری هستند. انسان موفق نمی‌پرسد که آیا می‌توانم این کار را بهتر انجام بدهم؟“، ”چگونه؟“

هرگاه به مردم گفته شود که تنها یک روش برای انجام کاری به‌خصوص وجود دارد. بدانید که آنها را بازیچه قرار داده‌اند. هیچ نویسندهٔ خلاقی برای آنکه تصمیم بگیرد کتاب خود را با لحن طبیعی کلام خویش بنویسد، متمسک به کتاب گرامر و دستور زبان نمی‌شود. به همین ترتیب هیچ هنرمندی معتقد نیست که فقط یک راه به‌خصوص برای نقاشی، مجسمه‌سازی یا آهنگ‌سازی وجود دارد. محبوبیت و بزرگی همیشه انحصاری است و در راه کسب آن هیچ‌کس از کسی تقلید نمی‌کند، اگرچه ممکن است راه دیگران را ادامه دهد. از این‌رو خود و دیگران را ترغیب کنید، در مورد نحوهٔ انجام هر کار انعطاف‌پذیر بوده و راه‌های مختلف را همواره در نظر بگیرید و سپس راهی را انتخاب کنید که از همه مناسب‌تر باشد و در آن کار پشتکار داشته باشید، تا به هدف خود برسید.

”سر توماس فول باکسون“ می‌گوید: ”من به یک تئوری اعتقاد دارم، زیاد به آن مدیون نبوده ولی دستاوردهای خود را هر اندازه ناچیز باشد، ناشی از آن می‌بینم و آن این است که با استعداد عادی و معمولی و یک پشتکار غیرعادی هر هدفی قابل حصول است.“

توانائی، یک برداشت ذهنی است. میزان کاری که می‌توانیم انجام بدهیم به میزان تصوری که از توانائی انجام آن کار داریم، بستگی دارد. وقتی ایمان و پشتکار داشته باشیم که می‌توانیم کار بیشتری انجام دهیم، ذهن ما خلاقانه در پی راه‌هائی است که کلید کار را به‌دست ما بدهد.

معجون موفقیت در زمینهٔ کسب و تجارت خانه و اجتماع این است: بهتر و بیشتر از گذشته کار کن.

انسان‌های بزرگ گوش کردن رابه انحصار خود درمی‌آورند و انسان‌های کوچک حرف زدن را به انحصار خود در می‌آورند. رهبران بزرگ دقت بیشتری را صرف نصیحت شنیدن می‌کنند تا نصحیت کردن.

دیگران را تشویق به حرف زدن کنید. از تجربه‌های آنها استفاده نمائید. می‌توانید مواد خامی برای تولید اندیشه‌های خلاق به‌دست آورید. دیدگاه‌های خود را از طریق پرسش‌هائی که طرح می‌کنید، محک بزنید و از نظرهای دیگران استفاده نمائید. به چه چیزی که طرف مقابل می‌گوید. خوب توجه کنید. گوش کردن چیزی فراتر از بسته نگاه داشتن دهان است. گوش کردن به معنای آن است که اجازه دهید حرف‌هائی که زده می‌شود در ذهن شما رخنه کند. بسیاری از افراد در حالی که هیچ‌وقت حواسشان به صحبت دیگران نیست، تظاهر به شنیدن می‌کنند. گوش‌های شما دریچه‌های ورودی هستند. آنها مواد خامی را که قادر هستند به نیروی خلاق مبدل شوند، در اختیار ذهن می‌گذارند. از حرف زدن چیزی نمی‌آموزیم اما برای آموخته‌هائی که از طریق پرسیدن و شنیدن می‌توانیم به‌دست آوریم حد و مرزی وجود ندارد.