یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دانش نجوم در ایران باستان و انتقال آن به دوره اسلامی


دانش نجوم در ایران باستان و انتقال آن به  دوره اسلامی

عقاید نجومی ایرانیان باستان، متاثر از دو مکتب بوده است: یکی اوستایی که با دین آمیخته بود، و دیگری که ساختاری نسبتا علمی داشت و در دوره های بعدی به ویژه ساسانیان از علوم یونانی …

عقاید نجومی ایرانیان باستان، متاثر از دو مکتب بوده است: یکی اوستایی که با دین آمیخته بود، و دیگری که ساختاری نسبتا علمی داشت و در دوره های بعدی به ویژه ساسانیان از علوم یونانی تاثیر گرفت. اساس نجوم زرتشتی یا اوستایی احتمالا به پیش از هخامنشیان باز می گردد، زیرا در نجوم اوستایی، ماه درصورت فلکی دورتر از ثوابت قرار دارد، در حالی که ایرانیان در دوره هخامنشیان با نجوم بابلی آشنا بودندو بعید است که در این دوره چنین فرض خظایی را مطرح کرده باشند. ایرانیان باستان، فلکی را برای ستارگان ثابت در نظر می گرفتند و آن را به دوازده قسمت تقسیم می کردند. مجموع ستارگان این فلک را اویابانیک می نامیدند. بعدها در نجوم دوره اسلامی این نام به صورت تحریف شده بیابانی به کار می رفت. ایرانیان باستان، ستارگان بزرگ را به حجم یک سنگ خارای بزرگ و متوسط ها را به بزرگی یک چرخ می دانستند. به عقیده آنها ماه به بزرگی یک میدان اسب دوانی و خورشید به بزرگی ولایت ایران ویج خاستگاه آریاییان بود.

هم چنین در ایران باستان سه ستاره و یک صورت فلکی به منزله چهار سپاهبد مورد توجه بودند. تیشتر (شعرای یمانی) سپاهبد مشرق، سدویس (قلب العقرب یا به عقیده برخی، دبران) سپاهبد جنوب، ونند (نسرواقع) سپاهبد مغرب، هفت اورنگ( صورت فلکی دب اکبر ) سپاهبد شمال و میخ گاه( که آن را سمت الراس یا برخی دیگر ستاره قطبی دانسته اند) سپهسالار است. در دوره ساسانیان، ایرانیان با نجوم هندی و یونانی آشنا بودند و در زمان اردشیر و شاپور اول کتاب معروف دورینوس و بطلمیوس از یونانی به فارسی ترجمه شدند.

به نوشته ابن یونس در زیج کبیر حاکمی ، به ترتیب ۳۶۰ و ۲۰۰ سال پیش از تالیف زیج ممتحن ایرانیان رصدهایی را برای تعیین موضع اوج خورشید انجام داده بودند. هم چنین براساس نوشته بیرونی نیز از دو زیج شاه سخن گفته است، می توان احتمال داد که نسخه ای از زیج شاه پیش از روزگار انوشیروان وجود داشته که در این گردهمایی تصحیح شده است. البته علی بن سلیمان هاشمی به نقل از ماشاء الله نوشته است که در دوران انوشیروان در پی مقایسه ارکند و آنچه بطلمیوس نقل کرده بود، دریافتند که ارکند با رصدها همخوانی بهتری دارد. سپس در آن زمان زیج جدیدی به نام شاه را استخراج کردند. تاثیر شدید این زیج ایرانی پیش از مطرح شدن مجسطی در جهان اسلام تا حد زیادی مانند زیج سندهند بوده است. به نوشته ابن رسته حتی در زمان مامون خلیفه عباسی، جز گروه اندکی از منجمان، کسی با زیجی که براساس رصد یحیی بن ابی منصور به دست آمده بود، محاسبات نجومی را انجام نمی داد و هم چنان زیج شاه مور اطمینان و اتکا بود. این اهمیت تا سده های بعدی نیز ادامه یافت، چنانچه زیج شاه در عهد زرقالی در اسپانیا هم چنان مورد توجه بود. البته در دوره اسلامی، حکایت های افسانه آمیزی درباره اهمیت زیج شاه در ایران پیش از اسلام نقل شده است. علاوه بر زیج شهریار،درباره عقاید نجومی غیر علمی ایرانیان نیز کتاب هایی وجودداشته است که احتمالا بعدها برخی به عربی نیز ترجمه شدند، چنانکه بیرونی، عقیده ای را از طایفه ای از ایرانیان درباره ترتیب فلک های سیارات، ماه و خورشید نقل کرده است.

نجوم دوره ساسانی، در نجوم محاسباتی متاثر از نجوم هندی و در احکام نجوم، وامدار تمدن یونانی بود. پس از این که مسلمانان ایران را فتح کردند، با سنت نجومی ایران آشنا شدند. متاسفانه امروزه اسناد و مدارک روشن و مبسوطی درباره ماهیت نجوم ایران پیش از اسلام و چونگی تاثیر آنبر نجوم دوره اسلامی در دست نیست. اما بی تردید نجوم دوره اسلامی متاثر از نجوم ایرانی بوده است، زیرا اخترشناسان ایرانی از مهم ترین پایه گذاران نجوم دوره اسلامی بودند، و برخی از قدیمی ترین منجمان دوره اسلامی همچون نوبخت و عمربن فرخان طبری ایرانی بودند. از این گذشته نشانه های این تاثیر دست کم در واژه های فارسی متعددی- مانند زیج( معرب زیگ)، هیلاج، کدخدا( معرب کدخداه) و جانبختان- که به نجوم و احکام نجوم دوره اسلامی راه یافتند، مشخص است.

در کل شکوفایی علوم در دوره اسلامی، نتیجه دسترسی مسلمانان به دانش ملل دیگر مانند ایرانیان، هندی ها و به ویژه یونانیان و ترجمه آنها به عربی بود. از همان دوره بنی امیه در سال ۱۰۹ قمری در شرق ایران مانند سند و دره کابل رود رسائل نجومی، مبتنی بر منابع هندی و ایرانی به عربی نوشته می شدند. اخترشناسان ایرانی در دربار خلافت عباسیان نام آور بودند. نوبخت، منجم ایرانی و پسرش ابوسهل بن نوبخت در دربار منصور خلیفه عباسی بودند. به نوشته یعقوبی در سال ۱۴۵ قمری که منصور ساختن شهر بغداد را آغاز کرد، شالوده شهر را در زمانی ریختند که نوبخت منجم و ماشاء الله بن ساریه محاسبه کرده بودند. در عهد هارون الرشید نخستین و معتبرترین موسسه علمی- فرهنگی تمدن اسلامی در بغداد شکل گرفت که آن را بیت الحکمه می نامیدند. از زمان مامون، و با انتقال تجربه های علمی دانشگاه جندی شاپور در علوم، فنون و ترجمه کتاب های گوناگون، این موسسه به اوج شکوفایی رسید. در بیت الحکمه کتاب های مختلف به زبان های سانسکریت، یونانی و فارسی یافت می شد. به عقیده برخی پژوهشگران، بیت الحکمه از نامی که ساسانیان برای کتابخانه به کار می بردندگرفته شده است. بیت الحکمه مرکزی علمی بود که دانشمندان در آن به پژوهش و تالیف کتاب می پرداختند، جلسات بحث و گفتگو تشکیل می دادند و ماموران نیز در آن جلسات شرکت می کرد. دانشمندان ایرانی به ویژه در سده دوم و سوم قمری برای انجام فعالیت های علمی به بغداد مهاجرت می کردند. اگرچه در پی تشکیل سلسله هاس قدرتمند ایرانی به تدریج این مهاجرت ها کاهش یافت.

برگرفته از کتاب تاریخ نجوم در ایران