شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

با دور شدن از معنویات, زندگی تنگ می شود


با دور شدن از معنویات, زندگی تنگ می شود

اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است, به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود, و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است, و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته, از همه این نگرانیها در امان است

اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است‏ .

بعضی از افعال و اعمال اختیاری که توسط انسانها صورت می گیرد، مانع دستیابی آنها به سعادت و رستگاری و عاملی است جهت رسیدن آنها به شقاوت و بدبختی. خداوند متعال و ایمه اطهار علیهم السلام به این نوع افعال که مانع سعادت و عامل بدبختی فرد و جامعه است، راهنمایی کرده اند.

۱) اعراض از یاد خدا

پروردگار رحیم در قرآن کریم می فرماید: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نحَْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَعْمَی(۱) و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.»

از این آیه استفاده می شود که روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است.

اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است‏.(۲)

گاه می شود درهای زندگی به روی انسان به کلی بسته می شود، و دست به هر کاری می زند با درهای بسته روبه رو می گردد، و گاهی به عکس به هرجا رو می آورد خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود .

راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها می شود، قرآن می گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.

یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است.

هنگامی که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع می گردد، پیدا است که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتی که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غنای روحی دهد، و نه اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد. (۳)

۲) عصیان و سربیچی از فرمان های الهی

یکی از موانع مهم در عدم رسیدن انسان به رستگاری کامل گناه و معصیت خداوند است که پر واضح است کسی که از فرمان خداوند سربیچی میکند نمیتواند به نجات و رستگاری برسد و چه رسد که این معصیت و نافرمانی در انسان به ملکه نفسانی تبدیل شود که انسان توفیق توبه از آن را پیدا نکند.

رسول خدا صلی الله می فرمایند: « إذا بلغَ الرجلُ أربعین َسنةً و لم یغلِب خیرُهُ شرَهُ قبَلَ الشیطانُ بین عینیهِ وقال:هذاوجهُ لایفلَحُ.(۴) هرگاه مرد به چهل سالگی رسد و خوبیش بر بدیش چیره نگردد شیطان پیشانی او را ببوسد و گوید: این چهره ای است که رستگار نمی گردد.»

وبا هر دروغی که به زبانتان می‏آید نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانی که بر خداوند دروغ می‏بندند رستگار نمی‏شوند

خداوند در قرآن کریم می فرماید : «وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِین (۵) و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوارکننده ای است .»

هر که درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است.(۶)

بنابراین باید مراقب باشیم که از حدود الهی خارج نشویم و در غیر این صورت در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار گرفته و از آتش ابدی دوزخ در امان نخواهیم ماند.

۳) بدعت در دین

خداوند در قرآن کریم می فرماید : « وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ * مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۷) وبا هر دروغی که به زبانتان می‏آید نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانی که بر خداوند دروغ می‏بندند رستگار نمی‏شوند .

سرچشمه‏ی همه افتراها رسیدن به دنیایی است که بهره‏ای اندک است، در حالی که برای آنان در آخرت عذابی دردناک است.

علامه شهید مطهری درباره بدعت فرموده است:

امروز "نوآوری" را می گویند "بدعت" نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. یک کسی در شعر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در هنر می خواهد نوآور باشد، یک کسی در فلسفه می خواهد نوآور باشد این مانعی ندارد ولی در دین، نوآوری معنا ندارد چون آورنده ی دین ما نیستیم. حتی امام هم آورنده دین نیست. امام وصی پیغمبر و خزانه علم اوست.(۸)

۴) ظلم و بیدادگری

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «إنی لأرجوَالنجاةَ لهذه الأمةِ لمَن عرفَ حقنا منهُم.إلا لِأحد ثلاثةٍ:صاحبِ سلطانٍ جائرٍ و صاحبِ هویً و الفاسقِ المُلعِنِ.(۹) من برای کسانی از این امت که حق ما را بشناسند امید نجات دارم مگر برای سه نفر:اول دولتمرد ستمگر ، دوم کسی که از هوای نفس خود پیروی کند ، و سوم کسی که آشکارا گناه کند.»

خداوند در قران کریم می فرماید : «و مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‏ عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِه‏ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(۱۰) و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بست یا آیات او را تکذیب کرد؟ هرگز ستمکاران را رستگاری نخواهد بود .»

ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره اند و نصیبی نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت.

● ظلم به چه معنا می باشد ؟

ظلم به معنای ستم و آزارآمده است. اصل آن به معنای ناقص کردن و کم کردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است. بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال کردن از مصادیق آشکار ظلم است.

علامه طباطبایی (ره) فرموده است : ظلم یکی از شنیع ترین گناهان است، بلکه با کمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت: زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است که در آنها است. و معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. (۱۱)

بنابراین هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت، اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالاخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید. بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد.

۵) غفلت

خداوند در قران کریم می فرماید : «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الجِْنّ‏ِ وَ الْانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینُ‏ٌ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون(۱۲) و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی‏ادراک و معرفت، و دیده‏هایی بی‏نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‏ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‏اند.»

قرآن کریم در آیه فوق یکی از عوامل مهم بدبختی بسیاری از انسانها را فراموشی و غفلت می داند؛ زیرا غافلان، چشمه آب حیات، کناردستشان است، ولی از تشنگی فریاد می کشند، درهای سعادت به رویشان باز است، اما حتی به آن نگاه نمی کنند، و آنها با دست خود وسایل بدبختی خویش را فراهم می سازند، و نعمت های گرانبهای عقل و چشم و گوش را به هدر می دهند.

امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به یکی از اطرافیان خود فرمودند: یا اصبغ کسی که شک به ولایت من آرد بیقین آن لعین شک در ایمان به ربّ العالمین و بحضرت سید المرسلین دارد و هر که اقرار بولایت من نماید بفوز و صلاح و تقوی و فلاح فایز و رستگار است و منکر ولایت من خائب و خاسر و پیوسته در نار سقر حاضر است‏.

توجه بیش از حد به امور ناپایدار زندگی، وسایل زندگی را هدف تلقی کردن ، از جمله عواملی هستند که موجبات غفلت انسان را فراهم می آورند. کسی که به امور کم ارزش بسیار بها دهد و به امور بسیار باارزش بهای کم بدهد، ناگزیر از رشد و کمال بازخواهد ماند. هوا و هوس ها، زیور و زینت های دنیوی، فخرفروشی ها و خلاصه اسارت در بند نفس اماره از عوامل غفلت زا و بازدارنده انسان از رشد و کمال می باشد .

● نتیجه گیری

در پایان این بحث را با یک حدیث از وجود نازنین حضرت امیرالمومنین علیه السلام به پایان میرسانیم.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به یکی از اطرافیان خود فرمودند: یا اصبغ کسی که شک به ولایت من آرد به یقین آن لعین شک در ایمان به ربّ العالمین و به حضرت سید المرسلین دارد و هر که اقرار بولایت من نماید بفوز و صلاح و تقوی و فلاح فایز و رستگار است و منکر ولایت من خائب و خاسر و پیوسته در نار سقر حاضر است‏.(۱۳)

پی نوشت ها :

۱- طه ، آیه ۱۲۴

۲ - ناصر، مکارم شیرازی ودیگران،برگزیده تفسیر نمونه ، ج ۳ ،ص ۱۴۸

۳ - همان ، ج ۱۳ ،ص ۳۲

۴ - محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج۱۰ ، ص ۴۷۱۸

۵- نساء ، آیه ۱۴

۶ - آقاسیدمحمد حسینی همدانف، انوار درخشان در تفسیر قرآن، پیشین، ج ۳، ص، ۳۶۶

۷ - نحل ،آیه ۱۱۶و ۱۱۷

۸- مرتضی، مطهری ،سیری در سیره نبوی ، ص ۱۲۶ و ۱۲۷

۹ - الخصال ، ج ۲ ، ص ۱۱۹

۱۰ - انعام ، آیه ۲۱

۱۱ - علامه سید محمد حسین طباطبایی ، تفسیر المیزان ، ج ۷ ، ص ۶۷

۱۲- اعراف ، ۱۷۹

۱۳ - احتجاج- ترجمه غفاری مازندرانی ج‏۲ ،ص ۳۹۷



همچنین مشاهده کنید