جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آنتی نومی خرد ناب


آنتی نومی خرد ناب

واژه ی «آنتی نومی», مانند بسیاری از اصطلاحات فنی کانت, از علم حقوق گرفته شده است که به معنای تعارض قوانین است یا از تفسیر کتاب مقدس که به تعارض میان بخشهای کتاب مقدس دلالت می کند

کانت آنتی نومی(۱) خرد ناب را «بی همتاترین پدیدار خرد انسانی» می خواند و از آن در مقام «عاملی بس نیرومند برای بیدار کردن فلسفه از خواب جزمی و تحریک آن به بر عهده گرفتن وظیفه ی دشوار نقد خود خرد» ستایش می کند (پیشگفتار)(۲). گمان بر این است که کشف آنتی نومی نقش تعیین کننده ای در تحول تفکر کانت از مرحله ی پیش از نقد به مرحله ی انتقاد، در حدود سال ۱۷۷۰ ایفا کرده باشد؛ اما کوششهایی برای تعیین تاریخ دقیق و موقعیتی که این کشف در آن صورت گرفته است نتیجه ی قطعی نداشته است. این موضوع، بر خلاف دیگر موضوعهای کانتی، سیری تحولی در نوشته های منتشر شده ی کانت نداشته است و یکباره و در نمود کامل و پرورده ی خود در دومین فصل دیالکتیک استعلایی نقد خرد ناب آمده است.

واژه ی «آنتی نومی»، مانند بسیاری از اصطلاحات فنی کانت، از علم حقوق گرفته شده است که به معنای تعارض قوانین است؛ یا از تفسیر کتاب مقدس که به تعارض میان بخشهای کتاب مقدس دلالت می کند. کانت، احتمالاً تحت تأثیر مقاله ی زنون(۳) در فرهنگ(۴) بایل(۵) (۱۹۶۷)، وی را ابداع کننده ی شکل آنتی نومیک استدلال یا «شیوه ی شکاکانه ی» «مشاهده یا بهتر بگوییم، برانگیختن تعارض میان گفته ها، نه به منظور صدور حکم به سود این یا آن طرف، بلکه به منظور تحقیق در اینکه آیا موضوع مورد اختلاف گزافه گویی فریب آمیزی است که هر کس می کوشد معنای آن را دریابد یا نه، و درباره ی خود موضوع، حتی اگر مخالفی هم برای غلبه وجود نداشته باشد، به نتیجه ای نمی توان رسید» خوانده است (خرد ناب(۶)، چ دوم، ص ۴۵۱؛ تمامی ارجاعها به همین نسخه است). هدف شیوه ی شکاکانه شکاکیت نیست، بلکه رسیدن به یقین است و در واقع تعارض حل نشده ی گفته هاست که سبب بروز شکاکیت می شود.

دیالکتیک استعلایی کوشش بر این است این توهم از میان برداشته شود که با خرد ناب می توان به معرفت نسبت به چیزی رسید که فراسوی حدود تجربه ی حسی جای دارد. مقولات (مفاهیم محض فهم) تجربه ی حسی را به صورت آگاهی از پدیدارها سازمان می دهند. مقولات که به دلیل ضرورت استدلال به منظور توضیحهای تام و تمام در مابعدالطبیعه، گسترش یافته اند، موضوعهای بلاشرط خرد (نومنها =noumena ) تصور می شوند و به همین سبب، به پیروی از افلاطون، مثل (ideas) خرد خوانده می شوند. آنگاه که این مثل به گوهرهایی فراحسی (روح یا خداوند) یا تمامیت پدیدارها که خود آن تمامیتی در ادراک ندارد (جهان در هیئت کلی آن) تسری می یابند، حامل خطاهای منطقی گوناگون می شوند و «توهمهای استعلایی»(۷) را می سازند که در نظر ذهن طبیعی و گریز ناپذیر می رسند، مگر اینکه از سوی فلسفه ی انتقادی افشا شوند. آنتی نومی تعارض نهفته در «مثال جهان شناختی»(۸) جهان در کلی است؛ و از دید تاریخی تضاد میان نظریه های متعارض در زمینه ی جهان شناسی است (یکی از چهار بخش مابعدالطبیعه در نظام فلسفی لایب نیتس ـ ولف(۹) که در زمان کانت در آلمان مرسوم بود).

قضایای متعارض از این قرارند:

▪ نهاد ۱، جهان، در زمان و مکان، آغازی ندارد؛

▪ نهاد ۲، همه چیز در جهان از عناصری تشکیل می شود که بسیط اند؛

▪ نهاد ۳، در جهان علتهایی، ضمن آزادی وجود دارد (علتهای خود به خودی)؛

▪ نهاد ۴، در سلسله ی علتها در جهان، واجب الوجودی هست؛

ـ برابر نهاد ۱، جهان در زمان ومکان نامحدود است؛

ـ برابر نهاد ۲، هیچ چیز بسیط نیست، همه چیز مرکب است؛

ـ برابر نهاد ۳، آزادی وجود ندارد، همه چیز طبیعت است (مجموعه ای از علتها در مکان و زمان)؛

ـ برابر نهاد ۴، در جهان، هیچ چیز واجب نیست، همه چیز ممکن است.

این نهادها، به نظر کانت، ادعاهای «فلسفه ی جزمی»(۱۰) را درباره ی چیزهایی که نمی توانند تجربه شوند، تشکیل می دهند؛ کانت این «ادعاها» را «عقل گرایانه» و «افلاطونی» می خواند و در واقع، این «ادعا» ها آموزشهای جهان شناسی عقلی لایب نیتس ـ ولف هستند. برابر نهادها آموزشهای «تجربه باوری»(۱۱)، «طبیعت باوری»(۱۲) و «اپیکوریسم»(۱۳) خوانده می شوند و منظور از آنها «ادعاها» ی علوم طبیعی است آنگاه که به مابعدالطبیعه تسری داده می شود. کانت می گوید که دلبستگیهای اخلاقی بنی آدم در نهادها خلاصه شده و دلبستگی تأملی (یا نظری) انسان در برابر نهادها، که هر گونه «وقفه در زنجیره ی پژوهشهای فیزیکی (طبیعی)» را منع می کند و خواهان «میانه روی در تظاهرهای ما، فروتنی در گفتارهای ما، و بیشترین گسترش ممکن فهم ما... از راه تجربه کردن» است.

آنتی نومی، در هر یک از چهار مرحله ی خود، با استدلال صوری یکسانی بروز می کند. کبری قضیه ای است درست: «اگر مشروط مفروض باشد، تمامی سلسله ی شرایط آن نیز مفروض است.» صغری هم درست است: «موضوعهای حواس به گونه ای مشروط، مفروض اند.» پس تمامی سلسله شرطهای هر یک از موضوعهای حواس مفروض است، شرط کافی آن هست یا حامل شرط کافی آن است. شرط کافی می تواند یا (الف) شرطی نهایی در سلسله ی شرطها باشد (مثلاً، وجود عنصری تجزیه ناپذیر، آغازی در زمان، واجب الوجودی)؛ یا (ب) سلسله ی بی پایان خود شرطها که هیچ یک از آنها کافی نیست. نتیجه ی (الف) نتیجه ای است که مدافعان نهادها می گیرند که اعتبار توضیحی را که تسلسلی بی پایان را ایجاب کند، منکرند؛ و نتیجه ی (ب) را مدافعان برابر نهادها می گیرند که از پذیرش هر حدی که به تسلسل زمانی، مکانی و علی شرطها پایان دهد، سرباز می زنند.

رفع(۱۴) آنتی نومی به شیوه ی کانت دو مرحله دارد. (۱) قیاسی که مبنای نهادها و برابر نهادها قرار گرفته، خطاست، زیرا ابهام واژه ی «مشروط» را رد بر می گیرد. مشروط در مقدمه ی کبری به «معنای استعلایی مقوله ای محض» گرفته شده، و در صغری به «معنای تجربی مقوله ای منضم به صرف پدیدارها» (ص ۵۲۷). پس نه (الف) ثابت می شود، نه (ب). (۲) اما با اینکه استدلالها بی اعتبارند، می توان گفت که یکی از نهادها یا برابر نهادها باید درست باشد، چون با هم تعارض دارند. کانت پاسخ می دهد (ص ۵۳۲) که این دو با هم متعارض ( «متضاد به گونه ای تحلیلی» ) نیستند، بلکه تنها «به گونه ای دیالکتیکی متضاد» هستند، چون هر یک چیزی بیش از آنکه برای آن لازم است تا معارض تحلیلی آن یکی باشد را تصدیق می کند. پس هم نهاد و هم برابر نهاد می توانند خطا باشند و آن در صورتی است که عنصر اضافی در آنها خطا باشد. که در هر نهاد و هر برابر نهادی یکسان است، و آن این فرض است که اشیاء در جهان به همان صورتی در تجربه مفروض اند که در نفس (یا ذات) خود هستند. لازمه ی رفع آنتی نومی انکار این فرض مشترک در دو طرف است.

کانت از اینجا استدلالی غیر مستقیم برای آموزه ی «مثالیت استعلایی نمودها» ی(۱۵) مورد نظر خود به دست می آورد (ص ۵۳۴)، یعنی این آموزه که جهانی که ما آن را تجربه می کنیم ذاتی (یا شیء بالنفسه یا شیء فی الذات) نیست و ذاتی را نیز در بر نمی گیرد، بلکه تنها [جهانی] پدیداری(۱۶) است.

کانت استدلال غیر مستقیم دومی هم برای همان آموزش، از راه دور تمایز پراهمیتی که میان آنتی نومیهای ریاضی (نخستین و دومی) و پویا (سومین و چهارمین) قائل می شود، طرح می کند. آنتی نومیهای ریاضی مربوط می شوند به شرطهایی که با مشروط همگون اند، یعنی شرطهای مکانی ـ زمانی که محدود خواهند بود (در صورتی که نهادها درست باشند) یا نامحدود خواهند بود (در صورتی که برابر نهادها درست باشند.) آنتی نومیهای پویا به شرطهایی مربوط می شوند که با مشروط ناهمگون اند، یعنی به چیزی فراحسی (علتهای آزاد یا وجودهای واجب) در مقام شرط آن چیزی که درک می شود ـ تصدیق آنها (در نهادها) یا انکار آنها (در برابر نهادها). دو نهاد و برابر نهاد نخست، همگی، خطا هستند، اما شاید نهادها و برابر نهادهای آنتی نومیهای پویا درست باشند (ص ۵۶۰). نهادها شاید در ارتباط با جهان فراحسی نومنها درست باشند (هر چند که ما نمی دانیم که آنها درست هستند)، در حالی که می دانیم برابر نهادها در ارتباط با جهان پدیداری درست هستند (از روی استدلالی که در [امر] تحلیلی نقد آمده است). کانت ادعا می کند که ثابت کرده است در منطق هیچ دلیلی بر رد نهادهای ۳و ۴ وجود ندارد، و اگر دلیل قانع کننده ای باشد که آنها را درست بدانیم، هیچ استدلال نظریی نمی تواند اثبات آنها را منع کند («اولویت خرد عملی»)(۱۷). بدین ترتیب، رفع تعارضهای سومین و چهارمین به «انکار معرفت [نظری، مابعدالطبیعی] به منظور باز کردن جا برای ایمان [اخلاقی یا عقلی]» از سوی کانت می انجامد، که پذیرش این نهادها را، بدون دلیل اثباتی مسلم ایجاب می کند. بر همین اساس، کانت آنتی نومی را «فرخنده ترین سرگشتگیی که خرد آدمی می تواند بدان دچار گردد» می خواند، زیرا بدون آنتی نومی توان تأثیر برابر نهاده ها که جزم انگاری مابعدالطبیعی «همواره در جنگ با اخلاق» را پدید می آورند، بسیار بیشتر خواهد شد.

در حالی که نتیجه ی آموزه ی آنتی نومی ویران سازی مابعدالطبیعه های جزمی دو مکتب عقل باوری و طبیعت باوری است، در متن فلسفه ی خود کانت، هم، نقش سازنده ی پراهمیتی دارد. قضایای متعارض، اگر گزافه گوییهای مابعدالطبیعی آنها رد و انکار شود، اصول سامان بخش یا قاعده ی کرداری کار پژوهش خواهند شد.

تمامیت شرطها داده شده(۱۸) نیست، اما جستجوی تمامیت شرطها (نامشروط) وظیفه ای را بر عهده ی ما نهاده(۱۹) که باید بی وقفه انجام گیرد. بدین ترتیب، مثلاً، دومین آنتی نومی را می توان در این سخن کوتاه وایتهد(۲۰) خلاصه کرد: «در جستجوی سادگی باش، اما به آن اعتماد مکن»؛ و سومین آنتی نومی را در برنامه های متضاد بلند پروازیهای اخلاق گرایانه و انسان شناختی که یکی انسان را آزاد می بیند (نهاد) و دیگری او را محصول و بخشی از طبیعت که زیر استیلای قوانین جبری طبیعی است (برابر نهاد).

کانت در نقد خرد عملی و نقد حکم، سه آنتی نومی دیگر مطرح ساخته است. در نقد خرد عملی، یک آنتی نومی مربوط به رابطه ی نیک بختی با پرهیزگاری در نیک بختی کامل(۲۱) با آموزه ی اولویت خرد عملی و فرضهای خرد عملی ناب حل می شود. در نقدی حکم، دو آنتی نومی هست. آنتی نومی ذوق در تعارض میان شعار کرداری «ذوق محل مجادله نیست» و این واقعیت که آدمی درباره ی ذوق مجادله می کند؛ این آنتی نومی با روشن ساختن معنای تصور زیبا شناختی حل می شود. آنتی نومی حکم غایت شناختی(۲۲) میان نهادهای معادشناسی و مکانیسم از راه تبدیل آنها به شعار اخلاقی و ایجاب اینکه این دو نهاد یکدیگر را در توضیح طبیعت تکمیل کنند. اما، در هیچ یک از نقدهای متأخر کانت آموزه ی آنتی نومی به آن شکل تفصیلی وشرح جزئیات و طبق بندی که در نخستین نقدی به چشم می خورد، نیامده است، و شکل آنتی نومیک استدلال چندان مناسبتی با هدفهای کانت در این آثار ندارد.

نقد نظریه ی آنتی نومی کانت، در روزگار ما، متوجه دو چیز است:

۱) نخست، آزمایش اعتبار استدلالهای او درباره ی هر یک از نهاد و برابر نهاد، به ویژه نخستین و دومین [نهاد و برابر نهاد] با توجه به تحلیل نوین ریاضی تصور بی پایان (بی نهایت)؛

۲) دوم، ارزیابی این ادعای کانت که رفع آنتی نومی، دلیلی غیر مستقیم بر اثبات ایده آلیسم استعلایی یا پدیدارباوری فراهم می آورد. سومین آنتی نومی، امروز، توجه فیلسوفانی را به خود جلب می کند که از نظریه ی سازگاری آزادی و جبر (موجبیت) دفاع یا بدان حمله می کنند. چهارمین آنتی نومی توجه چندانی را برنمی انگیزد، زیرا به مسئله ای علمی می پردازد که دیگر ضرورت چندانی ندارد و آن چیزی که از نظر فلسفی، در آن، توجه برانگیز است، به گونه ای بهتر در فصل آتی دیالکتیک، نقد استدلالهای نظری درباره ی وجود خداوند، مطرح می گردد.

استدلالهای آنتی نومیک (اما، نه اسم «آنتی نومی») کاربردهای گسترده ای در فلسفه دارد. و.و.کویین(۲۳) منطق دان در شیوه های معما (۱۹۶۶)(۲۴)، می نویسد: آنتی نومی از راههای پذیرفته ی شده ی استدلال، تعارضی درونی می سازد. «آنتی نومی ثابت می کند که الگویی تلویحی و قابل اعتماد برای استدلال باید تصریحی شود و سپس یا از آن احتراز شود یا مورد تجدید نظر قرار گیرد.» این شاید نمونه وارترین شکل استدلال در مفاوضات افلاطونی باشد. از پیشینیان کانت که شیوه ی استدلال آنتی نومیک را به کار می بسته اند و احتمالاً تأثیری ویژه بر او داشته اند، آرتور کالیر(۲۵) در بحث خود درباره ی مکان (Clavis universalis / ۱۷۱۳) و کریستیان آگوست کروسیوس(۲۶) در بحث خود درباره ی علیت و آزادی (Entwarf der nothwendigen Vernunftwahrheiten / ۱۷۴۵) هستند و نباید از یاد ببریم که نتیجه گیری جدلی هیوم در تاریخ طبیعی دین (۱۷۵۷) یکی از انگیزه های احتمالی کانت بوده است.

شیوه ی آنتی نومیک را فیخته(۲۷) و هگل(۲۸) سخت گسترش داده اند. هگل از این شکوه داشت که کانت، به اشتباه، آنتی نومیها را به ایده های جهان شناختی و، حتی بدتر از آن، به تصورات و اصول محدود ساخته، در حالی که، به واقع، جهان، خود، آکنده از تعارض است (دانش منطق، بخش نخست که نخستین بار در ۱۸۱۲ انتشار یافته؛ ترجمه ی [انگلیسی] و.ه.جانستون(۲۹) و ل.ک.استراترز(۳۰)، ۱۹۲۹، ۲۵۳ و I). در روزگار رشد خردستیزی(۳۱)، آنتی نومیها همچون خردکنندگان گزافه گوییهای خرد، از احترامی ویژه برخوردار شدند. تأثیر آنتی نومیهای کانت را بر فیلسوفان متأخر، چون شارل رنوویه(۳۲) در کتابش، راست نماهای مابعدالطبیعه ی ناب(۳۳) و کتابهای دیگرش و بر «شیوه ی ناکتابی» نیکولای هارتمان(۳۴) در همه ی آثارش، می توان دید.

نویسنده: لوییز - وایت بک

مترجم: مهبد - ایرانی طلب

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد اول، چاپ اول ۱۳۸۵

پی نوشت:

۱. Antinomy: در اصل به معنای «تعارض» و به ویژه «تعارض قوانین» است. واژه «خلاف آمد» را به عنوان معادل فارسی آن پیشنهاد کرده اند. با توجه به ویزگی این واژه در فلسفه کانت، به همان شکل اصلی آمده است.

۲. prolegomena

۳. Zeno

۴. Dictonnaire

۵. Bayle

۶. Critique of Pure Reason

۷. transcendental illusions

۸. Cosmological idea

۹. Leibniz – Wolffian

۱۰. dogmatic philosophy

۱۱. empiricism

۱۲. naturalism

۱۳. Epicureanism

۱۴. resolution

۱۵. the transcendental ideality of appearances

۱۶. phenomenal

۱۷. Primacy of practical reason

۱۸. gegeben

۱۹. aufgegeben

۲۰. Whitehead

۲۱. summum bonum

۲۲. teleological

۲۳. W.V.Quine

۲۴. The Ways of Paradox

۲۵. Arthur Collier

۲۶. Christian August Crusius

۲۷. Fichte

۲۸. Hegel

۲۹. W.H.Johnston

۳۰. L.C.Structhers

۳۱. irrationalism

۳۲. Charles Renouvier

۳۳. Les dilemma de la metaphysique pure

۳۴. Nicolai Hartmann