چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اسلام و دموکراسی


اسلام و دموکراسی

آیا حکومت های دینی که از سوی انبیا یا جانشینان راستین آنها اقامه شده است, پاسخ گوی نیاز اجتماعی انسان بوده اند یا این که حکومت های دینی بنابر خاستگاه اعتقادی خود, که نوعی یقین و جزمیت بر آن حاکم است, چندان ارتباطی با وصف دموکراتیکی نداشته و همواره ناقض آن بوده اند این نوشتار می کوشد به این سوال پاسخ دهد

آیا حکومت های دینی که از سوی انبیا یا جانشینان راستین آنها اقامه شده است, پاسخ گوی نیاز اجتماعی انسان بوده اند؟ یا این که حکومت های دینی بنابر خاستگاه اعتقادی خود, که نوعی یقین و جزمیت بر آن حاکم است, چندان ارتباطی با وصف دموکراتیکی نداشته و همواره ناقض آن بوده اند؟ این نوشتار می کوشد به این سوال پاسخ دهد.

تاریخ اسلام به دو بخش تقسیم می شود: دوره تکوین و دوره تأسیس دولت و تشریع. در دوره تکوین که در مکه از نزول وحی آغاز شد, پیامبر اسلام به دستور خداوند با شرک و بت پرستی مبارزه کرد و آیین نوظهور اسلام را تبلیغ می کرد. در این دوره او همراه صحابه اش متحمل زحمات طاقت فرسایی شد که سرانجام مسلمانان تصمیم گرفتند به حبشه مهاجرت نمایند. در سال های بعد, پیامبر با مردم یثرب که بعدها (انصار) نامیده شدند طی دو ملاقات در (عقبه) دست به کار سیاسی زد و پیمان (عقبه دوم) را که حاوی نوعی پیمان دفاعی بود, امضا فرمود. بالاخره طبق قرارداد خود با یثربیان در سال سیزدهم بعثت به یثرب (مدینه) هجرت فرمود.در آن جا بود که پایه یک حکومت عادل اسلامی را پی افکند.

دوره تأسیس و تشریع از آغاز هجرت شروع می شود, پیامبر اکنون که در مدینه به صورت رهبر سیاسی و مذهبی مدنیان درآمده است, با اتکا به قدرت اجتماعی و وحی خداوند, دولت تأسیس کرد. ایشان با بستن قراردادی با یهودیان ساکن مدینه, حکومتی تشکیل داد و امت واحدی به وجود آورد. او برای دولت تازه تأسیس یافته خود , قانون اساسی تنظیم نمود. این قانون در تاریخ اسلام, (صحیفه) نامیده شده است.۱

در این قانون , روابط اجتماعی هر یک از مسلمانان و یهودیان, ضمن ۴۶ماده تنظیم شد. البته زندگی فردی, اجتماعی و سیاسی پیامبر به عنوان الگوی رهبری (اسوه) همان سیره نبوی است که به عنوان دومین منبع تشریعی و آموزشی اسلام تلقی می شود. چگونه زیستن و روش های اجتماعی او قطعاً یک الگوی عملی است که مسلمانان باید در حیات اجتماعی و مذهبی خود, آن را مد نظر قرار دهند و به او اقتدا نمایند. اکنون, این سؤال مطرح است که روش حکومتی مدینه چه روشی بوده است: دموکراسی, تئوکراسی یا دموکراتیک دینی؟

بحث از حکومت و نوع سیاسی آن, شاید از اصلی ترین و با سابقه ترین بحث های فکری و سیاسی است که در میان اندیشمندان متفکر فلسفه سیاسی بروز کرده و از ارسطو گرفته تا منتسکیو و اندیشمندان سوسیالیسم جهان معاصر, درباره آن بحث کره اند که چگونه انسان اجتماعی در پناه چنان حکومتی می تواند به سعادت همگانی و عدالت اجتماعی نایل آید؟

در پاسخ به چنین مسأله سیاسی بوده که نوع حکومت (دموکراسی) را برای علاج مشکل اجتماعی انسان ارائه داده اند.

از سوی دیگر, دعوی حکومت از سوی دین, چگونه می تواند با دموکراسی ارتباط داشته باشد؟ آیا حکومت های دینی که از سوی انبیا یا جانشینان راستین آن ها, که در نهضت های دینی اقامه شده است, پاسخ گوی نیاز اجتماعی انسان بوده اند؟ یا این که حکومت های دینی بنابر خاستگاه اعتقادی خود, که نوعی یقین و جزمیت بر آن حاکم است, چندان ارتباطی با وصف دموکراتیکی نداشته و همواره ناقض آن بوده اند و یا این که نوع حکومت ها را بر حسب نظریه بعضی از نظریه پردازان سیاسی مانند منتسکیو باید تابع عامل جغرافیایی دانست و آن را این گونه تقسیم بندی نمود که: (همواره غرب به دلیل نفوذ مسیحیت, خاستگاه حکومت های دموکراسی و شرق منبع حکومت های استبدادی بوده است؟)۲

● مفهوم دموکراسی

ریشه واژه (دموکراسی) از زبان یونانی گرفته شده است, دموس ( Demos ) به معنای مردم و کراتین ( Kratien ) به معنای حکومت است. اساس دموکراسی بر آزادی افکار و عقاید و سرچشمه گرفتن حکومت و اقتدار از مردم, استوار است. حکومت دموکراسی بنا به رأی (ابراهام لینکلن) عبارت است از: (حکومت مردم بر مردم و به رأی مردم).۳

امّا معنای واقعیِ (حکومت مردم بر مردم) یا (حکومت مردمی) چیست؟ به راستی آیا مردم خودشان مستقیماً حکومت می کنند؟ یا حکومتی که مردم از اداره و سیاست آن راضی بوده و به آن اطمینان داشته باشند, مردمی است؟

از تجارب سیاسی حکومت هایی که در یونان یا روم باستان, به نام حکومت های دموکراتیک, حاکمیت داشته اند, چنین فهمیده می شود که حکومتی که مردم مستقیماً زمام آن را به دست بگیرند نه وجود داشته و نه ممکن است که وجود پیدا کند; یعنی در واقع, حکومت دموکراسی به مفهوم سیاسی مصطلح خود, هرگز از عالم ذهن بشر خارج نشده و در بیرون تحقق نیافته است. امّا آن چه در عصر ما, از حکومت دموکراتیک دیده می شود این است که به حکومتی که فردی مستبد یا طبقه ای خاص آن را در دست نداشته باشند, (دموکراسی) گفته می شود. چنین حکومتی غیر از حکومت اریستوکراسی (اشرافی) تئوکراسی (روحانیان) و الیگارشی (نظامیان) است. بنابراین وصف (دموکراسی) یک مفهوم سلبی و منفی خواهد داشت.

اگر معیار حکومت دموکراسی را رضایت و اعتماد مردم به آن بدانیم, این تعریف ممکن است از جهاتی مقبول, ولی از جهات دیگر قابل نقد و ناقص باشد, زیرا در تاریخ حکومت ها, بعضی از سلاطین و زمامداران را هم می بینیم که آن چنان مورد رغبت و رضایت مردمشان بوده اند که حتی احیاناً ستایش هم شده اند و به هیچ وجه, مورد اعتراض هم واقع نشده اند. حکومت (کریم خان زند) در ایران از نمونه های بارز این حکومت است.

لذا ممکن است برای حکومت مردمی, تعریف و توصیف دیگری را نیز یادآور شد. حکومت دموکراسی از آن جهت مردمی و دموکراتیک است که در راه خدمت به مردم, برای تأمین رفاه و آسایش آنان, تلاش می کند و مردم حق دارند در امور دولت نظارت داشته باشند.

این که نوع و نظام چنین حکومتی چیست: دموکراسی, اریستوکراسی یا حکومت صالحان, نکته ای است که در بیان اندیشه فیلسوفان سیاسی یونان باستان نیز وجود داشته است.

شاید, آنان نخستین بار از مفهوم دموکراسی و خدمت به مردم سخن گفته باشند; مثلاً (پریکلس) از حکمرانان آتن, تاکید داشت همه مردم حق دارند حکومت نمایند و حکومت از آنِ همه است, نه در اختیار عده ای, و همه حق دارند بر امور دولت نظارت کنند.۴

در عصر حاضر نیز اندیشمندان سیاسی آمریکا, وقتی که می خواستند استقلال آمریکا را اعلام نمایند, در بیانیه خود چنین آوردند: ما این حقایق را پذیرفته ایم تا مستقل باشیم:

▪ همه انسان ها مساوی اند و مساوی آفریده شده اند.

▪ خداوند به آن ها حقوق پایدار اعطا کرده است. این حقوق عبارت اند از: حق حیات, آزادی, بهره وری از رفاه و خوش زیستن و حفظ این حقوق.

▪ حکومت از میان مردم و انسان ها برخاسته است و قدرت خود را از مردم دریافت می کند.۵

با وجود این تأکیدات, همه می دانیم که حکومت های دنیا, حتی در مرکز به اصطلاح دموکراسی جهانی, (آمریکا) چنان نیست که نظر مردم و یا رأی آن ها صددرصد دخالت داشته باشد, بلکه بیش تر متنفذان جامعه از طریق احزاب حاکم, نمایندگان خود را به قدرت می رسانند و تا حافظ منافع آن ها باشند. درست برخلاف آن چه در ایران اتفاق افتاد و همه مردم ایران به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند.

امّا در بُعد فلسفه سیاسی و اندیشه های بشر دوستانه, طراحان مؤثر انسانیت و احقاق حقوق, آدمیان اند نه واقعیت, لذا اگر از سر اندیشه, به مسأله حکومت و خدمت به مردم نظر کنیم, علاوه بر فلسفه های سیاسی, همه ادیان بشری, بخصوص ادیان آسمانی, تأکیدی ژرف بر خدمت به مردم و رفاه حال آنان دارند.

● مردم مداری در آموزش های ادیان

اساساً ادیان برای راهنمایی و ارشاد انسان ها و در راه خدمت و ترقی آنان نازل شده و بسط یافته اند, قرآن کریم می فرماید:

(انّما انت منذرٌ وَلَکلّ قوم هادٍ;۶ [ای پیامبر] تو فقط هشدار دهند ای و برای هر قومی رهبری است.)

طبق قدیمی ترین متن حقوقی, (حمورابی) پادشاه بابل, قوانینی را تصویب کرد که حقوق مساوی و عدالت را برای افراد ملّت اجرا نماید.

از جمله ده فرمانی که خداوند در کوه طور به حضرت موسی وحی فرمود عبارت بود از:

(علیه همسایه خود شهادت دروغ مده.)

در چین کنفوسیوس گفت:

(آن چه بر خود روا نمی داری در حق دیگران روا مدار.)

بودا به شاگردانش گفت:

(در جهان مسافرت کنید و به مردم خدمت نمایید, بدون احساس رنج و درد, تنها برای منفعت و شادی خدایان و انسان ها.)

حضرت مسیح(ع) فرمود:

(همسایه ات را دوست بدار.)

حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام فرمود:

(ا گر با دیگران به بی عدالتی رفتار نکنی, کسی با تو به بی عدالتی رفتار نمی کند.)۷

● اسلام و خدمت به مردم

بنابراین, اگر خدمت به مردم و تلاش در راه آسایش, رفاه و احیای حقوق انسانی و عدالت اجتماعی را معیارِ حکومتِ صالح, شایسته و مردمی بدانیم, قطعاً حکومت پیامبر اسلام(ص) در رهبری حکومت مدینه, از نمونه های اعلای این حکومت می باشد که در مدینه تشکیل شده است.

آن چه در حکومت اسلامی, مطرح است, اصول و اهداف متعالی انسانی است, نه شکل و رنگ خاص. هر حکومتی که بتواند عدالت اجتماعی را به نحو شایسته ای در جامعه اجرا نماید, می توان آن را (حکومت اسلامی) نامید. شکل حکومت برحسب مقتضای زمان به هر صورت که انتخاب شود آزاد است; به عبارت دیگر, حکومت اسلامی, شکل خاص یا رنگ خاصی از حکومت ندارد. معیارِ عدالت و احیای حقوق انسانی است بعداً شکل حکومت را زمان تعیین می کند.

امّا اگر بخواهیم شکل حکومت اسلامی و روش سیاسی پیامبر را نام گذاری کنیم, به جاست که آن را حکومتِ (خدایی مردمی) بنامیم, زیرا پیامبر گرچه فرستاده خداوند است, در کارهای اجتماعی خود همواره از مشورت با مردم ابا نداشته و آنان را در اجرای امور و نظارت بر کارها دخالت می داده است, حتّی در بسیاری اوقات, نظر اکثریت را مقدّم می داشت.

● نقش (بیعت) در انتخاب و شکل کشائی اجتماعی

وجود یک پدیده اجتماعی در تاریخ و فرهنگ اسلامی, نشان آن است که مسائل اجتماعی در زمان رسول خدا از طریق نظرِ مردم و رأی و پیمان آن ها صورت می گرفت. قطعاً واژه (بیعت) از ریشه (بیع) به معنای یک نوع عقد و قرارداد اجتماعی است که میان متعاقدین برقرار می شود و حکایت از لزوم میثاق و ضرورت مسأله را می رساند.

پیامبر اسلام(ص) در آغاز رسالت و دوره تکوین, هنگامی که می خواست دعوت اهل مدینه (انصار) را بپذیرد, با ایجاد یک نوع قرارداد (بیعت) در عقبه دوم, آن را پذیرفت; جالب این که در این رأی گیری اجتماعی, برخی زنان مسلمان نیز حضور داشتند و در آن شرکت کردند.

ییا انعقاد قراردادِ (بیعت) صلح حدیبیه, بیعة رضوان, در حَلِّ مشکل آتش بس و امضای صلح با قریش, پیامبر آن را به نوعی (رفراندم) گذارد و از مسلمانان در پایداری جبهه اسلام و صلح با قریش (بیعت) گرفت. این بیعت در تاریخ اسلام اهمیت فوق العاده ای دارد که خداوند در سوره فتح, داستان آن را بازگو می کند:

(انّ الذین یبایعونک انّما یبایعون اللّه یدُاللّه فوق ایدیهم فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و مَنْ اوفی بما عاهد علیه اللّه فسیؤتیه اجراً عظیماً;۸ در حقیقت, کسانی که با تو بیعت می کنند, جز این نیست که با خدا بیعت می کنند, دست خدا بالای دست های آنان است. پس هر کس که پیمان شکنی کند, تنها به زیان خود پیمان می شکند و هر که بر آن چه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد.)

سپس اضافه می کند:

(لَقَدْ رَضیَ اللّه عَنِ المؤمنینَ اِذْ یُبایِعونَک تحت الشَجرة فَعَلمَ ما فی قلوبِهِم فَانَزَل السَکینَةَ عَلیْهم وَاثابهم فتحاً قریباً;۹ خداوند از مؤمنان خشنود است آن جا که در زیر درخت با تو (بیعت) کردند, خداوند از آن چه در دل آن هاست آگاه است پس طمأنینه خود را بر آنها نازل کرد و ایشان را به پیروزی نزدیک رسانید.)

کارکرد بیعت با پیامبر خود حل مشکل اجتماعی را به دنبال داشت و پیروزی را برای مسلمانان محقق می ساخت.۱۰

● آیا اسلام تئوکراسی است؟

برخی از نویسندگان, حکومت اسلامی را (تئوکراسی) ( Teocracy ) معرفی کرده اند, در صورتی که حتی از نظر تشیع, که به پیشوایان منصوص معتقد است, میان حکومت اسلامی و تئوکراسی, تفاوت بسیاری وجود دارد, زیرا آنان که حکومت خود را (از جانب خداوند) و خود را فرزندان الهه معرفی می کردند و یا چون پادشاهان جبار و مستبد مسیحی در قرون وسطی فرضیه (حقوق الهی سلاطین) را مطرح می ساختند, منظورشان این بود که مردم زورگویی آن ها را تحمل نمایند و دم بر نیاورند. اما در حکومت اسلامی, زمامداران موظف اند فقط قانون را اجرا کنند نه اراده شخصی خود را; به تعبیر دیگر, حکومت آن ها کاملاً مشروط است نه مطلق و خود آنها در پیشگاه قانون, با دیگران برابر و در عرض سایر امت اند. امام علی(ع) در اولین خطبه خود پس از حکومت فرمود:

(ایّها الناس انّما اَنَا رَجُلٌ منکم لی ما لَکم وعَلَی ما علیکم;۱۱ ای مردم, من یکی از شما هستم, آن چه به نفع شما است به صلاح من هم هست و هر چه به ضرر شما است, قطعاً به ضرر من هم خواهد بود.)

● نقد منتسکیو

بدون شک, نظر منتسکیو درباره حکومت اسلامی از بی اطلاعی بوده است, حاشیه پرداز (روح القوانین), محمد مددپور, می نویسد:

(منتسکیو بنا بر مشهودات زمانه و مبانی نظری عصر روشن گرایی در شرق شناسی و مسأله استبداد شرقی, در مطالعات سیاسی و تاریخی خود به این نتیجه رسیده است که هر آن چه متعلق به شرق و ادیان شرقی است, منشأ استبداد است, در حالی که مسیحیت غربی از استبداد, دوری می کند.)

این نظریه در مقایسه میان اقدامات دولت عثمانی در مقام تبعیت از اسلام رسمی بسیار سست می نماید, زیرا در دولت های اروپایی عصر منتسکیو به عنوان مظهر مسیحیت رسمی به سهولت می توان دریافت که پادشاهان مسیحی اروپا در استبداد و ظلم و ستم بر رعایا کم تر از همتایان عثمانی و شرقی خود نبودند. در واقع, تفاوت اساسی استبداد غربی و شرقی در تفاوت روش است وگرنه دیانت اسلام و مسیحیت هیچ کدام با استبداد رأی حاکم جور موافق نیستند و از هر دو دین, در قلمرو آن ها تنها اسمشان حاکم بوده است.

مسأله ای که قابل ذکر است این است که آیا منتسکیو از جنایات پادشاهانی که قدرت مطلقه داشتند و به کشتارهای وسیعی, طی جنگ های قدرت در عصر اصلاح مذهب و تشکیل حکومت های مرکزی, دست می یازیدند, بی خبر بوده است؟ مگر در همان عصر, (لوئی چهاردهم) با جنگ های خود, هزاران نفر را به کام مرگ نفرستاده بود و یا (کاترینِ دوم) با نظام سرواژی (زمین برده داری) بی رحمانه حکومت نمی کرد؟ آیا اروپاییان داعیه حکومت الهی (آن هم از نوعی مسیحیت) نداشتند که هفتاد هزار مسلمان را در عصر جنگ های صلیبی در بیت المقدس کشتار کردند؟۱۲

● دموکراسی انسانی

نویسنده, این تعبیر را از دکتر (محمود عقّاد) متفکر و نویسنده مصری, اقتباس کرده است.۱۳ منظور از دموکراسی انسانی آن نوع حکومت مردمی است که جوهره ذاتی آن خدمت به مردم و نجات انسان از چنگال عفریت جهل, فقر و امراض جسمی و روحی و آزادی انسان از سلطه ظالمانه انسان دیگر و از سیطره استعمار, استثمار و استحمار است و این موضوعی است که در عمق تعالیم اسلام وجود دارد و از صمیم رسالت های آسمانی بر می خیزد.

بنابراین توصیف, دموکراسی اسلامی بر چهار پایه و اساس استوار است:

۱) آزادی انسان:

هیچ انسانی گناه انسان دیگر, حتّی گناه پدران و اجدادش را بر دوش نمی کشد: (لاتزر وازرةٌ وزر اُخری.)۱۴

۲) مسؤولیت انسان:

(تِلکَ اَمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَلَکُم ماکَسَبْتُم وَلا تُسألُونَ عمّا کانُوا یَعْلَمونَ.)۱۵

فقط انسان مسؤول اعمال خویش است:

(وَاَنْ لَیْسَ لِلانسان اِلاّ ما سَعی.)۱۶

(کُلّ نَفسٍ بما کَسَبَتْ رهینةٌ.)۱۷

در خصوص احساس مسؤولیت و آگاهی انسان, این حدیث نبوی معروف وارد شده است:

(کَلّکُم راعٍ و کلّکُم مسؤولْ عن رعیته. الامام راع و مسؤولٌ عَنْ رعیته والرّجُلُ رَاعقرآن فی اهله و مسؤولٌ عَنْ رَعَیِتَه و المرأ َةُ راعیةٌ فی بَیْتها وَمسؤولٌ عَنْ رَعیتها والخادِمُ مسئولٌ فی مال سیّده و مسؤول عن رعیته.)۱۸

۳) حقوق عمومی و تساوی مردم:

(یا ایّها الناس انّا خلقناکمْ مِنْ ذَکَرٍ وَانثی وَجَعَلْناکُمْ شُعوباً وَقَبائلَ لِتَعارفُوا اِنَ اَکْرَمَکُمْ عِنداللّه اتْقاکُم.)۱۹

روابط خانوادگی نیز به یک معنا منقطع است. حدیث نبوی در این باره می فرماید:

(یا معشر اِشَتروا اَنفُسکُم لا اغنی عِنکم مِنَ اللّه شیئاً. یا بنی عَبد منافِ! لا اغْنی عنکم مِن اللّه شیئاً. یا عباس بن عبدالمطلب؟! لا اغنی عنک مِنَ اللّه شیئاً. یا فاطمةُ بنت محمد! سَلینی مِنْ مالی ما شئتَ, لا اغْنی عَنْکِ مِن اللّه شیئاً, لی عَمَلی ولَکُم عملکم.)

مضمون سخن حضرت(ص) این است که: ای جماعت قریش, خود را از عذاب آتش برهانید, من شما را پیش خداوند چیزی را بی نیاز نمی کنم. ای فرزندان عبد مناف, ای عباس بن عبدالمطلب, ای فاطمه, خود را بپائید من از شما پیش خداوند چیزی را بی نیاز نمی نمایم. اعمال من در گِرو من است و کارهای شما رهین شما است.

پیغمبر شنید که ابوذر به یکی از صحابه می گوید: یابن السوداء, ای فرزند زن سیاه. آن حضرت ناراحت شد و فرمود:

(لَیْس لاِبن البیضاء عَلی ابن السَوداء فَضْلْ اِلا بالتقوی اَوْ عَمَلٍ صَالحٍ; فرزند زن سفید بر فرزند زن سیاه هیچ برتری ندارد جز به تقوا و کار شایسته.)

اسلام, مانند یهودیت برای گروه یا نژاد خاصّی انحصار نیافته, بلکه دعوتش عام و همگانی است:

(وَما ارسلناک إلاّ رَحْمَةً لِلعالمین.)

هرگونه تعصب و عصبیت نیز از نظر آن محکوم و مطرود است:

(لَیْس منّا منْ دَعی عَلی عَصَبیة وَلَیسَ مِنّا مَنْ قالَ بالعَصَبیة وَلَیْس مِنّا مَنْ ماتَ عَلَی عصبیة;۲۰ از ما نیست کسی که بر تعصب سخن بگوید و یا بر عصبیت بمیرد.)

بنا به روایتی, حضرت امام سجاد فرمود:

(العَصَبیةُ هِیَ اَنْ تَری شِرارَ قَومِکَ خَیْراً مِنْ خیار قَومٍ آخرین;۲۱ تعصب آن است که اشرار قوم خود را بهتر از خوبان دیگران بدانی.)

۴) مشورت با مردم:

به بیان یکی از نویسندگان اسلامی۲۲, محمود عقّاد مصری, لازمه حکومت عامه, تنها دخالت دادن مردم در انتخاب زمامدار و سپس بی اطلاعی و بی طرفی مردم در امور مملکت نیست, حکومت عامه کامل وقتی تحقق می یابد که همکاری و مراقبت مستمر باشد.

مشورت کردن و احترام به رأی و نظر مردم در امر اجتماعی, سببِ دلبستگی و پشتیبانی آن ها می گردد. ضمناً موجب توسعه شخصیت در ملّت می شود.

آیات و احادیث به قدر کافی بر اصل مشورت در ایدئولوژی و حاکمیت دموکراتیک اسلامی دلالت دارد:

(والذین اِستَجابُوا لِربّهم وَ اقَامُوا الصلوة وَ اَمرُهم شوری بینهم وَ مِمّا رزقناهُم یُنفقونَ* والذین اِذا اصابَهُمْ البَغی هُمْ ینتصرون.)۲۳

(فاعْفُ عَنهُم وَاسْتَغْفِرُ لَهُمْ وَشاوِرُهُم فی الامْرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتوکَلْ عَلی اللّه.)۲۴

حتّی در پاره ای از روایات اشاره شده است که در صورت نبودن آیه و حدیث در مورد حَلّ مشکلات اجتماعی می توان حلّ مشکل را از طریق مشورت با مردم حلّ کرد.

از سعید بن المسیّب از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود:

(قُلْتُ یا رسُول اللّه ینزِلُ بِنا وَلَمْ ینزل فیه قرآنٌ وَلَمْ تَمْضِ فیه سُنّتَک, قالَ رسولُ اللّه: وَاجْمعُوا لَهُ العالِمینَ مِنَ المؤمنین فاجْعَلُوه شوری بِینِکُمْ وَ لا تقضوا فیه برأیٍ واحِدٍ;۲۵ یا رسول اللّه, قضیه ای پیش می آید که درباره آن آیه ای نازل نشده و سنّت تو جاری نگشته است (پدیده های نو اجتماعی) فرمود: دانشمندان مؤمن را گردآورید و درباره آن میان خود به مشورت بپردازید. بدون آن که به رأی واحد قضاوت نمایید.)

● تضامن اجتماعی و مسؤولیت همگانی

وجوب اجرای امر به معروف و نهی از منکر به عنوان اصل نظارت همگانی و تضامن اجتماعی از اصول و پایه های اساسی جامعه مردمی اسلامی است. آثار اجتماعی این تضامن, برقراری حالت خیرخواهی و تسالم اجتماعی است.

آن چه شایان اهمیت است این که قرآن ضرورتِ (گروه) خاص که دعوت به خیر و معروف را عهده دار باشند, ضروری می داند و طبیعی است که معقول ترین و طبیعی راه و روش برای این موضوع, همان وجود احزاب صالح و شایسته اجتماعی سیاسی است که با برنامه ریزی و خیرخواهی و نه غوغا سالاری و توطئه گری به جامعه, آگاهی و شعور اجتماعی بدهند و زمامداران حکومت را در خطا کاری و اشتباه اندازی خود هشدار دهند.

آن چه مهم است این است که ملّت ما در طول سال های حکومت استبدادی شاهی که آثار و نتایج آن هنوز به این زودی ها از جامعه ما, کنده نمی شود, طعم یک آزادی مشروع و قانونی و احزاب خیرخواه و شایسته را ندیده اند و یا تربیت اجتماعی برای تعامل, گفت و گو و تفاهم و در یک کلام (کار اجتماعی) را پیدا نکرده اند. هر کسی نظر خود را حق و رأی دیگری ابلهانه, و وابسته به بیگانه دانسته است و امت اسلامی که ضرورت داشت از وحدت اجتماعی و اخوّت و محبت اسلامی برخوردار باشد, کاملاً محروم و احیاناً ضد آن را مشاهده کرده است.

از آثار شعور اجتماعی یک ملت آگاه این است که از تجربیات تاریخی گذشته خود عبرت گیرد و نعمتِ آزادی و استقلال را که با بهای خون بهترین فرزندان خود به دست آورده است از دست ندهد.

شکست نهضت مشروطه و نهضت ملّی در یک قرن اخیر, یک بار دیگر همه دل سوزان, ایران دوستان و اسلام خواهان این ملّت را هشدار می دهد که: (بیا تا قدر یکدیگر بدانیم)

پی نوشت ها:

۱. سیدمحمد ثقفی, ساختار اجتماعی سیاسی نخستین حکومت اسلامی در مدینه (قم, انتشارات هجرت قم,۱۳۷۶) ص۹۵; سیره ابن هشام, ج۲, ص۱۵۰, بحارالأنوار, ج۱, ص۱۱۰۱۱۱.

۲. منتسکیو, روح القوانین, ترجمه علی اکبر مهتدی (تهران, امیرکبیر, ۱۳۷۵ش) ج۲, ص۷۶.

۳. Richard. M.Ketcham "what is Democracy " p.۳۸. Dattom.. Co Newyork. ۱۹۵۵ .

۴. Ibid. P.۴۰ .

۵. Ibid. P.۲۲ .

۶. رعد (۱۳) آیه۷.

۷. Richard. Ibid.p.۲۴ .

۸. فتح (۴۸) آیه ۱۰.

۹. همان, آیه ۱۸.

۱۰. طبرسی, تفسیر مجمع البیان (تهران, شرکة المعارف الاسلامیة, ۱۳۷۹ه) ج۹, ص۱۱۷.

۱۱ . قملداران حیدر علی حکومت در اسلام, ص۹۶, انتشارات اسماعیلیان, تهران, ۱۳۸۵ه.

۱۲ . مددپور, حاشیه بر روح القوانین, ج۲, ص۷۸۲.

۱۳ . عباس محمود العقاد, الدیموقراطیة فی الاسلام (بیروت, دارالکتاب العربی, ۱۹۷۰) ص۱۷.

۱۴ . انعام (۶) آیه۱۶۴.

۱۵ . بقره (۲) آیه ۱۴۱.

۱۶ . نجم (۵۳) آیه۳۹.

۱۷ . مدثر(۷۴) آیه۳۸ .

۱۸ . موسوعة العقاد الاسلامیة, الدیموقراطیة فی السلام, ص۷۱۴, دارالکتاب العربی.

۱۹ . حجرات (۴۹) آیه ۱۳.

۲۰ . موسوعة العقاد الاسلامیة, الدیموقراطیة فی الاسلام, ص۷۱۴, دارالکتاب العربی و علاء الدین الاعلمی, و هج الفصاحة, ص۵۲۰, بیروت, ۱۴۰۸ه.

۲۱ . شیخ عباس قمی, سفینة البحار, ج۲, ماده (عصب), ص۲۵۶.

۲۲ . عباس محمود عقاد , همان, ص۷۰.

۲۳ . شوری (۴۲) آیه۳۸ و ۳۹ .

۲۴ . آل عمران (۳) آیه۱۵۹ .

۲۵ . به نقل از حکومت در اسلام حیدر علی قلمداران, ص۲۱۸, منقول از سنن ابی داود.

نویسنده: سیّد محمد ثقفی

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۱۴