چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

ترانه سرایی در ایران


ترانه سرایی در ایران

بی تردید دنیای ترانه و تعمیما جهان هنر هیچ هدیه ای را از سوی هیچ کسی بی پاسخ نخواهد گذاشت

در این مجال برآنم که با مقدمه ای درباره ترانه و ویژگی های آن ، گدری اجمالی برتاریخ ترانه معاصر داشته باشم . بی شک نام بسیاری از بزرگان ترانه گذشته و اکنون در این مقال خالی ست . این نه از سر بی توجهی نگارنده یا بی ارزش نشان دادن تلاشهای این عزیزان که تنها به این سبب است که این نوشته ، به واسطه مقاله بودنش ،تنها مروری اجمالی ست و بس ! انتخابهای این نوشتار تنها بر اساس میزان تاثیرگذاری ترانه سرا بر جریان ترانه سرایی و نیز استمرار عملکرد مثبت و البته حسن شهرت هنری او بوده است ... بی تردید دنیای ترانه ؛ و تعمیما جهان هنر؛ هیچ هدیه ای را از سوی هیچ کسی بی پاسخ نخواهد گذاشت و اصولا بسیارند ترانه سرایانی که تنها با یک کار فوق العاده نام خود را جاودانه کرده اند .

شفیعی كدكنی می گوید: شعر حادثه ایست كه در زبان روی می دهد. نزار قبانی می گوید: شعر انتظار چیزی ست كه انتظار نمی رود !

با عنایت به این دو جمله زیبا در تعریف شعر به یك نكته مشترك می رسیم: شعر یك اتفاق نا منتظر است.

از سوی دیگر داریوش آشوری در كتاب شعر و اندیشه آورده است: (مهمترین مایه شعر … تجربه شاعرانه از هستی ست.)

این اتفاق نا منتظر شاعرانه شاید در برهنه ترین حالتش در ترانه نمود می یابد! ترانه شعری كاملا سهل و ممتنع است. ساختار زبانی ترانه بر گرفته از زبان روزمره و كوچه بازاری و آكنده از كنایات و تكیه كلامها و اشارات عامیانه است.

آشوری می گوید : (جدا شدن زبان شعر از تنه زبان را به جدا شدن راسته پرندگان از خزندگان می توان مانند كرد.)

این مهم نیز در ترانه نمود واضح تری دارد . خلق فضایی شاعرانه در بطن كلماتی كه بسیار ساده اند . و آنگاه كه ترانه به اوج خود می رسد گویی چنان است كه از خاكی ترین خزنده افلاكی ترین پرنده سر بر می كشد ! ترانه شاید پر مخاطب ترین نوع شعر باشد. نگرشی گذرا به اقبال شعرهایی چون پریا ، دخترای ننه دریا ، مردی كه لب نداشت و… از بامداد بی غروب و علی كوچیكه اثر زیبای فروغ و اشعاری از این دست در میان شعرای معاصر گواه همین مسئله است.(هر چند به خصوص اشعار یاد شده از شاملو از لحاظ حیطه واژگانی بیشتر به شعر فولكلور نزدیكند.)

از قدما نیز بلافاصله به یاد بابا طاهر و دو بیتی های بی بدیلش می افتیم. همه این مسائل از ترانه رسانه ای شاعرانه ساخته است كه به مدد سادگی و صمیمیتش و البته حس و عاطفه سرشارش ارتباطی عمیق با مخاطب عام و خاص بر قرار می كند.

ترانه شعر مطلق است فارغ از آرایه های زبانی آنچنانی و قلنبه گویی های فلسفی! سیالیتی ست كه تو را با خود همراه می كند و این چنین می شود كه در گپ زدنی صمیمانه ، شاعر تمام شاعرانگی اش را در برابر صداقتت چونان آینه ای به قضاوت قرار می دهد تا ( از تو ابدیتی بسازد).

ترانه با گوشت و خون این مردم گره خورده است . زیبا ترین و احساسی ترین آثار قومی به خصوص در مورد مفاخر قوم را در ترانه ها می توان جست. راستی به نظر شما آیا شعری زیباتر از ترانه معروفی كه برای هیبت خواهرزاده میرزا كوچك خان سروده شده – که در سالهای اخیر توسط احرای استثنایی استاد پوررضا در کاست می گیلان بازخوانی شده و البته در سریال کوچک جنگلی با تغییراتی برای خود میرزا و به زیبایی توسط ملک مسعودی اجرا شد - وجود دارد:

چقد جنگل خُسی

ملت وَسی

خَسَه نَبُسی

می جان جانانا ...

ترانه متاسفانه به واسطه یكسری یكسونگریها تا مدتها از عرصه شاعرانگی معاصر كشور حذف شده بود.خوشبختانه در سالهای اخیر با نگرشی مثبت اندیشانه تر فضا برای حضور مجدد ترانه سرایان گشوده شد و استعدادهای جوان و البته درخشان در این زمینه نشان دادند این قالب معصوم و صمیمی چقدر جا برای نوآوری و شاعرانگی دارد.

گفتم كه ترانه، صمیمی و معصوم و خودمانی ست و همچنین گفتم كه مصداق كامل سهل و ممتنع است. اما چرا؟

زبان ترانه زبان كوچه و بازار است ، زبانی كه فارغ از هیاهوهای فرهنگستان به راه خود می رود و بی هیچ ادعایی هم فرهنگ می زاید و هم از فرهنگ بر می آید!(داستان ققنوس را یادتان هست؟!)

در میانه این زبان كاملا ساده ، باید شاعرانگی به كمالی (لااقل نسبی) برسد تا من مخاطب آن را به عنوان شعر بپذیرم . به گفته دیگر مرا چنان در پنجه احساسش بفشارد كه مجال دست كم گرفتنش را پیدا نكنم. در ترانه احساس بر همه چیز شعر می چربد، تكنیك های عروضی : وزن ، قافیه ،ردیف و … ، و تكنیك های بدیعی : تشبیه استعاره ، مجاز، كنایه و…

شكی نیست همراهی این عناصر مانند هر شعر دیگری بر كیفیت كار خواهد افزود اما لااقل در ترانه اصالت با شاعرانگی و احساس است! به گمانم فرمالیست ترین منتقد هم یك ترانه را – البته در ایران: اگر اصلا آن را به رسمیت بشناسد!! – با تاکید برنظرگاه تكنیك و فرم مورد مطالعه قرار نمی دهد و اگر هم چنین كند سر از ناكجاآباد در خواهد آورد. و به همین خاطر است كه می گویم ترانه سهل وممتنع است : ظاهری ساده و كودكانه ، باطنی دیریاب و نفس گیر !

هر كه تا كنون ترانه ای سروده می داند كه جوشنده ترین شعر ترانه است : اصلا تن به ساختن نمی دهد ، اگر صناعی شود شیر بی یال و دم و اشكمی می شود كه خود نقاش هم چشم دیدنش را ندارد ( به شرط آنكه خیلی از خودراضی نباشد!)، وخلاصه اینكه بدجوری شاعرش را لو می دهد!

نكته أی را باید اینجا تذكر بدهم :

به نظر من ترانه از فولكلور جداست، هر چند هر دو در فرهنگ عامه جا می گیرد و تقریبا با یك زبان سخن می گویند اما تفاوتهایی نیز دارند. برای درك بهتر این تفاوت شاید مثال زدن بهترین راه باشد. (پریا) و ( دخترای ننه دریا)ی بامداد بی غروب آیا از لحاظ قالب با (علی كوچیكه ) فروغ یا مثلا ( دو پنجره) سرفراز و (كودكانه) قنبری تفاوت ندارد؟!

زبان در اشعار فولكلور دارای سابقه قدیمی تر و بار نوستالژیك بیشتر است و این اشعار غالبا از فضای یك افسانه آشنا استفاده می كنند و گاهی اصولا راوی افسانه های سینه به سینه اند. زبان فولكلور زبانیست شبیه قصه های مادر بزرگ! با همان قدرت ساحرانه روایتگری. اما در ترانه جنس زبان كمی امروزی تر و واقعی تر است.

به گمان من سرودن فولكلور،از لحاظ احتیاج به تسلط كامل بر فرهنگ عامه و حتی گاه گویشهای عامیانه ؛ كاری بسیار دشوار است.آن هم به شیوه أی كه خالق (دخترای ننه دریا) می سراید: كودكانه ، عمیق ، عاشقانه ، صمیمی و سرشار از دانش فرهنگ عامه چنان كه حتی در گویشها نیز این ظرافت آگاهانه احساس می شود : (… دیفال خزه … ).

برگردیم به ترانه .

علاوه بر احساس (كه شرط لازم ودر بسیاری اوقات حتی كافی ترانه است) نكاتی دیگر نیز قابل ره گیری اند :

مثلا اینكه در ترانه استفاده از طنز، حتی در ترانه های عاشقانه غمزده، به شدت جذاب و دوست داشتنی ست و به همراهی شنونده منجر می شود:

تا دلم شكوه رو آغاز می كنه

دیگه اشكم واسه من ناز می كنه ! ( قنبری )


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.