سه شنبه, ۲۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 11 June, 2024
مجله ویستا

شهرزاد در می‌زند


شهرزاد در می‌زند

▪ نگاهی به کتاب «امشب نه، شهرزاد»
کتاب «امشب نه، شهرزاد» ویژگی‌های یک کتاب پرفروش را دارد، از آن کتاب‌هایی است که ناشران با علاقه اقدام به چاپشان می‌کنند. اگر بخواهیم مثل شخصیت …

نگاهی به کتاب «امشب نه، شهرزاد»

کتاب «امشب نه، شهرزاد» ویژگی‌های یک کتاب پرفروش را دارد، از آن کتاب‌هایی است که ناشران با علاقه اقدام به چاپشان می‌کنند. اگر بخواهیم مثل شخصیت اصلی این رمان، نگاه سینمایی به کتاب داشته باشیم، می‌شود گفت که کتاب «بفروشی» است و باز از همین زاویه (سینمایی) به این نکته می‌رسیم که «امشب نه، شهرزاد» نه «اخراجی‌ها»ست و نه «درباره الی...». شروع به خواندن کتاب که می‌کنی دوست نداری آن را زمین بگذاری و این ویژگی مثبت بیشتر مدیون بیان جذاب نویسنده است تا کشش خود داستان. حسین یعقوبی را بیشتر با ترجمه آثار طنز و به‌ویژه، آثار «وودی آلن» می‌شناسیم. پیش از این هم کتاب‌های دیگری از یعقوبی منتشر شده بود/ مثل «نشان پنجم حماقت» «امشب نه، شهرزاد» داستان مردی است که به تازگی همسرش را در یک تصادف از دست داده و به شدت درگیر توهم، عشق و تنهایی است.

نگاه مغرورانه‌اش باعث شده که دوستان کمی داشته باشد، دوستانی که رفتارهایشان مورد تمسخر این شخصیت قرار می‌گیرد. شخصت اصلی داستان «امیرحسین» نام دارد که سابقه کار مطبوعاتی دارد، فیلم‌باز و کتابخوانی حرفه‌ای است. آدم باسوادی که این آگاهی‌ها آزارش می‌دهد و به نگاه تلخش به اطراف کمک می‌کند. رمان «امشب نه، شهرزاد» پر از جملات قصار، شرح داستان فیلم‌های مختلف، ترانه‌های مختلف و نقل‌قول‌های عمیق است. عواملی که به خواننده کمک می‌کند تا در مسیر خواندن کتاب احساس خستگی نکند و مثلا چاشنی این داستان تلخ باشد. با توجه به شناختی که از سابقه کاری نویسنده داریم، وجود رگه‌های طنز در این رمان، چیز عجیبی نیست، طنزی که بیشتر ما را یاد کارهای وودی آلن می‌اندازد، طنزی که حتی بعضی از اوقات به تلخی می‌زند. شخصیت‌های این داستان آشنا هستند هرچند لزوم حضور بعضی از اینها تا انتهای داستان هم مشخص نمی‌شود و ظاهرا فقط آمده‌اند تا نویسنده، بعضی از حرف‌هایش را از زبان آنها بزند و سپس آنها در داستان رها شوند. اما بعضی از شخصیت‌ها مثل شهاب (دوست صمیمی امیرحسین) سحر (دوست شهاب) یا فرهاد خوش‌خیم (سردبیر مجله) بسیار خوب پرداخته شده‌اند و جملاتی که می‌گویند باورپذیر است و متعلق به خودشان است.

«امیرحسین» تنهاست و این تنهایی، بیمارش کرده است، برای فرار از تنهایی و به توصیه دوستش به کار در مطبوعات روی می‌آورد، نزد روان‌پزشک می‌رود و به‌رغم آن که پزشک را قبول ندارد اما به تمام دستوراتش مدیتیشن عمل می‌کند، به کلاس‌های مدتیشن می‌رود و گاهی نیز سفر می‌کند، اتفاقی‌هایی که می‌تواند به یک آدم تنها کمک کند تا از این حالت خارج شود، اما تنهایی «امیر حسین» درونی است. او با خودش درگیری دارد و این درگیری آنقدر بالا می‌گیرد که حتی در انتهای داستان روی رابطه‌اش با همسرش که بسیار دوستش می‌دارد، تاثیر می‌گذارد. نکته منفی در این داستان نگاه ناقص به شخصیت «زن» است. «زن» یا فقط دلسوز و مهربان است مثل مادر امیرحسین، یا صرفا بی‌منطق، خودخواه و بی‌وفاست (مثل سحر، دوست شهاب). «وزن»‌های دیگر این رمان در یکی از این دو دسته جا می‌گیرند، همسر امیرحسین که ما به واسطه تعاریف و گفت‌وگوهای خیالی امیرحسین با او آشنا هستیم نیز در دسته اول قرار می‌گیرد با وجود اینکه بعضی‌ جاها، امیرحسین از او هم گله می‌کند. این نگاه متاسفانه در سینمای ایران هم وجود دارد: زن‌ها یا خوبند یا بد و این امکان مانور روی این شخصیت‌ها را می‌گیرد و از جذابیت داستان یا فیلم کم می‌کند.

بسیاری از جملات این کتاب را می‌توان به عنوان «پیامک» یا روی کارت‌پستال استفاده کرد و بسیاری از جاها جملات و گفت‌وگوها اغراق شده و شعاری است و این به یکدستی زبان لطمه زده است و این برای نویسنده‌ای که ترجمه هم می‌کند، یک ضعف محسوب می‌شود.

به هر حال «امشب نه، شهرزاد» را می‌توان اثری قابل توجه و تعمق به حساب آورد که حتی میان آثار نویسنده هم از جایگاه بالایی برخوردار است. «حسین یعقوبی» در این کتاب تکلیفش با خودش روشن است و نمی‌خواهد ادا در بیاورد. داستان روایت ساده‌ای دارد که خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند، بدون آنکه دچار پیچیدگی‌های زبانی و روایی این روزهای برخی از داستان‌نویسان‌ ما شود پیچیدگی که یا علتش احساس خود روشنفکربینی است یا بی‌سوادی که هر دو علت باعث می‌شود خوانندگان کمتری با کتاب ارتباط برقرار کنند و نتیجه بزرگتر آنکه ادبیات داستانی ما روزبه‌روز خالی‌تر و ضعیف‌تر می‌شود که با توجه به سابقه این رشته از ادبیات در گذشته، اتفاق خجسته‌ای نیست.