چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

حزب یا جبهه


حزب یا جبهه

آیا فقدان احزاب مدرن موجب شده است كه جامعه ی ما كماكان در وضعیت سیاسی گذشته قرار داشته باشد یا این كه عبور نكردن از ساختار سیاسی گذشته ی ایران مهم ترین عامل عدم شكل گیری احزاب مدرن است یا قضیه ی مرغ و تخم مرغ است كه چندان منتج به نتیجه نخواهد شد

از وقتی كه تقاضا از جانب مردم و نخبگان برای عبور از وضع اسفبار جامعه‌ی ایران به جامعه‌ی مدرن شكل‌گرفت، وجود احزاب سیاسی نیز به‌منزله‌ی لازمه‌ی این عبور معرفی شد و گروه‌های سیاسی در قالب‌های حزبی شكل‌گرفتند، اما آن‌چه طی یك قرن گذشته به‌عنوان تجربه‌ای مسلم ثبت و ضبط شده است، اجماع بر ناكارآمدی احزاب سیاسی است، به‌طوری كه به‌معنای واقعی در یك قرن اخیر نمی‌توان حتی یك حزب موفق و كارآمد به‌معنای مرسوم نشان داد و اگر هم حزب توده در مقطعی می‌توانسته است مظهر و نماد چنین تصوری از حزب باشد، اولاً؛ آن مقطع محدود بوده و شرایط كاملاً خاصی وجود داشته است ثانیاً؛ برون‌زا بودن حزب توده و وابستگی به كُمینترن و ثالثاً؛ ناپایداربودن وضعیت حزب توده جملگی سبب می‌شود كه حتی این استثنا در تحلیل وضع احزاب در ایران چندان مورد توجه قرار نگیرد.

پرسشی كه بعضاً مطرح می‌شود این است كه آیا فقدان احزاب مدرن موجب شده است كه جامعه‌ی ما كماكان در وضعیت سیاسی گذشته قرار داشته باشد؟ یا این‌كه عبور نكردن از ساختار سیاسی گذشته‌ی ایران مهم‌ترین عامل عدم شكل‌گیری احزاب مدرن است؟ یا قضیه‌ی مرغ و تخم‌مرغ است كه چندان منتج به نتیجه نخواهد شد؟

برحسب این‌كه كدام پرسش، اصیل تلقی شود، راه‌بُردها و حتی قضاوت‌های متفاوت سیاسی شكل خواهدگرفت. اگر پاسخ این باشد كه فقدان احزاب مدرن موجب درجا زدن ساختار سیاست در ایران است، در این‌صورت مسؤولیت متوجه متغیر مستقل كه در این‌جا فقدان حزب مدرن و متولیان و مدعیان امر سیاست مدرن است، خواهد شد. اما اگر فقدان چنین احزابی در ایران به‌دلیل ساختار سیاسی كشور باشد، دراین‌صورت كوشش برای تغییر ساختار سیاسی الزاماً منوط و مشروط به داشتن حزب به‌معنای واقعی نخواهد شد، چرا كه چنین حزبی در ساختار سیاسی توسعه نیافته نمی‌تواند شكل بگیرد.

اما روشن است كه پاسخ به هر دو پرسش در نهایت به یكی از این دو نتیجه‌ی مطلق نخواهد انجامید كه یا پس از تشكیل ساختار مدرن سیاسی باید حزب به‌معنای واقعی ایجاد كرد یا این‌كه در هر ساختار سیاسی عقب‌مانده نیز بتوان حزب طراز نوین تأسیس نمود، به‌عبارت دیگر شاید بهتر باشد كه در پی یافتن حزب یا ساختار حزبی مناسب و متناظر برای هر ساختار سیاسی جامعه باشیم. دراین‌صورت اگر اسم آن تشكیلات را در جامعه‌ای به‌لحاظ سیاسی عقب‌مانده و غیر‌دموكراتیك، حزب نامیدیم، نباید انتظارات یك حزب مدرن و كامل را از آن داشته باشیم. اگر به‌هر‌دلیلی می‌خواهیم در روستایی كه فاقد جاده‌ی آسفالت است صاحب خودرویی باشیم، طبعاً بهتر از تراكتور كه متناسب با جاده‌های این روستاست و كارهای مختلف یك روستایی را انجام می‌دهد، پیدانمی‌كنیم و برای چنین محلی نمی‌توان از بنز آخرین مدل استفاده‌كرد كه به‌سرعت اسقاط و غیرقابل استفاده خواهد شد. چنین بنزی طبعاً نیازمند جاده‌های استاندارد و اتوبان، همراه با ده‌ها شاخص استاندارد دیگر است. تردیدی نیست كه وضعیت ساختار سیاسی در ایران در مقایسه با ساختارهای سیاسی در غرب بی‌شباهت به مقایسه‌ی یك روستای كوهستانی در ایران با زیرساخت‌های برلین و مونیخ نیست. و چنین قیاسی الزاماً ربطی به افراد و صلاحیت‌های فردی هم ندارد، زیرا ممكن است راننده‌ی تراكتور در روستای ایران در رانندگی و حتی تعمیر خودرو به نسبت وارد هم باشد، درحالی‌كه راننده‌ی آلمانی در مونیخ چنین نباشد، ولی این مسأله تغییری در ماهیت مسأله نمی‌دهد

با این مقدمه به شرح برخی سؤالات و نكات مطرح درباره‌ی احزاب می‌پردازم تا انتظارات خود را از حزب و احزاب، معقول و منصفانه كنیم.

۱) ‌آیا امكان شكل‌گیری حزب در جامعه‌ی ایران وجود دارد؟‌

برای پاسخ به این پرسش كافی است كه ابتدا حزب را تعریف‌كنیم. اگر حزب را مؤسسه یا نهاد و سازمانی بدانیم كه عده‌ای از افراد آن‌را تأسیس می‌كنند تا با توافق درباره‌ی برنامه‌ای معیّن، مشتركاً و غیرمشروط به نمایندگی از مردم برای كسب قدرت اقدام‌كنند، در‌این‌صورت حزب در ساختار سیاسی ایران به‌طور تاریخی امری خلاف قانون محسوب می‌شود و مؤسسان و شركت‌كنندگان در آن مهدورالدم محسوب می‌شوند؛ تعجب نكنید! حقیقت همین است و بس، مگر این كه قید غیرمشروط حذف شود و به‌جای آن مشروط و مقّید به‌كار رود و دراین‌صورت میزان مجازات و مجرمانه‌بودن عمل حزبی رابطه‌ای معكوس با میزان قیود و شروط مورد پذیرش یا عملاً به اجرا درآمده دارد. اما درهر‌حال چون كسب قدرت جزو سرشت و ذات حزب است، چنین عملی (تشكیل حزب) از نظر ساختار قدرت مجرمانه تلقی می‌شود؛ زیرا در ساختار سیاسی ایران به‌صورت تاریخی قدرت به مقوله‌ای غیرقابل بحث درآمده است و عوامل اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی، كمابیش این اصل را پایدار تصویر كرده است؛ زیرا ماهیت و سرشت قدرت به‌گونه‌ای تعریف می‌شود كه حقی برای دخالت در آن یا كسب آن از جانب دیگران به‌صورت مسالمت‌آمیز و قانونی قایل نمی‌شود.

در چنین ساختاری حزب مقبول و پذیرفتنی، حزبی است كه دور كسب قدرت را خط بكشد و دنبال كسب مسؤولیت باشد و به‌همان صندلی مسؤولیت قناعت‌كند، طبیعی است كه چنین حزبی نمی‌تواند حامل و مدافع منافع قشر یا طبقه‌ای به‌خصوصی باشد (ضمن این كه چنین طبقاتی هم اجازه‌ی شكل‌گیری ندارند) و صرفاً باید مدافع منافع ساختار سیاسی باشد و بار مسؤولیت و وزر آنان را به دوش بكشد.

از سوی دیگری هم می‌توان به امتناع شكل‌گیری احزاب به‌معنای مدرن و واقعی در ایران رسید. حزب در واقع نهاد سازمان یافته و برنامه‌ریز برای اداره‌ی جامعه از سوی قشر یا طبقه‌ی معینی است كه این قشر یا طبقه در رقابت با اقشار و طبقات دیگر می‌كوشد كه قدرت را تصاحب‌كند و منافع خود و جامعه را بهتر تأمین‌كند، اما روشناست كه در ساخت اجتماعی ایران قشر یا طبقه‌ای كه مستقل از قدرت باشد، وجود ندارد یا اگر هم وجود داشته باشد، از دو حال خارجنیست، یا آن‌قدر مستقل است كه قدرت و ساختار سیاسی، وجود آن و حزب منتج از آن را فی‌نفسه برانداز و غیرقانونی تلقی می‌كند، یا آن‌قدر ضعیف است كه خطری برای ساختار قدرت ندارد و احزاب وابسته به این طبقات و اقشار بیش‌تر به درد نمایش دموكراسی می‌خورند تا بازیگر واقعیت دموكراسی باشند.

به‌علاوه فرض‌كنیم حزب خاصی برحسب منافع قشر یا طبقه‌ی مفروضی شكل بگیرد، دراین‌صورت باید یكی از دو راه‌حل مبارزه‌ی قانونی و مسالمت‌آمیز و دموكراتیك یا مبارزه‌ی مخفی و براندازی را پیش‌گیرد، راه‌حل اول چندان ممكن نیست، زیرا اگر امكان چنین مبارزه‌ای وجود داشت (حاكمیت قانون و دموكراسی وجود داشت) دیگر با مشكلی برای فعالیت حزبی مواجه نبودیم و لذا در چنین شرایطی حتی ادای چنین مبارزه‌ای را هم نمی‌توان درآورد، زیرا وظیفه‌ی حزب عضوگیری است، ساختار سیاسی حتی اگر به‌دلایلی با سازمان اصلی حزب برخورد نكند، دست از سر اعضای آن برنمی‌دارد، و چون همه‌ی افراد جامعه كمابیش سروكارشان به دولت می‌افتد، در صورت عضویت در احزاب نامطلوب از نظر حكومت، چنان برخوردی با آنان می‌شود كه عطای چنین حزبی را به لقایش ببخشند. حتی كمك مالی به این احزاب هم با خشونت هرچه بیش‌تر مواجه می‌شود و ام‌الفساد فسادهای مالی تلقی می‌شود و كافی است كه معلوم شود یك آدم پولدار به چنین احزاب غیروابسته‌ای كمك مالی كرده است، چنان نقره‌داغش می‌كنند كه تا ابد فراموش نكند.

راه دیگر این است كه حزب به فعالیت سرّی و مخفی مبادرتورزد، كه چنین سازمان و تشكیلاتی با عوارض و تبعاتی مواجه می‌شود كه تجربه‌ی دهه‌ی چهل و پنجاه و شصت ایران به ما می‌آموزد به گرد چنین تشكیلاتی نباید رفت كه هزینه‌ای بالا برای اعضا دارد و از آن بدتر این‌كه هزینه‌اش برای جامعه هم بسیار زیاد است.

عباس عبدی

پی‌نوشت:

۱. منظور غیرمشروط از جانب قدرت است، اما مردم می‌توانند از خلال راه‌كارهای شناخته‌شده، كسب قدرت از جانب احزاب را پیشاپیش مشروط نمایند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.