چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

وجوه سیاسی فلسفه شیخ شهاب‌الدین سهروردی


وجوه سیاسی فلسفه شیخ شهاب‌الدین سهروردی

شیخ شهاب‌الدین سهروردی (۵۸۷ - ۵۴۹)، از جمله اندیشمندان بزرگ سده ۶ هجری قمری است که کوشش در جهت دستیابی به اندیشه‌های سیاسی وی، تلاشی در جهت کشف زوایای مبهم اندیشه حکیمی ‌است …

شیخ شهاب‌الدین سهروردی (۵۸۷ - ۵۴۹)، از جمله اندیشمندان بزرگ سده ۶ هجری قمری است که کوشش در جهت دستیابی به اندیشه‌های سیاسی وی، تلاشی در جهت کشف زوایای مبهم اندیشه حکیمی ‌است که پایه‌گذار مکتبی خاص در حکمت اسلامی‌ بوده است. بازخوانی اندیشه سهروردی و تبیین وجوه سیاسی اندیشه وی، در حقیقت، کشف یک عنصر فعال و کارآمد ایرانی در حوزه فکر و فلسفه سیاسی در جهان اسلام است. حکمت اشراقی این حکیم و فیلسوف مسلمان، نقش بزرگی در تکامل حکمت و فلسفه اسلامی‌ داشته است. زندگی و اندیشه‌های وی و نیز شیوه زندگی و قتل او، هر پژوهشگر فلسفه را به مطالعه درباره‌ این فیلسوف بزرگ ترغیب می‌کند. با توجه به‌ این مقدمه کوتاه، به بازخوانی یکی از آثاری که در باب اندیشه‌های سیاسی سهروردی نوشته شده است، می‌پردازیم.

کتاب وجوه سیاسی فلسفه شیخ شهاب‌الدین سهروردی، تألیف رجبعلی اسفندیار، در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، تهیه شده و از سوی انتشارات بوستان کتاب در سال ۱۳۸۵ چاپ شده است. اصلی‌ترین سوال کتاب حاضر، این است که میان حکمت ذوقی سهروردی و فلسفه سیاسی او چه ارتباطی وجود دارد؟ یا به عبارت دیگر، اساس فلسفه سیاسی شیخ شهاب‌الدین سهروردی چیست؟ برای پاسخ به ‌این پرسش و نیز سوالات فرعی دیگری همچون:

۱) ماهیت حکمت ذوقی و مبانی اساسی آن چیست؟

۲) ماهیت سیاست در فلسفه سیاسی سهروردی چگونه است؟ جایگاه سیاست در اندیشه ‌ایشان کجاست؟

۳) حاکم مطلوب سهروردی چه نوع حاکمی ‌است؟ این کتاب در یک مقدمه و ۴ فصل: زندگی و زمانه، مبانی فلسفه سیاسی شیخ اشراق، سیاست در فلسفه سهروردی و حکومت مطلوب شیخ اشراق ساماندهی شده است که در اینجا به جمع‌بندی کل کتاب پرداخته می‌شود.

با توجه به مبانی معرفت‌شناسی سهروردی، نگاه خاص وی به انسان و جهان موجب شده تا برای زندگی این‌جهانی انسان‌ها از باب ضرورت، الگویی مناسب بینش خود ارائه کند. از آنجا که وی، غایت زندگی ابدی را در جهان دیگری جستجو می‌کرد، توجه به امور دنیوی برای وی، امری آلی است و بر همین اساس، ظلم‌ و رنج‌ وارده بر همنوعان خود را تحمل نمی‌کرد و به همین دلیل، در تقسیم‌بندی حکمت به مباحثی چون خلقیه، منزلیه و مدینه توجه می‌کند. سهروردی، آثار مستقل سیاسی ندارد، ولی در آثار متعدد خود از سیاست به معنای استصلاح خلق و رهبری جامعه، غافل نبوده و همواره دغدغه سعادت و نیل به عدالت را در جامعه داشته است؛ از این رو با اثبات ضرورت زندگی جمعی انسان، به رسالت انبیا اشاره می‌کند و از این رهگذر پلی به سوی حکومت حکیمان می‌زند. به این ترتیب، شیخ اشراق ضمن تقسیم عالم به مافوق قمر و مادون قمر، انسان‌های فانی در جهان مادون قمر را به جهان بالا سوق می‌دهد و بر این باور است کسی که در سیر حرکت چهارگانه (اسفار اربعه)، خود را به عالم بالا برساند و درجه کمال را دریابد، می‌تواند ریاست طبیعی این جهان را بر عهده بگیرد.

در نگاه سهروردی، انسان، زندانی طبیعت است و رهایی از این زندان، با پیوند به ریسمانی که از ماورای عالم به ‌این جهان، آویخته شده امکان‌پذیر است. به باور سهروردی، رهایی از این عالم، تنها به کمک نبی یا حکیم ممکن است. حکیم متأله در اندیشه سهروردی، کسی است که نمی‌تواند معادل رئیس اول در اندیشه فارابی باشد؛ چون این دو رئیس با هم تفاوت ماهوی دارند. رئیس اول فارابی، حکیم دانایی است که تنها در حکمت بحثی تبحر دارد، در حالی که شیخ اشراق، حکیمی‌ را که تنها در حکمت ذوقی مهارت دارد و هرگز اعتنایی به حکمت بحثی ندارد، بر حکیم خبره در بحث تنها، ترجیح می‌دهد. به این ترتیب، وی تقسیمی ‌از مدینه و انواع حکومت‌ها ارائه نمی‌کند، اما با انتخاب حکومت مطلوب خود و نفی حکومت‌های دیگر به طور ضمنی، انواع دیگر حکومت را مطرود اعلام می‌کند.

سهروردی، خاستگاه حکومت خود را تنها از منظر الهی مطرح و با اثبات نبوت برای بشر، به رسالت انبیا اشاره می‌کند و ضمن بیان وظایف مردم در قبال پیامبران، حکومت حکیم متأله را نیز ادامه سلسله هدایت الهی بشر می‌داند و برای حاکم متأله، مشروعیتی الهی قائل است. به این ترتیب، داناترین فرد جامعه، در صورت داشتن شرط تأله، رهبری جامعه را بر عهده خواهد گرفت و پذیرش مردم در مشروعیت حکومت وی تاثیری ندارد؛ زیرا سهروردی، خود به دو نوع ریاست ظاهری و نهایی تصریح می‌کند.

شیخ اشراق به دنبال رویکرد سیاست متعالی است. نظریه سیاسی و حکومت مطلوب او، توسعه مادی را با تعالی معنوی، تئامان، تبیین و تامین می‌کند. رهیافت اشراقی که حکمت ذوقی و حکمت بحثی را توامان در خود جمع کرده، چشم‌انداز جدیدی به زندگی سیاسی مسلمانان دارد که از قبل آن، نظریه دوساحتی انسانی الهی (اسلامی اشراقی)، جایگزین نظریه و رویکرد مادی جسمانی (دنیوی) و تک‌ساحتی می‌شود. در این رویکرد، سیاست، معنایی الهی به خود می‌گیرد و از رهگذر آن، انسان در سایه رفاه و آسایش و امنیت به جهان برین می‌رسد؛ بنابراین سیاست، ابزاری برای استصلاح خلق به شمار می‌رود و حکومت نیز وظیفه‌ای جز هدایت و رهبری خلق در دنیا برای رسیدن به سعادت اخروی به عهده نخواهد داشت.

سیدجواد میرخلیلی