دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تجربه حکومت دینی در ایران


تجربه حکومت دینی در ایران

شکل گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران پس از انقلاب , تجربهٔ جدیدی از حکومت دینی در دوران معاصر بوده این تجربه, سرنوشت «ایران جدید» را رقم زد ودرعین حال پرسشی را برای ناظران و تحلیل گران ایجاد نمود

توجه به شاخص‌ها، ملاک ها، ومعیارهایی که معتبر می داند و نیز بر حسب اطلاعات و آگاهی‌های شخصی، پاسخی را ارائهٔ خواهد کرد . در بحث‌ها و گفتگو‌های روز مره هم همین گوناگونی و تنوع را مشاهده می کنیم .‍ اما در این مجال کوتاه‌، برآنیم که با ارائهٔ مدل ها وشاخص های منطقی و شفاف ، راه را برای پاسخی منصفانه، علمی و واقع بینانه هموار نمائیم .

● مدل‌ها وشاخص‌ها ی سنجش موفقّیت :

برای ارزیابی میزان توفیق یک نظام حکومتی ، می توان مدل ها وچارچوب های مختلفی را مبنا قرار داد البته در هر مدل «چارچوبی» شاخص های خاص آن مدل را باید شناسائی کرد و به عنوان ملاک ارزیابی آن بکار گرفت .

در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران ـ به عنوان یک تعریف نو از تجربهٔ جدید در حکومت دینی ـ به طور کلی می توان گفت همینکه این نظام ، علی رغم همهٔ موانع و دشواری‌ها وکاستی‌ها ی داخلی و دشمنی‌ها و طراحی های خارجی ، توانسته است یک ربع قرن دوام بیاورد و بدون صرفنظر کردن از شاخص‌های دینی خود به حیات خود ادامه دهد . نشان می‌دهد از توفیق برخوردار بوده است. در غیر اینصورت یا باید آرمان‌ها و اهداف دینی خود را رها می‌کرد و یا اساساً از ادامهٔ حیات باز می‌ماند. اما این نگاه کلی و کلان‌، کافی نیست. مدل‌های سنجش را برای ارزیابی باید تعریف کرد و در هر کدام از مدل ها و چار چوب‌ها ارزیابی مستقلی انجام داد .

در اینجا چهار مدل را معرفی می کنیم. دو مدل سنجش مقایسه‌ای و دو مدل سنجش مستقل. این مدل‌ها عبارت است از :

۱ـ مدل مقایسهٔ تاریخی

۲ـ مدل مقایسهٔ جغرافیایی

۳ـ مدل سنجش با اهداف و شعارها

۴ـ مدل سنجش با شاخص‌های ثابت

البته چون در این مجال، سخن از تجربهٔ حکومت دینی است . سراغ مباحث معرفت شناختی و فلسفی نمی‌رویم . اگر چه در مقام سنجش و ارزیابی، قطعاً یکی از مدل‌ها و شاخص‌ها، مدل معرفتی و فلسفی است که جایگاه حکومت دینی نسبت به سایر انواع حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی، تا چه حدی از استحکام و پشتوانهٔ ‌نظری‌، عقلانی و فطری برخوردار است.

● مدل مقایسهٔ تاریخی :

در این مدل، وضعیت نظام جمهوری اسلامی را در دوران ربع قرن حیات خود ، با وضعیت چند مقطع پیشین جامعهٔ خود مان میتوانیم مقایسه کنیم . بهر حال پس از پیروزی انقلاب ، آنچه تغییر کرد نظام سیاسی جامعه بوده ، اما عوامل و زمینه های عینی ، مادی ، انسانی ، فرهنگی ، مدیریتی و … همان بوده که پیش از آن وجود داشت . به عنوان مثال اگر مدیر ونظام مدیریتی یک کارخانه تغییر کند ، به این معنی نیست که بلا فاصله وضرورتا نیروهای انسانی ، عوامل فنی ، دستگاه ها و تجهیزات، سرمایهٔ مالی و … آن کارخانه هم تغییر می‌کند . البته اگر پس از تغییرمدیریت ، این سرمایه‌ها و عوامل رشد یابد ، حکایت از توفیق مدیر ونظام مدیریتی جدید خواهد داشت . در ایران جدید هم ، پیروزی انقلاب به معنی تغییر عوامل وسرمایه های بنیادین جامعهٔ ایران نمی توانست تلقی شود .

بنابر این می توان به این مقایسه دست زد . باید بررسی کرد که پس از سه تجربه اساسی وسیاسی تاریخ معاصر ایران پیش از انقلاب ، جامعهٔ ما چه وضعیتی پیدا کرد ودر این مقطع ، پس از پیروزی انقلاب واستقرار نظام جمهوری اسلامی چه رشد یا تنزلی داشت . فاصلهٔ ۱۳۵۷ تا کنون ، یک دورهٔ تقریبا ربع قرن حاکمیت جمهوری اسلامی را ، با سه تجربه دیگر ـ که از نظر فاصلهٔ زمانی تقریبآ برابرند مقایسه می کنیم . این سه تجربه ، عبارت است از :

الف) سال های ۱۲۸۵ به بعد دوران پیروزی مشروطیت واستقرار نظام جدید ، تجربهٔ حکومت مشروطه .

ب) سال های ۱۳۰۴ به بعد دوران حاکمیت رضا خان وآغاز نوسازی وشکل گیری دولت مدرن در ایران ، به عنوان تجربهٔ دولت مدرن .

ج) سال های ۱۳۳۰ به بعد دوران پس از پیروزی نهضت ملی شدن نفت ایران وتجربهٔ دولت ملی‌.

در این مقایسه ، توجه داریم که شرایط زمان ، امکانات فنّی ، پیشرفت های مادی و … در همه جای عالم دچار تحول شدیدی بوده است و نمی توان تغییراتی را که در این جنبه ها شاهد آن هستیم، به حساب حکومت دینی بگذاریم . به همین دلیل در این مدل ، شاخص های بررسی وارزیابی ، اصلا شاخص های تکنولوژیک ، مادی وفنی نیست . در این مقایسه ، آنچه ملاک ارزیابی است وضعیتی است که در هر مقطعی پس از یک دوران سخت تلاش وکوشش وبرای یک مرحله تحول و تعالی، پدیدار شد و پیامدهای چهار تجربهٔ مهم و اساسی در یکصد سال گذشته در تجربهٔ نخست، هدف سردمداران نهضت مشروطیت ، نوعی دمکراسی پارلمانی به تقلید و اقتباس از غرب بود و سرمایه های انسانی ومعنوی فراوانی برای این جنبش مصرف شد . آنچه حاصل شد ، یک دورهٔ ۲۰ سالهٔ هرج و مرج، آشوب، شکاف فرهنگی و … بود و در نهایت هم استقرار یک دیکتاتوری تمام عیار . این تجربهٔ تاریخی را تجربهٔ سلطنتی مشروطه نام می گذاریم .

دومین تجربه اگر چه ماهیتی متفاوت با مشروطیت داشت، ولی همان رویداد غرب گرایانه را دنبال می کرد ودر صدد استقرار نظم و امنیت و در تامین پیشرفت و اصلاح امور ملک و مملکت در چارچوب نگرش متجدد مأبانه وغرب گرایانه بود . این تحول که در آغاز مورد استقبال روشنفکران ونخبگان جامعهٔ ما هم قرار گرفت ، به دیکتاتوری مطلق رضاخان منتهی شد . آنچنان خفقان ودیکتاتوری که اشغال کشور توسط بیگانگان ، در برابر آن قابل تحمل می نمود و همهٔ ایرانیان رفتن رضاخان را به قیمت اشغال کشور در زیر چکمه های سنگین بیگانگان پذیرفتند و حتی جشن گرفتند ! با جابجایی پادشاه ، همه چیز فرو ریخت و نظام دولت مدرن دچار فروپاشی شد . حضور نیروهای بیگانه ، طمع استثمارگران غارتگر و طرف‌های پیروز جنگ دوم جهانی ، داعیه های خود مختاری و غائله‌های قومی و منطقه ای، دوران هرج و مرج جدیدی را رقم زد … این تجربه ، تجربهٔ دولت مدرن درکشورمان بوده .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.