چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بررسی جنبه های علمی مدرنیسم درزبانهای بومی ادبیات زیمبابوه


بررسی جنبه های علمی مدرنیسم درزبانهای بومی ادبیات زیمبابوه

اهمیت حضورجنبه هایی از پویایی ومدرنیسم ونیز توسعه ادبیات زبانهای شوناواندبله برکسی پوشیده نیست آنچه من باب مدرنیسم درکشورزیمبابوه به ذهن متبادرمی شوددر واقع گامهای حکومت های استعماری درتوسعه استعماری جامعه البته ورای فرهنگهای بومی خوداست

اهمیت حضورجنبه هایی از پویایی ومدرنیسم ونیز توسعه ادبیات زبانهای شوناواندبله برکسی پوشیده نیست.آنچه من باب مدرنیسم درکشورزیمبابوه به ذهن متبادرمی شوددرواقع گامهای حکومت های استعماری درتوسعه استعماری جامعه البته ورای فرهنگهای بومی خوداست.

ناپیدایی عمومی فرهنگهای افریقایی به عنوان عوامل مدرنیسم سندی درروش زورمدارانه ای است که همواره ره توشه استعماردرتمامی سرحدات مرزی زیمبابوه رقم خورده .همچنین به خوبی روشن است که تلاشهای مسمربعدی ازسوی مراکز حکومتی هم درمسیرتباهی فرهنگهای بومی جهت صاف نمودن سیاست مدرنیسم غربی دراین کشوربود.درواقع ورودمدرنیسم با تباهی سنتهای زندگی افریقایی روبروشده بود.

بابررسی تاریخی ادبیات درزیمبابوه ،می بینیم که سه دهه نخست ادبیات مکتوب کاملاً دردوران قدرت استعماری قرارداشت.به عبارتی دیگر،ادبیات مرتبط بااین دوران تلاشهایی رادرجهت ملاحظات تاریخی نشان می دهد.تاکید ادبیات این سه دهه بر صنعتی شدن استعماری وواکنش مردم به آن بود.شهرهاوروستاهایی که درزمان آغاز چالش ادبیات افریقایی با ادبیات استعماری حالت فوران فرهنگی پیداکردند چراکه خواهان تقید سنتهای فرهنگی افریقایی بودندودراین راه جدیتی درخورنشان دادند.امااحساس وخیال جامعه زیمبابوه درآنزمان درحقیقت واکنشی بودبه دوفرایندمتناقض اجتماعی :

۱) دربرداشتن واکنش هایی آمیخته از اجتماعات روستایی به شهروندی استعماری.

۲) تفسیر رسمی ازواقعیت استعمار.

عمده تنش عامه مردم تلاش برای جایگزینی اقتصادمعاش با اقتصاد نقد بودکه خود بازتاب به زیرسوال بردن تاثیرضهرنشینی درادبیات بود.چنین منظره ای توانست اهتمام نویسندگان رادرمسیرکمک به مردم جامعه درایجادتغییر خصمانه با چنین فرهنگ ادبیاتی آشکارنماید.آنچه درپی می آیداشکال رویارویی جامعه زیمبابوه با اندیشه های استعماری مدرنیسم می باشد:

● فرصتی لازم برای درک حقیقت:

بهترین توصیف زندگی شهری از آن "مارانگواندا"درکتاب رمانی است که باعنوان بالا (۱۹۵۹) چاپ گردیده است.موضوع کتاب داستان پسری روستایی است که به دنبال یافتن کاردرشهرسالیسبوری،مادربیوه اش رادرمنطقه رودخانه "چی وشه"ترک می کند. قبل از ترک غم انگیزدیار،مادرقهرمان وی کابوس ترسناکی رابه خیال آورد که گویی شهرسالیسبوری آفریده ای بدون دهان است.دراین روءیا هیولایی فرزنداورامی بلعد.

دراینجا،نویسنده هیچگونه اشاره ای به اهمیت جامعه شناسانه مفهوم اسطوره ای داستان نداشته وسکوتی بدین معنی دارد که گویی بازیگرداستان همچون اغلب مردم روستایی نمی فهمد که چرا وچگونه مدرنیسم ،فرایندی که قاعدتاً میبایستی مهربان ونرمخوباشد،ناگهان به مساله ای رنج آورتبدیل می شود.البته رمان فوق با مخالفت مردجوان ازتقاضای مادرش و نیزهویت خودش قبل ازاینکه به زندان انداخته شودخاتمه می یابد.

سالیسبوری(نام قدیمی شهرحراره)،با مفهوم شونای "مازیواندادزوکا"مقایسه می شود،تپه ای که مالامال پرازحیواناتی است که برای خوراک انسان آماده است.همچنین محیط اطراف آن تفرج گاهی است که مردم از آن برای خوراک خودشکارمی کنند.البته به علت خطرتهدیدحمله حیوانات درنده ،کشاورزانی که بدنبال علوفه دام دراین اطراف بسرمی برندبه ضرورت مبایستی مسلح باشند.

لذاوظیفه کشاورزی بسیارپرمخاطره است آنهم درمحدوده ای که تعدادمعدودی جان سالم بدرمی برند.دراینجا،"kumazivandadzoka"، به معنی اینست که شمافقط درصورت بقا می توانیدبرمحیط خطرتاثیرگذارباشید.

ازنظرنمادین،افراداجتماعات روستایی بامشارکت دادن مخاطره آمیز خوددرموسسات وکارگاههای مد رن ریسک بسیاری رابرای خوداختیارمی کنند.مدرنیسم درواقع نهضتی علیه موسسات یانهادهای سنتی محسوب می شود که که عوامل کلیدی دربقای مردم افریقایی به حساب می آید.

حتی خطربیشتربرای کشاورز نوعی ترس ووحشت یا به عبارتی"Nhangayefare"است که راوی داستان آنرابه "وادی مرگ"تشبیه کرده والبته این خود استعاره خطرناک دیگری است که از مدرنیسم نشئت گرفته است.

درامتدادهمان دره رودخانه Mutoravana (رودی که کودکان را باخودمی برد) جاری است.بلندی،دره ورودخانه درواقع استعاره های جغرافیایی هم خانواده محسوب می شوند.آنها نمایندگی راهی دشوارند که که شبانان آنراازطریق استعمارواستعمارنوطی می کنند.این سفردرحقیقت انسانیت مردم افریقایی را درنظدارد.وآنهایی که ازاین مسیرگذرمی کنند امنیت حاصله از فرهنگ استوارخودراازدست می دهند.پس مدرنیسم ، فرایندی به قیمت هزینه کردن فرهنگ افریقایی است.مدرنیسم ، باتضعیف روح پایدار خودکفا مردم راوامی دارد تاخارج ازفرهنگ خودزندگی کنند.

تصاویرسه گانه نشانه سفرجوانان افریقایی ازامنیت اجتماعی فرهنگ معاش به شهرند.Mangwangwangwa، تپه ای مهربان دربرابر دهکده سنتی مقاومت می کند.کشاورزی دراطراف آن بدون مخاطره نخواهدبود، اما حداقل خرگوشهای باهوش به مثابه استعاره ای برای خویشان همه جه حاضر وظیفه اعلام خطرقریب الوقوع کشاورزان رادارند.البته این تپه مثل شهرمدرن Mazivandadzoka دارای حیوانات شکاری نیست.

دهکده فوق که اینک درهمسایگی شهرمزبورقراردارد به این علت که مبادافعالیت اقتصادی مدرن ارزش کمتری برای خودپیدانماید نمی تواند ازعهده تامین نیازهای مردمانش برآید. ساکنان آن نیزمجبورمی شوند تا به اظطزازضمن تغییر اقتصاد زندگی وضعیت سابق معیشتی خودرارهاکنند.

“musha”، دهکده سنتی شونا درواقع واحدپدافندی محسوب می شود بنوعی که خویشان وبستگان جهت برقراری بهترین امنیت فردی وگروهی بدورهم زندگی می کنند.”samusha”، رئیس دهکده ایفای نقش سرپرست (بابا) رابعهده دارد. اوباید مطمئن شودکه هریک ازخانواده ها قطعه ای زمین رابرای کشت دراختیارخوددارند ودیگراینکه بتواند هرگونه مشاجره ونزاعی راحل وفص نماید. وزمانی هم که خشکسالی بحرانی جدی برای آنجا به حساب آید ، او با میانجیگری لازم جانهای منطقه را روحی تازه می بخشد.

فرهنگ مال اندیش منطقه Mangwangwangwa ازلحاظ فنی ودرمقایسه با نوع فرهنگ غربی نسبتاً توسعه نیافته است.معهذا ، از نظرعاطفی و اجتماعی دربعدفردی وجامعه ای ثباتی مطلوب دارد. خطرات مرتبط با منطقه تپه ای فوق درواقع چالشهایی رابرای زندگی معیشتی فرام مسازد که به طریق اولی نوعی همکاری،تعاون وهمزیستی متقابل را درمسیرهنجارسازی فرهنگی بین ساکنان فراهم می کند.درحقیقت بایداذعان کرد که خطرتجاوزبرای حمله ونعدی ساختارمدرنیسم به فرهنگ روستایی دیده می شود.برای نمونه، واحدهای دهکده سنتی به بهانه مدرنیسم معماری سنتی خودرافراموش کرده وبه رنگ وسیمای دیگری درمی آیند.منطق طراحی های دهکده سنتی هم ازعهده دفاع دربرابرتجدد بر نمی آیند.

واقعیت اقتصادی اینگونه تغییرات درواقع کمک به جمع آوری مالیاتها ازطریق رئیس دهکده بود یعنی کسیکه نامش به "sabhuku”، به عنوان مسئول گردآوری چنین مواجبی نقش ایفا می نمود،تغییر یافته بود.نقش جدید جمع آوری عایدات از مردم نشانگر اعمال زورازجانب فردی است که ازسوی مردان تبعیدی که جهت یافتن کاری بی جیرومواجب برای پرداخت مالیات قبلاً از دیارخودتبعید شده بودند انجام می گردید.مردان،کلبه ها،دوچرخه ها،همسران،سگها ودام منابع عمومی اینگونه مالیاتها محسوب می شدند.مشقتی که آنهابرای کارتحمل می کنند درواقع باعث می شوداز موهبت منفعت حاصله ازهرگونه معامله ای بی بهره شوند.به عبارتی دیگر،اجبارآنهابرای جستجوی پول،نماد یا سمبل "جاده مرگ"برای فرهنگ افریقایی محسوب می گردد.

● خط را ه آهن وقطار:

خطوط راه آهن وبزرگراهها به منظورگذرگاهها وهمینطورنقل وانتقال منابع طبیعی از داخل به مراکز صنعتی هدفی جز استثماردرپی نداشت.ضعف ذکاوت درواقع عامل اساسی ازخودبیگانگی ورنج دراستعدادافریقایی است.وجامعه روستایی ازطریق سیستم راه آهن جوانان خودراازدست می دهد:

آوارگی بدین معنی است که زنان بارمسئولیت سنگینی راباخودبه دوش می کشندوآنهاوظیفه دارندتاغذای لازم وکافی رابرای اعضای خانواده تهیه وآماده نمایند.

درواقع،سیستم حمل ونقل مدرن موجب ویرانی وتباهی ظرفیت اجتماعات روستایی جهت تلاش برای امورمربوط به خودشان می شودکه این معضل ازطریق فریب دادن مردم روستا درمحیطی اتفاق می افتد که نتوانند چه بصورت فردی ویا جمعی آذوقه ضروری رافراهم نمایند.

لذا،اعضای اجتماع ارزشهایی که آنهارانگهمی داردراازدست می دهند.والبته تنزل ازاصالت وارستگی وبردباری روستایی به فسادی ماندگاردرمعاملات تجاری جدیددرحقیقت منبع ناسازگاری وکشمکش درداستان فوق به حساب می آید.ومصیبت دراین نکته نهفته است که قواعدبازاراستعماری نمی تواندثبات لازم رابرای فردافریقایی بوجودآورد ولذا،سرنوشت یک کارگرافریقایی این می شودکه خواب راحتی مادی ومعنوی راببیند ونه چیز دیگری.

Marangwanda،بی تردیدبرروی تراژدی دوپهلوی انسان افریقایی تاثیر می گذارد.چراکه آن مردجوان می خواهدبرای مواظبت ازمادرش درآمدی داشته باشد،وظیفه ای که مشمول تمام فرزندان پسرتربیت یافته افریقایی است:

Sarauga،فکرخودراآماده می کندتادهکده خودراجهت کاردرسالیسبوری ترک کند.اوهرچنددراندیشه مادرش بودامااینکه برای اشتغال به آن شهرسفرنمایدبراندیشه اش غالب بود.

قهرمان میبت زده داستان، می دانست که مادرش به تنهایی دردهکده ازعهده تامین مخارج زندگیش بدون اوبرنخواهدآمد.ازسویی دیگر،اوازاینکه بتوانداندوخته اش را افزون کندناتوان بود.دراینجانویسنده به این مساله اشاره نمی کندکه واقعیت اجتماعی درروستا بواسطه تجارت مدرن تضعیف شده وبرای مردجوان خطری بزرگ محسوب می شد.تقاضا برای کارارزان موجب وضع یکسری ازقوانینی شده که مردجوان را به طیف کارگران مهاجرسوق داد اما حقیقت این بودکه اودرهیچیک از دوحالت زندگی درروستاوشهرازتعادل لازم برخوردارنبود.

اما اظطراب ودلهره زمانی شدت گرفت که خروج ازمنطقه Chiveshe،وبه عبارتی حرکت قطارموجب ازبین رفتن تاب وتحمل Saragoaشد:

چرادرختان وتپه هابایدبه عقب برگردند(ومن از آنها دورشوم)؟گویا زمین تغییرحالت داده،تاکنون کسی این اتفاق رانه دیده ونه شنیده.

اودراین تصور بود که چه بسا اگرازمحل زندگی خود دورشودحال وروزش بهترشوداماهرقدرقطارفاصله بیشتری از دیارش می گرفت تحیروبهت اوفزونی می یافت.سرعت قطاردرواقع بیانگرتغییر منفی شتاب فرهنگی است. تب وتاب حرکت قطارجنبه سطحی فرهنگ غربی رانشان می دهد که درواقع باعث جلوگیری ازاثرات جدی افول زندگی روستایی باشد.درداستان فوق،قطاردرحقیقت وسیله ای است که استثمارراسهل الوصول می کندوبسیارتغییرات رادرروح انسان افریقایی ایجادوبالاخره آنهارابه حال خودرهامی کندهمچنانکه سیل استعاریه ای منطقه Mutoravana خودراازبین برد.این حالت استثماربه نوعی انسان افریقایی راسرمست ازسرابی نمودکه سالها بعد برایش روشن می شودکه مسیری راکه طی کرده نه تنها اورابه جایی وموقعیت اقتصادی نرسانده بلکه هدف عبثی را برای سرنوشت خودنظاره می کند که دیگردیرشده وقطاربه مقصدرسیده است.بنابراین سرعت قطاردرواقع نمادی است که استثمارفردرابه سوی توسعه سوق می دهد.واماصداوهیجان حاصله مشخص کننده تبلیغات سوئی است که موجب آنگونه پریشان حالی می شود که مانع ظرفیت سازی برای توسعه خودمدارهمان انسان دردمندافریقایی می گردد.

دراینجاخواننده داستان به این واقعیت پی می برد که استعماربااعمال هیبنوتیزم مادی گرایی غربی رابه شکل دیگری وانمودمی سازدکه خودهمسویی موازی گونه ای هم با مقوله ادبیات دارد.درداستان"Hove Ancestors(۱۹۹۶)"،"انگوگی"نویسنده داستان شوروهیجان جوانان روستایی رادرزمانی که درحال حرکت از روستای خودبه سوی شهربودند بیان می کند.قطارداستان فوق درواقع عامل هیبنوتیزم جوانانی ازروستاست که دیدگان آنهاراازمشاهده حقیقت بازداشته وبه عبارتی آنان رااستثمارکرده است. درموضوع اصلی داستان ،سفرباقطاربیانگررنج وغمی است که کارگران مهاجر دیارخودرابازحمتی بسیاردرطول هفته ها برای اشتغال درمعادن وشهرها ترک می گویند. داستانهای بسیاری رنج مردم محروم زیمبابوه را اینگونه ترسیم کرده اند.

درداستان دیگری از نویسنده مشهورزیمبابوه ای خانم تسی تسی دانگارمبا دراثر:Nervous Conditions، Tambudzai، دخترک روستایی ،وضعیت مشابهی از تاثیراستعماررابرروح وروان دخترزیمبابوه ای که اجبارخاصی رادرمدرسه تحمل می کند برای خواننده ترسیم کرده است.

واما ساکنان"Marangwanda"، جوان زیمبابوه ای ازروستا به شهرآمده رادرحالی نظاره می کنند که ازرنج وسختی شهرنشینی درعذاب است.علاقمندی اوبه ظواهرغربی درشهر که درروستایش از آنهاخبری نیست اورامی فریبد.اوکم کم بر اثرتداوم حصوردرشهر هویت اصلی خویش را ازدست می دهد وبراثرتنهایی وارد دایره جرم وبزه می گردد.جوان مهاجرروستایی نام خودراتغییر می دهد.دراینجا نویسنده اعتغاددارد که خواب وهراس مادرجوان اینک محقق شده وروستای او دیگرچنین جوانی رابرای خودنداردوگویی مادرجوان ازپیش آینده رادرپس خیالات خودبنوعی لمس کرده بود.

لذا، می بینیم که چگونه جوانان افریقایی زیمبابوه به واسطه قدرت اقتصادی استعمار تغییرفرهنگی خودرامشاهده می نمایند.چنین معضلات فرهنگی باعث گردیدکه نویسندگان ادبی زیمبابوه نوعی هنرادبی مرثیه ای رابرای سوگواری آندسته ارمردم افریقایی که درورای فرهنگ حقیقی خود نابودشده اند به قلم آورند.داستان Ziva Kwawakabva(۱۹۷۷) اثرMoyo، وداستان Mudhuri Murefuefu(۱۹۹۳(اثرTsodzo ، درواقع نمونه هایی از سوگ فراگیرنویسندگان می باشد.هردونویسنده فوق از خدای خودتقاضای بازگشت فرزندانشان گم شده شان رادارندحرکتی که بطورسطحی از مذهب افریقایی جهت دوباره بدست آوردن زندگی البته بدون بررسی ریشه های واقعی مشکل استمدادمی کند.

مادرانی که فرزندان حودرابه جهت چشم پوشی از مسئولیت های اجتماعی سرزنش می نمایند درواقع رنج جوامع روستایی را نشان می دهند.لذا، درنتیجه محدودیت نظام خانوادگی که نمی توانند بدون حضورفرزندانشان پیشرفتی داشته باشند، اینگونه اجتماعات مدتها طول می کشد تا جایگزینی برای این مساله پیداکنند.درواقع مدرنیسم ،آنها را تشویق می نماید تابجای یافتن راه حل برون از شبکه زیستی خود به دنبال راه حل درمیان خودشان باشند.این امید که والدین بازگشت فرزندان خودرا به نزدروستا به عنوان منجی خوددردل می پرورانند درحقیقت آنهارادرجلوگیری از فرار سرمایه های انسانی(جوانان روستا) جهت برقراری روشهای جدید زندگی مانع می گردد.شعر Jemwah هم انعکاس دهنده تاسف بی فایده ای است :

کودک عزیزم گذشته خودرابیادآور

آنزمان که پدرومادرت درحیات بودند

شهر جنگلی بیش نیست

جایی که توامروز درآن می خوابی،وفرداروزی درجای دیگری خواب راتجربه می کنید.

شهرموردنظرJemwahدراین شعر به منطقه صحرای افریقا واقع دردشت زامبزی که بهیچوجه مناسب زندگی انسانی نیست تشبیه شده است به ساکنین این شهر نیز بنابراین اعلام شده که دراین منطقه خانه بادوام وماندنی را نخواهند داشت. مقوله تجدد ،که هنوز الگوی بیشتر تغییرات مثبت درزندگی مردم زیمبابوه محسوب می گردد به ثروت اندوزی همنشینی می کند والبته درتضاد با آنگونه اندیشه ادبیاتی است که کارطاقت فرسای مردم ضعیف رادرکمک به هزینه های خانواده بی نتیجه مدی داند.

● روشنایی وتاریکی

اما درداستان Lifile(۱۹۷۵)، Mlilo برروی مشکلاتی که برای نسل دختران جوان به عنوان نتیجه آشنایی با مقوله پول رخ می دهد تاکید می کند.

Lifile ،یکی از شخصیتهای اصلی داستان است که توسط Biziweدوستش فریب خورده ومادربیوه اش رابه بهانه یافتن شغلی دربولاوایو تنها می گذارد.به مجدایتکه به شهروارد می شودبرای درآمد زندگی مجبوربه روسپیگری می شود. وسپس بیماری که او دچارش می شود نازایی رابرای همیشه رودررویش قرار میدهد .سپس بدون ازدواج اورابه خانه مادریش بازمی گرداند. مراجعتش به روستا باعث می شود تا ضمن انحراف رفتاری مادرخودراازبین ببرد.ودوست او هم درتلاش بخاطر سقط جنین ازدنیا می رود.

دراین داستان ، شهرتجسم کننده روشنایی (Ukukhanya) وروستا همچو تاریکی (Ubumnyama) است. وموضوع، روشی را که استعمارگران شهروروستا رازهم جدا می سازند به هدف وبهانه آوردن روشنایی به مردم غیرمتمدن افریقا می خواهد بیا کند. دراینجا چنانچه یک افریقایی بخواهدارزشهای سنتی خودرادرمحیط شهری مراعات نماید بی تردید باعث تباهی زندگیش می شود.

درداستان فوق نتیجه این می شود که روستا درنهایت محل رهایی ونجات جوان زیمبابوه ای از زندان شهر می شود وقربانیان شهرنشینی راروستای مادری دوای درداست.

درادبیات داستانی بسیاری از نویسندگان زیمبابوه ای ، تجدد وسبک مدرنیسم زندگی درشهر سیاست سرمایه داری واستعمارغرب محسوب می شود وباقی ماندن درسنتهای بومی حیات افریقایی درروستا درواقع امنیت لازم را حتی درکناربسیارمشکلات زندگی روستایی به ارمغان دارد. نویسنده داستان معتقد است طبیعت اجتماعی وفرهنگی زندگی فردزیمبابوه ای درمحیط روستا خود هاله ای از خوشبختی وسعادت را به همراه دارد هرچنداگربا کمبودهای زیادی روبروباشد.

واما، بحران شهر- روستا از قول ادبیات داستانی زیمبابوه اینگونه درتاریخ زندگی اجتماعی ترسیم شده است که :

" مهاجرت تا قرن بیستم باعث فقربیشترمردم زامبزی شده بودوبراسیتی این معضل اجتماعی موجب ازدست دادن هرگونه کاروشغلی ازسوی مردان مهاجرمی شود.تاسال ۱۹۵۷،۴۲% ساکنین شمال منطقه زامبزی بدوراز منازل خودکارمی کردند.دستمزددریافتی مهاجرین برای کاربسیار ناچیزبودکه حتی برای هزینه کردن درزندگی روستا کفاف نمی داد.بنابراین ، قدرت جذب مشاغل شهری باعث خروج سرمایه بیشتری از روستاهای زامبزی می شد تا اینکه بخواهد اندوخته ای راوارد آنجا نماید".

دیگر مشکل جدی مهاجرت جوانان زیمبابوه ای معضل ازخودبیگانگی است که مسائل خاص خودرابه همراه دارد.

● نتیجه گیری:

محیط شهر تداوم وثبات اجتماعات روستایی رادگرگون می سازد شهر دلبستگی های سرمایه داری رابرای مردم افریقایی به دنبال دارد. محیط روستا دارای آنگنه سنتهای بومی است که حتی هرگونه جلوه های نو اززندگی درشهر نخواهد توانست بخشی از رفاه غایی زندگی درروستا رابرای ساکنانش به همراه آورد.مهاجرت به شهرها مدرنیسم را باتمام معضلات خودبرای افریقا به دنبال دارد.

محمد حسن ایپکچی،رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درحراره- زیمبابوه

منابع :

۱- Bourdillon,Michael.The Shona peoples.Gweru:Mambo pres

۲- Chiwome,E.۱۹۹۶.A Social History of the Shona Nove.Zimbabwe:Juta.

۳- Dangaremba,Tsitsi.۱۹۹۶ed.Nervous Conditions.Harare:Zimbabwe Publishing House.

۴- Hove,Chenjerai.۱۹۹۶.Ancestors.Harare:College Press.

۵- Khahari,george.۱۹۸۶.Aspects of the Shona Novel. Gweru: Mambo Press.

۶-Marangwanda,John.۱۹۵۹.Kumazivandadzoka.Salisbury:Longman.

۷- Literature Bureau(ed).۱۹۶۹.Mabvumira Enhetembo.Gwelo:Mambo Press.

۸- Literature Bureau(ed).۱۹۷۲.Nhetembo.Gwelo:Mambo Press.

۹- Literature Bureau(ed).۱۹۸۹.Ezivusa Usinga.Gweru:Mambo Press.

۱۰- Mlilo,S.O.۱۹۷۵.Lifile.Gwelo:Mambo Press.

۱۱- Mlilo,S,O.۱۹۷۷.Bantu BeHadlana.Gwelo: Mambo Press.

۱۲ـ Moyo,A.C.۱۹۷۷.Ziva Kwawakabva.Salisbury:Longman.

۱۳- Ngugi Wa Thiong,o.۱۹۶۷.A Grain of Wheat. London:Heinemann.

----------------------------------------

*-Culture And Development :Perspectives from the South

By: E.M.Chiwome& Z Gambahaya.۱۹۹۸:Mond Press.Harare



همچنین مشاهده کنید