چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
این آد م هـا موفـق نیستند
هر انسانی به لحاظ شخصیتی، ویژگیهایی دارد که با شناخت دقیق آن میتواند موفقتر از پیش زندگی کند، چون علاوه بر این که افراد به نکات مثبت شخصیت خود پی میبرند و درصدد تقویت آن برمیآیند، نقاط ضعف شخصیتی خویش را نیز شناخته و برای رفع آن تلاش میکنند. در چنین شرایطی افراد میتوانند در خود تحول به وجود آورده و آن را به فرزندانشان نیز منتقل کنند.
برخی از والدین به خصوص مادران همیشه به این مسأله فکر میکنند که چرا فرزندانشان موفق نیستند، در حالی که تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای آنان فراهم کردهاند. وقتی از آنها سؤال میشود که فرزندتان چه نوع شخصیتی دارد، پاسخ میدهند که سر به هوا یا خجالتی است، مؤدب یا بیتفاوت است و... .
البته گاهی آنها از فرزندانی با سن بالای ۲۵ سال صحبت میکنند!
اما به راستی چرا بعضیها در زندگی موفق نمیشوند؟ این سؤالی است که سالها ذهن محققان را به خود مشغول کرده است. البته آنها به پاسخهایی نیز دست یافتهاند که بد نیست شما هم به عنوان مادر یا همسر، برخی از این پاسخها را بدانید.
آنها طی مطالعاتی که در زمینه رفتار انسان انجام دادهاند، به سه نوع شخصیت «ناموفق» برخورد کردهاند که به رغم تلاش فراوان کمتر به هدف خود رسیدهاند. ما در این مقاله شما را با مشخصات این سه تیپ شخصیتی بیشتر آشنا میکنیم.
● شخصیت خیالپرداز
خیالپردازان در سرزمین «آرزو» و «هرگز» زندگی میکنند. آنها به خود میگویند «من هم یک روزی...». اینگونه افراد تمام وجودشان نظر و ایده است.
اما دریغ از ذرهای تلاش برای رسیدن به این نظرها. آنها همیشه حرف میزنند و بهترین راهحلها را در نظر میپرورانند، اما هرگز به هیچ کدام عمل نمیکنند، چون اصولاً آستین همت بالا نمیزنند.
اغلب شخصیتهای خیالپرداز افرادی باهوش هستند که در دوران کودکی و نوجوانی مسئولیت لازم از سوی والدین به آنها داده نشده است و یا از رسیدن به خواستههای طبیعیشان محروم ماندهاند. آنها همچنین دارای والدینی هستند که وعدههای فراوانی به فرزندان خود میدهند، بدون آن که به آن عمل کنند.
اینگونه افراد به تدریج از دنیای واقعی جدا میشوند و به جریانات و حوادث اطراف خود اهمیت نمیدهند، در نتیجه چون در خیال خود انسانهای موفقی هستند، در دنیای بیرونی یا واقعی برای کسب موفقیت تلاش جدی نمیکنند و چه بسا که موفقیتهای مناسبی را هم با همین سهلانگاری از دست میدهند.
● شخصیت مضطرب
این گروه، پیشرفت بسیار کمی در زندگی خود دارند، زیرا همیشه نگرانند و دوست دارند همه چیز بدون دردسر پیش برود. تنها به امروز فکر میکنند و کمتر پیش میآید برنامهای برای فردا داشته باشند یا از گذشته پند بگیرند.
این افراد اغلب با وانمود کردن به کسب موفقیت با پیشرفت، ترس خود را از آینده پنهان میکنند.
ترس، بزرگترین عامل سازنده شخصیتهای مضطرب است. به عنوان مثال، والدینی که فرزندشان را به دلایل گوناگون از چیزهای مختلف میترسانند، با این رفتار، شخصیت مضطرب را در فرزندشان پرورش میدهند.
مسئولیت ندادن به فرزند، از ترس این که مبادا کار را خراب کند، ترساندن وی از تاریکی، دکتر، آمپول و حتی ترساندن فرزند از پدر (به عنوان عامل قدرت) از عوامل مهم شکلگیری شخصیت مضطرب در فرد است. ترساندن بچهها از پدر، به آنها میآموزد که از عامل قدرت و آدمهای قدرتمند دوری کنند و ترساندنشان از تاریکی به آنها یاد میدهد که از ناشناختهها بترسند و قدم در راهی نگذارند که نمیشناسند. آنان در بزرگسالی افرادی میشوند که دوست دارند هفتهای بیدردسر را پشتسر بگذارند و زودتر به آخر هفته برسند. آنها در هنگام وقوع حوادث و اتفاقات به جای آن که به راهحل فکر کنند، میگویند: «خدا را شکر که از این بدتر نشد.»
مسئولیت دادن به فرزندان، عاملی است که آنان را شجاع، رقابتجو، کارآمد و متکی به خود بار میآورد، زیرا آنها در حین انجام مسئولیت بر ترسها و ضعفها غلبه میکنند و خلاقیتشان رشد مییابد.
● شخصیت قربانی
این گروه افرادی هستند که ذهنشان با سوابق گذشته و چیزهای کنترل ناپذیر اشغال شده است. این عده خود را بدون یار و یاور میدانند و کسانی هستند که مرتباً خود را با هر شرایطی وفق میدهند و از عزت نفس بسیار کمی برخوردارند.
دارندگان این نوع شخصیت، اغلب خانواده خود را سرزنش میکنند و در حرفهایشان میگویند که پدر و مادر خوبی نداشتهاند تا از راهنماییهای آنان بهرهمند شوند. وقتی بیشتر ریشهیابی کنیم، پی میبریم که به آنها در کودکی ارزش داده نشده و معمولاً با جملات منفی با آنها گفتوگو شده است، بنابراین آنها نیز یاد گرفتهاند که با جملات منفی با خود صحبت کنند. (منظور از صحبت با خود، همان حالت درونی است که در طول روز احساس میکنیم و بر طبق آن درباره کارهای روزانه خود به تصمیمگیری میرسیم)
شخصیتهای قربانی، تصمیمگیریهای مناسبی ندارند، چون همیشه کلماتی مانند «نتوانستن» و «نشدن» را تداعی میکنند.
زیرا کودک در سنین پایین هرچه رفتار و کلمات آموخته شده را تکرار کند و در روابط اجتماعی به کار برد، امکان این که آن را به بزرگسالی خود منتقل کند، بیشتر میشود.
بنابراین، با توجه به این که والدین اولین معلم کودک هستند، نقشی اساسی و ماندگار در ساختن انسانهایی ناموفق دارند.
به همین دلیل اگر به طوری جدی در پی یافتن راههای جدید جهت ارتباطات سالم و محبتآمیز در خانواده باشند، از بسیاری اختلافات زناشویی و عدم درک متقابل خود با همسر و فرزندانشان پیشگیری خواهند کرد و کانون خانواده مستحکمتر، آرامشبخشتر و دلپذیرتر میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست