چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

مـردی که به دهـه چهـل کوچ کـرد


مـردی که به دهـه چهـل کوچ کـرد

نگاهی به فیلم جیب بر خیابان جنوبی اثر سیاوش اسعدی

بگذار به ضرب شمشیر یک دلاور از پا درآیم، پولاد در قلب و لبخند بر لب. زمانی چنین گفته بودم، ولی تقدیر چه بازی‌هایی که ندارد، میدان جنگ من فاضلاب گند خیابان بود و خصم من یک گاری با باری هیزم. بسیار منطقی است، من همه چیزم را از دست داده‌ام، حتی مردنم را... شاید جملات بالا برای شما یاد آور ادبیات حماسی و یا قطعه‌های شاعرانه قرن نوزدهم باشد، اما این طور نیست، این جملات چیزی است که به عنوان خلاصه داستان فیلم سینمایی «جیب بر خیابان جنوبی» نوشته شده است! فیلمی که با داستان روایی و ساده خود، بی تکلف قصد دارد بیننده را برای مدتی که در سینما حضور دارد، سرگرم کند.

داستان فیلم جیب بر خیابان جنوب، روایتی است از زندگی یک جیب بر ماهر که در محله‌های جنوبی شهر زندگی می‌کند و در مسیر حرفه خود به دختری بر می‌خورد که برای مدتی با او همکاری می‌کند.

داستان این فیلم داستانی آشنا ست که یادآور فیلم‌های دهه ۴۰ شمسی است. از همان نوع و جنس است و رویکردی همانگونه دارد. مردمی فقیر از جنوب شهر را نشان می‌دهد که ذاتا انسان‌های خوبی هستند، اما به دلیل شرایط سخت زندگی خود، که به گونه‌ای قهری بر آنها تحمیل شده است، مجبور شده‌اند دست به کارهای ناشایست زنند و به خلافکاری روی آورند، در حالی که در اوج این خلافکاری نیز هنوز انسان‌هایی پاک و روراست هستند! که حس همدلی و دلسوزی مخاطب را بر می‌انگیزند تا فیلمشان را بپذیرند.سیاوش اسعدی کارگردان این اثر را از رمانی نوشته دیوید سیدمن اقتباس کرده است.

شاید در آن اثر ادبی که اقتباس از روی آن صورت گرفته است، عمق رابطه شکل گرفته بین جوان جیب‌بر و دختری که با او همکاری می‌کند، در واقع بستر قصه‌ای متصور را برای بیان یک رابطه احساسی و ویژگی‌های پیچیده این رابطه به خدمت گرفته باشد، اما در اثری که سیاوش اسعدیان ساخته است، تاکید بر روایت قصه‌ای سر راست است و این ویژگی‌های یاد شده کمتر به تصویر در آمده است .

حتی در صحنه ای که قهرمان جیب بر داستان به همراه دختر به یک رستوران مجلل می‌روند تا یک بار شامی خارج از تصورشان داشته باشند و جشنی حسابی برای خود گرفته باشند، که با توجه به اشاره‌های دختر در این صحنه که برای تک تک اعضای خانواده‌اش بشقابی از غذا سر میز گذاشته است، طبق قاعده باید صحنه ای پر از انتقال احساس و عاطفی باشد، هرگز تحریک احساسی مخاطب صورت نمی‌گیردو این صحنه به مانند دیگر صحنه‌های فیلم، هم عرض با آنها تنها خشتی دیگر در دیوار است! (‌به این معنا که هیچ برتری به دیگر صحنه‌ها ندارد و در جهت روایتی یکسان بدون اوج ترسیم شده است). داستان به شکلی ساده و بی‌پستی و بلندی در این فیلم پیش می‌رود و تنها نقطه اوج آن صحنه‌ای است که مچ جیب بر به هنگام یک جیب بری بزرگ باز می‌شود و دختر به کمک او می‌شتابد! و همین امر موجب بروز تعقیب و گریزی پویا می‌شود . فیلم بیشتر از آنکه به ویژگی‌های دراماتیک موجوددر متن ادبی وفادار باشد،به سمت ترسیم فضای فیلم‌های دهه ۴۰ شمسی، البته با پیشرفت شگرفی از نظر فنی و بسیار نزدیک به فیلم‌های پلیسی دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی فرانسه، متمایل است و در این راه حاضر شده است، کلیه پی رنگ‌های احساسی موجود در قصه خود را فدا کند.

هر چند، فیلم بازی‌های قابل قبول و فیلمبرداری خوبی دارد که در کنار یک ریتم متناسب موجب می‌شود تا تماشاگر از فیلم احساس خستگی نکند و آن را تا آخر تماشاکند، با وجودی که از ابتدا می‌تواند پایان داستان را تصور کند که این یک ضعف بزرگ برای چنین فیلمی است . به این ترتیب، جیب بر خیابان جنوب هر چند برانگیخته شدن توجه فیلمسازان کشور به استفاده از داستان‌های ادبی را نوید می‌دهد که راهی درست در سینمای کشور است که می‌تواند آن را از بن‌بست کنونی که ناشی از ساخت فیلم‌های بی‌مخاطب سفارشی است، نجات دهد، اما از سوی دیگر، اندکی شلختگی ذهنی و برخورد نه چندان عمیق نسبت به عمق معنایی و احساسی اثر، موجب شده است تا نتوان از آن ابراز رضایت کرد، در حالی که تک‌تک عناصر لازم برای ارایه اثری خوش ساخت در آن وجود داشت .

نویسنده : پریس تنظیفی