چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
غیر ممکن برای موسیقی ماوجود ندارد
●مصاحبه با کامبیز روشنروان
آقای روشنروان! شما به عنوان یک آهنگساز چه تعریفی از سنت دارید؟
از نظر من سنت عبارت است از مجموعهای از عادات و روشهای زندگی که در جامعهٔ گذشته وجود داشته و بر اثر مرور زمان و تکرار به صورت میراث فرهنگی به ما رسیده است که امروز به آن عنوان سنت میدهیم.
پس شما روی کلمه عادت تاکید دارید؟
بله در واقع تکرار است که موجب عادت میشود و این عادت باعث به وجود آمدن سنت میگردد.
حال با توجه به تعریف سنت، موسیقی سنتی چه جور موسیقی میتواندباشد؟
موسیقی سنتی، موسیقی است که در قدیم وجود داشته و در سینه حافظان موسیقی سینه به سینه گشته و به نسل فعلی منتقل شده است. البته باید توجه داشت که این نوع موسیقی در زمان خودش عنوان سنتی نداشته بلکه بخشی از این آثار در همان زمان ساخته شده است و بخشی دیگر به مرور زمان به این آثار اضافه شدهاند که بر اثر تکرار و عادت در حافظه فرهنگی ما رسوب کرده و امروزه چون به عنوان میراثی از گذشتگان به ما رسیده است، آن را با نام موسیقی سنتی میشناسیم
ماهیت موسیقی سنتی از چه تشکیل شده؟و با توجه به تلقی وسیعی که امروز از نام موسیقی سنتی میشود چگونه میتوان آن را با در نظر گرفتن کار معاصرین تبیین کرد؟
موسیقی سنتی مجموعهای است مفصل از ملودیها و نغمات موسیقی ایرانی که در خصوص آن دو تعریف رایج است. یک تعریف میگوید: موسیقی سنتی باید مطابق آن چه که در گذشته اجرا میشده بدون کوچکترین تغییری با حفظ تمام ویژگیها و خصوصیاتش دوباره اجرا شود تا بتوان نام موسیقی سنتی بر آن نهاد و در تعریف دیگر اعتقاد بر این است که هر موسیقی که با سازهای ایرانی و بر گرفته از ردیف دستگاهی موسیقی سنتی اجرا شود را میتوان در محدودهٔ موسیقی سنتی دستهبندی کرد. هوا داران این تعریف معتقدند که بر اساس ردیف دستگاهی، میتوان آثار جدید خلق کرد که ضمن حفظ اصالتها و رنگ و بوی موسیقی سنتی، با توجه به تکامل جامعه به پیش رود، به نحوی که تمام مردم آشنا به موسیقی سنتی آن را با عادتهایشان منطبق ببینند و از جهت دیگر نیازهای موسیقی زمانه را بر آورده کند
اما با توجه به تعریفی که از سنت ارائه دادید خصوصاً با توجه به عوامل «تکرار» و «عادت» آیا به نظر شما بهتر نیست به جای نام موسیقی سنتی برای آثاری که بر اساس تعریف دوم به وجود میآید نام دیگری انتخاب کنیم مثلاً موسیقی ایرانی یا موسیقی ملی یا چیزی دیگری؟
در این موارد من شخصاً عنوان «برگرفته» را انتخاب میکنم مثلاً برگرفته از موسیقی سنتی یا برگرفته از موسیقی محلی و یا برگرفته از موسیقی ردیف دستگاهی. این کلمه «برگرفته» به خوبی میتواند معنی گستردهای پیدا کند یعنی هر گونه تغییری را در خود بگنجاند
ولی به نظر میرسد این بیشتر یک توضیح باشد تا یک اسم
بله همینطور است.
دلیل خاصی وجود دارد که نامی مثل موسیقی ملی را نپذیرید؟
بله، به اعتقاد من موسیقی ملی خیلی گستردهتر از این بحثها است، موسیقی ملی میتواند خیلی وسیعتر از موسیقی سنتی باشد به عبارت دیگر موسیقی سنتی بخش کوچکی از موسیقی ملی محسوب میشود
نگاه علمی به موسیقی ایرانی (به صورت امروزی) از چه زمان به وجود آمد؟
دقیقاً از زمانی که شاخه موزیک نظام در مدرسه دارالفنون تأسیس شد و موسیقیدانان فرانسوی به ایران آمدند، کتابهای موسیقی غربی ترجمه گردید و دانشجوی رشته موسیقی نظام تربیت شد که البته آموزش این افراد برای موزیک نظام برنامهریزی شده بود نه تربیت نوازنده و موسیقی دانی که در جامعه آثار موسیقی خلق کند. منتها به عنوان یک نگاه جدی در موسیقی این سرزمین، کمکم افراد دیگری به این سمت گرایش پیدا کردند و در صدد یادگیری زبان وعلم موسیقی برآمدند. در واقع ورود متخصصین موسیقی غرب به کشور موجب شد تا برخی موسیقی دانان ایرانی به این نتیجه برسند که ما هم میتوانیم موسیقی علمی داشته باشیم و آن را فرا بگیریم و موسیقی را از روی نت اجرا کنیم که این فرهنگی جدید و نگاهی تازه بود که میشود آن را شروع تجدد و نوگرایی در موسیقی ایرانی به حساب آورد.
سوالی که اینجا پیش میآید این است که ورود علم موسیقی علاوه بر محسناتی که داشته، آیا مشکلاتی هم به همراه داشته یا نه؟ اگر بخواهیم این مسئله را با نگاه امروزی آسیبشناسی کنیم بر چه نکاتی تأکید دارید؟
به نظر من اگر مشکلاتی هم به وجود آمده این مشکلات را جامعه موسیقی به وجودآورده نه علم موسیقی. در تمام دنیا شما مدرنترین و جدیدترین انواع موسیقی را میتوانید در کنار سنتیترین انواع آن پیدا کنید بدون این که مزاحم هم باشند به عنوان مثال توجه شما را به ژاپن و هند جلب میکنم که این امر در آن جا به وضوح مشاهده میشود. اما آن چه در کشور ما روی آن بسیار تأکید شده و حرف و حدیث زیادی روی آن بوده، این است که با ورود علم موسیقی به کشور، موسیقی سنتی ما از بین رفته و یا تحریف شده است در حالی که این دو میتوانند هیچ ربطی به همدیگر نداشته باشند. حافظان موسیقی سنتی قاعدتاً میبایست کار خودشان را بکنند و آن شاخهای که به عنوان مثال باید افسر موزیک نظام تربیت کند هم کار خودش را. این دو دلیلی ندارد که به همدیگر آسیبی برسانند.
از آن گذشته علم موسیقی یک علم جهانی است. علمی که از ریاضی و فیزیک آغاز میشود و تا پایان بشریت ادامه مییابد اما چطور شده که امروز میگوییم نباید اصلاً به سراغ این علم برویم و اگر شما به گذشته دور مراجعه کنید میبینید دانشمندانی مثل فارابی در صدد تئوریزه کردن موسیقی بودهاند و راجع به تمام ابعادش از جمله پردهبندیهایش صحبت کردهاند پس چطور اکنون عدهای ادعا میکنند که علمی کردن موسیقی به موسیقی سنتی لطمه وارد میکند؟
به نظر من اهالی موسیقی به دلیل ناتوانیهای شخصیشان و عدم آگاهی ازجهان موسیقی و حتی موسیقیای که خود اجرا میکنند، تصور می کنند حالا که اصول و قواعدی برای موسیقی پیدا شده که هیچ ارتباطی با موسیقی سنتی ندارد، باعث تحریف موسیقی میشود و لاجرم باید در مقابل چنین موضوعی جهبهگیری کرد.
اما این انتقادات منحصر به افراد بدون سواد موسیقی نمیشود، حتی برخی از موسیقیدانهایی که علاوه بر آشنای با موسیقی ایرانی دارای تحصیلات موسیقی غربی هستند نیز معتقدند که در نتنگاری به شیوه رایج، تمام ظرایف موسیقی سنتی لحاظ نمیشود.
بله، چون اصلاً موسیقی و نتنویسی غربی بنا نبود چنین کاری را به عهده بگیرد از اول قرار بود افسر موزیک نظام تربیت کند یعنی باید نوازندگی ساز، اصول و قواعد آهنگسازی ، هارمونی و ارکستراسیون آهنگسازی غربی را یاد میگرفتند تا بتوانند سرود ملی کشورهای مختلف را با ارکستر نظام اجرا کنند و از اول هم قصدشان نه لطمهزدن به موسیقی سنتی بود و نه کمک کردن به آن بلکه این دو ربطی به هم نداشتند. منتهی از آن جا که علم، مقولهای است که نمیتوان جلویش را گرفت، آن هم در کشوری که قرنها از مسائل علمی موسیقی دور بوده و حتی کار پژوهشی سامان یافتهای در مورد موسیقی خودش انجام نداده، خوب طبیعی است در مواجه شدن با علم بسیار پیشرفتهٔ موسیقی که همه چیزش مشخص و مدون است، عدهای که ذهن بازتری داشتند به این سمت گرایش پیدا کنند و آن را یاد بگیرند و این به نظر من به خودی خود ایرادی ندارد. اما در مورد این که نمیتوان تمام ظرایف و زیباییهای موسیقی سنتی را روی کاغذ آورد نیز باید بگویم این نکته را هم نمیشود برای رد کلی نتنویسی بهانه کرد، چرا که در خود موسیقی غرب هم شما هیچ موسیقی پیدا نمیکنید که دقیقاً به همان شکلی که اجرا میشود نوشته شود. بسیاری ظرایف وجود دارد که نوازندگان و رهبران موسیقی خودشان در حال اجرا به اثر اضافه میکنند. در اجرای دو رهبر ارکستر از یک اثر موسیقی، تفاوتهایی احساس میشود که اتفاقاً این تفاوتها و خصوصیات منحصر به فرد است که به موسیقی طراوت و شادابی می دهد. تغییرات خود هنرمندان و این که چگونه درکشان از اثر را با تواناییهایشان هماهنگ کنند در اجرای یک اثر بسیار اهمیت دارد.
آیا به نظر شما در هماهنگ کردن علم موسیقی غرب با موسیقی ایرانی برای این که ظرایف بیشتری را در خود جای دهد کوتاهی نشدهاست؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست