شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

پوست انداختن در رویا


پوست انداختن در رویا

نگاهی به شخصیت پردازی در رمان «هنرمندی از جهان شناور»

کازوئو ایشیگورو، نویسنده‌ای که سال گذشته برای دریافت جایزه نوبل نامزد شده بود، در ایران به خوبی شناخته شده است. یکی از جدیدترین آثار او که در سال‌جاری ترجمه و چاپ شد رمان «هنرمندی از جهان شناور» است.

داستان هنرمندی از جهان شناور، درباره مرد نقاشی است با نام اونو سوگیمورا که پا به سنین کهنسالی می‌گذارد در حالی‌که شاهد حساس‌ترین روزگار سیاسی – اجتماعی ژاپن بوده است. او دوران کودکی و جوانی خود را طی سال‌های حکومت امپراتوری ژاپن گذرانده و پس از زندگی در دوره‌های پرماجرا (کشمکش ژاپن و چین، سقوط امپراتوری، جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن) اینک شاهد ذره ذره شکل‌گیری دموکراسی در ژاپن است.

ذهن راوی اگر چه بیش از همه چیز معطوف به گذشته و واکاوی آن است اما دلیل این مسئله زمان حال است. در زمان حال افرادی در زندگی اونو وجود دارند که به‌زعم او مدام در حال قضاوت درباره عملکرد وی هستند. و این قضاوت برای اونو نه تنها مهم که حیاتی است زیرا سرنوشت فرزندانش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

فرزندان اونو بخشی از جامعه جدیدی هستند که به سوی آینده‌ای روشن خیز برداشته اما پیش از آن در بخشی از تجربه‌های اونو با او سهیم بوده‌اند و پاره‌ای مواقع تاوان عملکردهای اونو و هم نسلان او را پس می‌دهند و این تاوان جنگ سختی است که ویرانی‌ها و پیامدهای مخرب آن را در سراسر رمان می‌بینیم و گویا هنرمندان هم دوره اونو سعی داشته‌اند اشتیاق آتش افروزی این جنگ را به مردم القا کنند.

اگر چه نسل جوان در پایان رمان خود را مهیا می‌کنند تا با نیرو و نشاط آینده را بسازند اما پیش از آن قضاوتهایی درباره نسل پیش از خود دارند. اونو که تنها پسرش را در جنگ از دست داده حالا دو دختر دارد که دختر بزرگ‌تر ازدواج کرده.

دختر بزرگ‌تر همچنین یک پسر کوچک دارد که نماینده نسل قدرت‌طلب و با اعتماد به نفس آینده است که دیگر قرار نیست خجالتی و «بله قربان» گو باشند.

در این میان کسی که از همه بیشتر برای اونو اهمیت دارد دختر کوچک‌تر است که اونو خود را به خاطر به هم خوردن نامزدی او مقصر می‌داند و تصورش بر این است که خانواده داماد به دلیل گذشته نه چندان روشن و مستحکم اونو نامزدی را برهم زده.

حالا دختر در شرف ازدواجی دیگر است و اونو با نگرانی تلاش می‌کند تا گذشته خود را از چشم خواستگار جدید پنهان کند اما در انتها و در جلسه آشنایی همه پنهان کاری‌ها را کنار می‌گذارد و با صدای بلند از گذشته خود تبرا می‌جوید و اعلام می‌کند که اشتباه کرده. این اعتراف اگر چه برای هنرمندی در جایگاه اونو بسیار سنگین و طاقت فرساست اما ظاهرا باعث آرامش روح او می‌شود و خوشحال است که خوشبختی دخترش را با چنین فداکاری بزرگی تضمین کرده است.

روابط اجتماعی و خانوادگی و همچنین مراسم و سنتهای ژاپنی از مواردی است که نویسنده تلاش کرده با تاکید بر آنها رنگ و بوی ژاپنی اثرش را تقویت کند. جامعه‌ای که ایشیگورو آن را توصیف می‌کند جامعه‌ای است در حال تغییر و پوست انداختن.

در چنین جامعه‌ای روابط و ساختارها مدام در حال تغییر شکل هستند مخصوصا در این برهه تاریخی مطرح شده، که در ژاپن دوره بسیار خاصی است و این تغییرات سرعت سرسام‌آوری دارند. این سرعت را می‌توان در روند ساخت و ساز خرابه‌های جنگ که راوی مدام به آن اشاره می‌کند، به صورت مشهودتری دید.

روابط خانوادگی و اجتماعی توصیف شده در این رمان براساس همان سنت کهن ژاپنی‌ها یعنی رعایت نهایت ادب در برخوردهاست؛ اما نویسنده تلاش کرده تا با گنجاندن جزئیاتی در شخصیت‌پردازی، این تغییرات را در روابط افراد نشان دهد. برای نمونه دختران اونو در برابر او اگر چه همه آداب را رعایت می‌کنند اما گاهی حرفهایی می‌زنند یا در لفافه انتقادهایی می‌کنند که در روابط راوی جوان با بزرگ‌ترهایش نمی‌بینیم.

این میزان از رعایت حرمت بزرگ‌تر در مورد نوه اونو که هنوز کودک است بازهم کمتر از این دیده می‌شود. ایشیگورو در این رمان با کنار هم نهادن سه نسل و مقایسه ضمنی رفتارهای آنها توانسته جامعه در حال تغییر ژاپن پس از جنگ را تشریح کند.

شخصیت‌پردازی رمان در حد و حدود همین روابط باقی می‌ماند. شخصیتهای ایشیگورو در این رمان پرسپکتیو چندانی ندارند. آنها تا پایان رمان در لفافه ادب و احترام اجتماعی باقی می‌مانند و خواننده به درون‌شان راه پیدا نمی‌کند.

از این لحاظ این رمان بیشتر روایت یک نسل است تا چند شخصیت خاص. ایشیگورو ترجیح داده از تیپ‌های معینی استفاده کند و بیشتر به فضا بپردازد و از این رو چندان دغدغه شخصیت‌پردازی ندارد. او از همه اقشاری که جامعه پس از جنگ ژاپن را تشکیل می‌داده‌اند تیپ‌هایی را برگزیده و داستان خود را با آنها پیش برده است. به همین دلیل حتی راوی هم که شخصیت اصلی داستان است از حد یک تیپ فراتر نرفته است.

نیوشا بابایی