چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

مقبره مرغ


مردی از بزرگان عرب که به سخاوت معروف روزگار بود، روزی به چادر اعرابی وارد شد.
مرد میزبان رسم خدمت به جای آورده مرغی داشت او را ذبح کرده در ظرفی پاکیزه به حضور میهمان آورد و گفت: …

مردی از بزرگان عرب که به سخاوت معروف روزگار بود، روزی به چادر اعرابی وارد شد.

مرد میزبان رسم خدمت به جای آورده مرغی داشت او را ذبح کرده در ظرفی پاکیزه به حضور میهمان آورد و گفت: من این مرغ را از مدتی قبل تربیت کرده و خودم شخصاً آب و دانه او را می دادم چون او را بسیار دوست میداشتم همیشه آرزو میکردم که او را پس از مرگش در بقعه ای دفن کنم که اشراف همه بقعه ها باشد و چنین بقعه مبارکی را نیافتم مگر شکم شما!

می خواهم همین جا آن را مدفون کنم و به آرزوی خود نائل شوم!

مرد سخاوتمند از این سخن خرسند شده و خنده فراوانی کرد و پانصد درهم درمقابل آن مرغ به اعرابی داد.