سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

غزل


غزل

بارید صدای تو و گل کرد ترنم
انبوه و درخشنده چنان خوشه انجم
تعبیر زمینی هم اگر خواسته باشی
چون خوشه انجم نه که چون خوشه گندم
عشق از دل تردید بر آمد به تجلا
چون دست تیقن ز گریبان …

بارید صدای تو و گل کرد ترنم

انبوه و درخشنده چنان خوشه انجم

تعبیر زمینی هم اگر خواسته باشی

چون خوشه انجم نه که چون خوشه گندم

عشق از دل تردید بر آمد به تجلا

چون دست تیقن ز گریبان توهم

خورشید شدی سر زدی از خویش که من باز

روشن شوم از ظلمت و پیدا شوم از گم

آرامش مرداب به دریا نبرازد

زین بیشترم دم بده آری به تلاطم

شوقی که سخن با تو بگویم،‌ گذرم داد

موسای کلیمانه ز لکنت به تکلم

بسم الهت ای دوست بر آن غنچه که خنداند

صد باغ گل از من به یکی نیمه تبسم

شعر آمد و بارید به همراه صدایت

الهام به شکل غزلی یافت تجسم

دادم بده ای یار ! از آن پیش که شعرم

با پیرهن کاغذی آید به تظلم

‏حسین منزوی