چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
ققنوس نیاز
نیایش پر و بال روح انسانی است که سیمرغ جان وی را به کجا آباد «ملکوت» میکشاند. نیایش عاشقانهترین نمود، گفتگو است با معشوق.
هم او که در اجزا عالم متجلّی است و در نهانترین جای، حاضر است.
نیایش عطش نشان روح در وادی سرگردانی و جرعه آرامش از خم حیرانی است.
روح انسان را جز سخن کردگار فربه نتواند کرد، و جسم خاکیش جز به اشک انابت تعمید نیابد.
بشر را همواره امید به آن است که «نیروهای نیایش از میدانهای اجابت بگذرند»(۱) ورنه توان گام برداشتن نیست.
نیایش تکیهگاه دل، پل گذر از شک به یقین، رودخانه امید، و انعکاس تبسّم خداوند در آینههای اشک است.
«عبادت گستردن جان است بر بیکرانه هستی و آمیزش انسان است با اکسیر حیات، هم اوست که مهیز بر انسان زند و همچنان به راهش کشد، به سیلاب اشک حتّی و بدانجا برد که باز خنده روی نماید و شادی راه گشاید.»(۲)
آدمیان، نیایش را زیستهاند، آن چنان که لحظهای شوق زیستن را وامگذاشتهاند.
طنین گامهاشان خبر از هجرت به سوی دوست میدهد و آهنگ نگاهشان امید وصال مینوازد.
نیایش، آرایشگر روح است آن چنان که مشاطهگان عروس را میآرایند، و روح به جمله در میآید. آنگاه به تمام قامت قیام میبندد تا پروردگار را به ستایش نشیند.
آدمی، ورقهای تاریخ را به اشک نگاشته و خونش گواه این نوشته است، ردّ پای استغاثههایش را در آن هنگام که تنگدستی پوست بر استخوانهایش چسبانده، هجوم تباهی و جهل استخوانهایش را فشرده و تنهایی بر تمام جانش سایه افکنده است میتوان دید.
او را در آن لحظههای دردناک که چون زنان باردار به هنگام حمل به خود میپیچند، میبینی که خلوتی گزیده است و بر آستان خداوندگار به تمام قامت، خویش را فریاد میکند.
شکوهاش آنچنان رساست، که گدازه دردهایش از آن فوران میکند و ارتفاع ایمان را در مینوردد، میخروشد طوفان میکند و آنگاه با چشمانی به رنگ دریا به آسمان خیره مینگرد، اشک در فانوس چشمانش شعله میکشد و آرام، آرام کشتی روحش به ساحل آرامش میرسد، گویی خدایی ناخدای را به چشم دیده و برمهارتش اعتماد کرده است و دیگر بار بستر تاریخ را در مینوردد.
این است اعجاز نیایش.
و کلام حق چنان سنگین است که اگر بر کوهها فرود آید چون ذرات غبار متلاشی شوند و به نیستی گرایند و اگر بر قلب محزونی بنشیند خدای خانهای میشود که جز آرامش و سکون در آن نمییابی.
«الا بذکر اللّه تطمئن القلوب.»
آدمی، این موجود هزار رنگ و ناشناخته هر روز به شیوهای بر آستان عشق مینشیند و زنجیر از پای نیازها میگشاید و چون کودکان شیرین سخن معبود را به خویش میخواند تا شاید دری گشوده آید.
اقوام و ادیان چون شهاب میآیند و میروند و خطی بر صحیفه روحش میکشند، و ظرافتی بر شیوه خواستهایش میافزایند.
پیامبران میآیند و چون پیکر تراشان یونان و روم، روح آدمی را میتراشند تا خریدار ـ خداوندگار ـ را شایسته آید.
عاقبت مردی از بادیههای طوفان و شن، رَمه و نی، شعر و معشوق، و جهل و جنگ، از قلّههای نور فرود میآید تا حرم نیایش را بهترین معمار باشد و محرابهای دعا را منقوش به هق هق عارفانی کند که سبّوح گویان، سماع روح میکنند و ثناگویان پرده از راز نماز بر میگشایند.
میآید تا زیباترین تندیس آدمی را به جبرئیل بسپارد، چون هنرمندان چیرهدست مینشیند و این روح شگفتانگیز را میآراید.
نماز کاملترین شکل نیایش، رقص روح در تالار ملکوت، شیواترین قطعنامه انسان، بال معراج مؤمن و آغاز و انجام بندگی است.
درهای بهشت را جز با نماز نتوان گشود که کلید گشایشهایست.
وصف عشق از زبان معشوق خوش است که او با جذبههای عاشقانه آشناست و موسیقی نوازشگر رحمت را مینوازد.
واژهها از زبان معبود و معشوق به قلب شیفته عاشق شلیک میشوند تا پایتخت روح آدمی را تسخیر کنند. واژههایی که از سوی او میآیند و به رمز و راز جان آدمی آگاهند.
کتاب هدایت را میگشایی و به آیههای چشمنواز نور نظر میافکنی، در هر سوره از این کتاب منیر، بارها شاهدی که سجاده نماز گشوده است و نمازگزاران را به تسبیح و حمد میخواند. عبادت راز خلقت آدمی است.
«و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون.»
جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت.
خداوند این معبود بیهمتا که به بندگان عشق میورزد، بسیار آنان را به سوی خویش میخواند و دوری وی را تاب نمیآورد، پس چگونه است که بندگان از این خالق بندهنواز غفلت میورزد و به کار دنیا مشغول میشوند.
ندای جبرئیل تا همیشه تاریخ طنینانداز است که بندگان را فرمود: «هر چه در آسمان و زمین است همه به تسبیح و ستایش خدای که مقتدر و حکیم است مشغولند.»(۳)
پس تو هم به جمع تسبیحگویان شتاب و «از شبانگاه به تسبیح وی پرداز و هنگام فرو رفتن ستارگان هم تسبیح خدا گو.»(۴)
تا خورشید از پیشانیت طلوع نماید و آفتابگستر عالم باشد، آنگاه میفرماید، البته به عبادت خویش غرّه مشو که «هفت آسمان و زمین و هر چه در آنهاست همه به ستایش و تنزیه او مشغولند و موجودی نیست جز آنکه ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست، لیکن شما تسبیح آنها را فهم نتوانید کرد، همانا او بسیار بردبار و آمرزنده است.»(۵) نخستین گام در دیدار معبود با مخلوق از سوی اوست و نخستین پیام را نیز خود فرو میفرستد که «ای ایمان آورندگان، خدای را بسیار ذکر و تسبیح گویید.»(۶)
و انعکاس این دعوت را که همانا اجابت دعای بنده است خود ضمانت میکند و چه ضمانتی بالاتر از آنکه خود ضامن خلق شود و مشتاقانه صلا دهد که: «و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الدّاع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیؤمنوا بی لعلهم یرشدون.»
چون بندگان از دوری و نزدیکی من، از تو پرسند، آگاه باشند که من به آنها نزدیک خواهم بود، هر که مرا خواند دعایش را اجابت کنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من بگروند، باشد تا به سعادت راه یابند.»(۷)
قرآن و احکام و روایات در بیان مقدمات، مؤخرات و شرایط نماز و نمازگزار هیچ نکتهای را فرو نگذاشته است و هم اعمال صوری و هم مراقبات باطنی به دقت بیان گردیده است.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خود اسوه حسنهای است برای انسانها در تمامی اعمال و گفتار، در حدیثی خصائص نماز را چنین بیان میفرمایند: «نماز بنده در محشر، تاجی است بر سرش و نوری در صورتش و لباسی بر تنش، پردهای است میان او و آتش، حجتی است بین او و آتش، سبب نجات از دوزخ و عبور از پل صراط است، کلید بهشت و مهر حورالعین و بهای بهشت است. نماز است که بندگان را به بالاترین درجات میرساند.»(۸)
شایسته نیست که بنده تاج از سر برگیرد و عریان بر عصای نابینایی تکیه زند، یا کلید بهشت را در کوچه پس کوچههای هوس رها سازد و در مرداب دوزخ دست و پا زند.
حکایت گناهکار که در سیاهچال معصیت گرفتار آمده، داستان اسیری است که در دهلیزهای تاریک و ظلمانی و ناهموار به بند کشیده شده است و تنها رشتهای باریک، منشأ اتصال او به درگاه آن دهلیز و وسیله نجات اوست. اگر رشته را رها سازد هلاکش حتمی است امّا اگر بدان تمسّک جوید با سختی بسیار امید نجاتش هست.
نماز برای انسان گناهکار حکم همان رشته را داراست که در هیچ شرایطی نباید از آن گسست و به تاریکی مطلق پیوست، در احکام آمده است که اگر کسی به قصد گناه مسافرت کند، باید نماز را تمام به جای آورد و نمیتواند آن را شکسته ادا کند، نکته مستتر در این حکم این است که حتی ارتکاب گناه هم سبب ترک نماز نمیتواند باشد، آنکه مسلمان است و اسلام آورده و به یگانگی خداوند شهادت داده است تا زمانی که از این عقیده بازنگشته و رأی خلاف اختیار نکرده است باید نماز را به پا دارد. با هر شیوه و روش زندگی و با هر درجه از ایمان، نماز باید اقامه شود.
هر گناهی کیفر خود را دارد و هر عملی جداگانه محاسبه خواهد شد. البتّه درجه ایمان و حضور قلبی در برابر خداوند از مسائلی است که هنگام درجهبندی بندگان و نسبت تقرّب آنان به بارگاه ربوبیت مورد نظر واقع میشود امّا آنکه نماز را واگذارد به همه درهای رحمت و زنگهای بیدارباش خویش پشت کرده است و به تاریکی مطلق گام نهاده است.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مورد کسانی که نماز را ترک میگویند و به این خیر عظیم خداوند پشت میکنند میفرماید: «دو گروه از امت من در قیامت مورد عذاب خداوند واقع میشوند و به دوزخ در میآیند که یک گروه از آنان تارک نماز است و بدانید که تارک نماز عذابش دو چندان است و هنگام ورود به صحرای محشر دستش را به گردنش زنجیر کنند و ملائکه گدازههای آتشین بر گونهها و پیشانیش زنند.»(۹)
قرآن ابتدا در آیههای متعددی چگونگی بجای آوردن نماز و احکام و مقدّمات آن را بیان میفرماید و شکل این عبادت را به تصویر میکشد: «ای اهل ایمان چون خواهید برای نماز برخیزید، صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا بر آمدگی پا مسح کنید و اگر جنب هستید پاکیزه شوید و اگر بیمار و مسافر باشید، یکی از شما را قضاء و حاجتی دست دهد و یا با زنان خلوت کردهاید و آب نیابید، در این صورت به خاک پاک و پاکیزه تیمم کنید، با آن خاک صورت و دستها را مسح نمایید، خدا هیچگونه سختی برای شما قرار نخواهد داد امّا میخواهد که شما را پاکیزه گرداند و نعمت را بر شما تمام کند باشد که شکر او را بجای آورید.»(۱۰)
امام رضا علیهالسلام نیز در حدیثی جهت وضو گرفتن را پیش از به جای آوردن نماز بیان کرده است و در این زمینه چنین میفرماید: «از این جهت خداوند امر به وضو فرموده است که انسان به هنگام وقوف در برابر پروردگار و به هنگام مناجات با حضرت باری پاک و پاکیزه باشد، در برابر او امرش مطیع و فرمان بردار، و از هر گونه نجاست و پلیدی به دور و بر کنار باشد. از طرف دیگر، وضو موجب رفع کسالت میباشد و دل پاک و پاکیزه و مهیّا است برای ایستادن در برابر خداوند قهّار. در وضو شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها واجب است، چون اینها اعضایی است که در نماز به کار گرفته میشوند، زیرا با صورتش به سجده میرود و در برابر خداوند متعال خاضع میشود، دستها را به سوی خداوند بر میدارد و نیایش میکند و نیازهایش را سؤال میکند، با سرش خضوع و خشوع میکند و در برابر خداوند جبّار برای رکوع خم میشود و به هنگام سجده پیشانی بر زمین میساید و با پاهایش بر میخیزد و مینشیند و فرمان خدای به جای میآورد.»(۱۱)
پس از بیان مقدمات نماز و روش به جای آوردن آن که به عنوان اعلامیه مؤمن و قطعنامه بندگی است رازهای برگزاری این مراسم روحانی و عاشقانه و درک هر واژه این ذکرهای نورانی را بیان میفرماید و ویژگیهای پارسایان و مؤمنان را که حقیقت نماز را دریافتهاند ذکر میکند.
امام صادق علیهالسلام نیز در حدیثی به نمازگزاران چنین میگوید: «هنگامی که به نماز برخاستی از دنیا و آنچه در آن است نومید باش و از مردم و آنچه مردم به آن مشغولند روی پرتاب و دست را از آنچه ترا از یاد خدا دور میکند تهی ساز و با دیدگان درونت عظمت خدا را مجسّم کن و به یادآور روزی را که در برابر او خواهی ایستاد و هر نفسی آنچه را که پیش فرستاده خواهد یافت و به سوی مولای حقیقیشان «اللّه» باز گردانیده میشوند پس بر دو پای خود در جا بایست.»(۱۲)
از ارکان اساسی ایمان فردی و پالایش روح آدمی نماز است. چه پارسایان و عارفانی که حقیقت این عبادت سترگ را به زبان دل چشیدهاند همواره در رکوع و سجودند و لحظهای را خالی از ذکر رحمان نمیگذرانند. بُعد فردی نماز، صیقل روح و پاکی درون آدمی است تا انسان پلّههای خودشناسی را یکی پس از دیگری طی کند و به بام خداشناسی برسد که مولای عارفان و سرآمد پارسایان علی علیهالسلام فرزند کعبه و شهید محراب فرمود:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه.»
آن که سرزمین وجود خویش بشناسد تواند که به ملک پروردگار گام بگذارد و مقام وی بشناسد.
پس تزکیه نفس و سلوک میتواند با درک روح نماز میّسر گردد، چه بدون توجه درونی و با دل خفته، نماز همان کلماتی است که آدمی از سر عادت نشخوار میکند و این گونه نمازگزاردن راهگشا نمیتواند بود.
رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره حضور قلب و توجه کامل به نماز و تأثیر آن به نمازگزار میفرماید: «هنگامی که انسان برای نماز بر میخیزد، اگر دلش با خدای و همه توجهاتش به سوی خدا باشد، چون از نماز فارغ شود همانند روزی است که تازه از مادر متولد شده است یعنی تمام گناهانش آمرزیده میشود.»(۱۳)
و حضرت علی علیهالسلام به هنگام نماز مضطرب میشد و چهرهاش به زردی میگرایید چون دلیلش را از او میپرسیدند میفرمود: «وقت ادای امانتی رسیده است که خداوند آن را بر آسمانها و زمین عرضه نمود پس همگی از حمل آن ابا کردند و از آن ترسیدند.»(۱۴)
خداوند در قرآن کریم از دشواری درک حقیقت نماز سخن میگوید و حضور قلب در آن را بسیار دشوار میشمارد امّا آنکه از عهده آن برآید از پارسایان است «از خداوند به صبر و تحمّل و نماز یاری جویند که نماز با حضور قلب امری بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان که مشتاق نمازند چون آنانکه دائم در نماز هستند.»(۱۵)
آنگاه تأثیر نماز را بر دو گونه فردی و اجتماعی تقسیم میکند و مردم را نیز به دو گروه متقیان و پارسایان که مؤمنان حقیقی هستند و سهلانگاران در اوامرش دستهبندی میفرماید.
در صورت عمل فردی، گروه نخست یعنی پارسایان را وارثان حقیقی زمین میداند و میفرماید پیوستن به گروه نخست با مرارت و دشواری همراه است امّا آنکه این راه را برگزیند رستگار خواهد شد.
«مؤمنان آنهایند که چون ذکری از خدا شود دلهاشان ترسان و لرزان شود و چون آیات پروردگار بر آنان تلاوت کنند بر مقام ایمانشان بیفزاید به خدای خود در هر کار توکّل میکنند» «و نماز را با حضور قلب به پا میدارند و از هر چه روزی آنها کردیم به مستمندان انفاق میکنند.»(۱۶)
امام علی علیهالسلام نیز صفات مؤمن را بر میشمارد و او را چنین توصیف میفرماید: «مؤمن را شادمانی در چهره است، و اندوه در دل، حوصلهاش از همه بیشتر است و نفسش از همه خوارتر، برتری جویی را خوش ندارد و از خودنمایی بیزار است. اندوهش بسیار و همتش بلند و خاموشیش دراز و وقتش مشغول است. مؤمن صبور و شکرگزار است. همواره در اندیشه است و در اظهار نیاز امساک کند. نرمخوی و نرم رفتار است. نفسش از صخره سختتر است در عین حال خود را از بردگان کمتر میبیند.»(۱۷)
کلام نهجالبلاغه که برگرفته از حقیقت قرآن است و پس از قرآن بالاترین درجه را نزد مسلمانان دارد، سیمای مؤمن را آنگونه ترسیم میکند که خداوند در سوره مؤمنون از پارسایان یاد میکند: «همانا اهل ایمان به فیروزی و رستگاری رسیدند، آنانکه در نماز خاضع و خاشع هستند و از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز میکنند، آنانکه زکات مال خود را به مستمندان میدهند و آنانکه فروج و اندامشان را از عمل حرام نگاه میدارند.»(۱۸)
«آنانکه به امانتها و عهد و پیمان خود کاملاً وفا میکنند و آنانکه بر نمازهاشان محافظت دارند. چنین کسانی وارث مقام عالی بهشتند.»(۱۹)
به بیان خداوند نشانههای مؤمن چنین است: خضوع و خشوع در نماز، اعراض از سخنان باطل، یاری به مستمندان و فقیران، عفت و پاکدامنی، وفای به عهد و مداومت در برپایی نماز.
این خصائص در هر کس گرد آید به یقین انسان کامل خواهد بود و همانطور که قرآن وعده میدهد بهشت پاداش اوست. این خصایل دل انسان را روشن میکند و آدمی را به پاکی و تقوا نزدیک میگرداند و در این صورت، رابطه انسان با خداوند رابطهای عاشقانه است و عشق بر قلب مؤمن حاکم است و جز دوستی و محبت خداوند در آن جای ندارد اینجاست که انسان یکسره خدایی میشود و به مقام عرفان دست مییابد و حلاّجوار فریاد بر میآورد که خداوند در جبّه من است. او یکسره خدایی است و روح خدا بر او حکومت میکند او از جسم خاکی رسته است و به ملکوت پیوسته است.
چنین رابطه عاشقانه و لطیفی نیز بر نهج البلاغه حاکم است و نوع عبادت و پرستش علی علیهالسلام و آنچه که در کلام او متجلّی است پرستش عاشقانه و عارفانه است.
امام در خطبهای در پاسخ به همّام که وصف پرهیزگاران را خواسته بود چنین میگوید: «... پرهیزگاران را در این جهان فضیلتها است. گفتارشان به صواب مقرون است و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنی آمیخته. از هر چه خداوند بر آنها حرام کرده است چشم میپوشند و گوش بر دانستن چیزی نهادهاند که آنان را سودی رساند، آنچنان به بلا خو گرفتهاند که گویی در آسودگی هستند. اگر مدت عمری نبود که خداوند بر ایشان مقرر داشته، به سبب شوقی که به پاداش نیک و بیمی که از عذاب روز باز پسین دارند، چشم بر هم زدنی جانهایشان در بدنهایشان قرار نمیگرفت. تنها آفریدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در دیدگانشان خرد مینماید، با بهشت چناناند که گویی میبینندش و غرق نعمتهایش هستند و با دوزخ چنانند که گویی میبینندش و به عذاب آن گرفتارند...
شبها چنان بر پای ایستادهاند، تا جزء جزء کتاب خدا را بخوانند، میخوانند و آرام و با تأنّی و تدبّر میخوانند. به هنگام خواندنش خود را اندوهگین میسازند و داروی درد خویش را از آن میجویند...
از اعمال خویش چون اندک باشد، ناخوشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید، که اینان پیوسته خود را متهم میدارند و از آنچه میکنند بیمناکاند ...»(۲۰)
گوید که همّام از این سخن بیهوش شد و در آن بیهوشی جان سپرد.
مؤمنانی که عصاره انسانیت یعنی مقام خلیفه الهی را درک کردهاند پردههای گمان و پندار را در دیدهاند و حجابی میان آنان و جمال جمیل حق حایل نیست. و دلهاشان همیشه در برابر امر حق خاشع است و از دامن آلودن به دنیای فانی و تخطّی از امر پروردگار گریزانند.
بعد فردی نماز که همانا انسان ساز و بستر رویش اخلاق و خصایص نیکو است در بالاترین مراتب در چهره پارسایان حقیقی متجلی است که وارثان حقیقی هستی هستند.
سیّد محمّد جواد هاشمی
پینوشتها
(۱) پیامبر ـ جبران جلیل جبران.
(۲) همان.
(۳) سوره حشر، آیه ۱.
(۴) سوره طور، آیه ۴۹.
(۵) سوره اسراء، آیه ۴۴.
(۶) سوره احزاب، آیه ۴۱.
(۷) سوره بقره، آیه ۱۸۶.
(۸) نصایح ـ علی مشکینی، ص۳۵۹.
(۹) نصایح، ص۳۰۳.
(۱۰) سوره مائده، آیه ۶.
(۱۱) اسرار نماز ـ شهید ثانی، ترجمه علیاکبر مهدیپور.
(۱۲) همان، ص۱۱۷.
(۱۳) همان، ص۱۱۶.
(۱۴) سوره احزاب، آیه ۷۲.
(۱۵) سوره بقره، آیه ۱۵.
(۱۶) سوره انفال، آیه ۳ و ۱.
(۱۷) نهج البلاغه، ص۳۲۵.
(۱۸) سوره مؤمنون، آیه ۶ و ۱.
(۱۹) سوره مؤمنون، آیه ۱۱ ـ ۹.
(۲۰) نهج البلاغه.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست