جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مردی از جنس ابهام
«وقتی از دور به این دریا مینگریم، سه موج عمومی و سه خیزاب بلند در آن دیده میشود: قله یکی از این خیزابها سنایی است و قله دومین خیزاب، فریدالدین عطار است و سومین کوهموج و قله که بلندترین آنهاست، جلالالدین مولوی است
جمعهای که گذشت مصادف بود با سالروز عطار، حالآنکه زندگی این شاعر بزرگ چنان پرابهام است که نمیشود تاریخ دقیق تولد و مرگش را مشخص کرد. یکی از دلایل ابهام در زندگی این عارف و شاعر، وجود «عطار»های فراوان در تاریخ ادبیات ایران است. عطاری در روزگار «عطار» نوعی شغل و حرفه معمول به شمار میآمده و بسیاری از حکما و ادبا و دانشمندان در آن سالها به عطاری معروف و به همین جهت ملقب به «عطار» بودهاند. اطلاعات ما درباره مولانا قابل مقایسه با عطار نیست. حتی آنچه از حافظ یا سنایی میدانیم نیز بسیار بیشتر از آن چیزی است که درباره عطار میدانیم؛ نه سال تولدش مشخص است و نه حتی سال وفاتش. تنها همین قدر میدانیم که او در نیمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم متولد شده است. درباره «عطار» نه میدانیم در محضر کدام استاد تلمذ کرده و نه اینکه معاصرانش که بودهاند. از آنچه از زندگی «عطار» برمیآید اینکه چندین سفر نیز داشته اما از این سفرهای احتمالی هم اطلاعاتی در دست نیست. به این نادانستهها بیفزایید زندگی شخصی و زن و فرزند و پدر و مادر و خویشان و شاگردان و.... واقعیت آن است که درباره «عطار» هر چه گفته شده غالبا افسانه است و همین مسئله باعث شده زندگی و شخصیت او درهالهای از ابهام باشد. اما در کنار این معضل، توجه داشته باشید نکته بعدی، اشعار و آثار و روایاتی است که به این شاعر بزرگ نسبت دادهاند و متأسفانه برخی از آنها بسیار سست و بیمایه است.
استاد شفیعی کدکنی در مقدمه تصحیح آثار عطار میگوید: «در این هفت قرنی که از روزگار حیات او میگذرد، مجموعه گوناگونی از شعرهای سست و بیمارگونه به نام او برساخته شده است که جدا کردن حقیقت وجودی عطار از آن یاوهها کار آسانی نیست.» بنابراین، جویندگان زندگینامه عطار همیشه نسبت به این مشکل اساسی باید آگاهی داشته باشند و در داوریهای خود جانب احتیاط را همواره رعایت کنند. در آثار مسلم او تصریح به نام او که «محمد» است، شده و خود در مواردی از همنامیخویش با رسول (ص) یاد کرده است و در شعرهای خود تخلص عطار و فرید را آورده است و معاصر او محمد عوفی نیز در «لباب الالباب» به عنوان «الاجل فریدالدین افتخارالافاضل ابوحامد ابوبکر العطار النیشابوری ... سالک جاده حقیقت و ساکن سجاده طریقت...» از او یاد کرده است. پس تقریبا با اطمینان میتوان گفت که شاعر مورد بحث ما «فریدالدین محمد عطار» است و در نیشابوری بودن او تردیدی نیست. تذکرهنویسان قدیم نیز نام پدر عطار را ابراهیم نوشتهاند و از او به نام «محمد بن ابراهیم بن اسحاق» یاد کردهاند.
بنا به این نقل قول، ما با شاعری به نام «فریدالدین محمد عطار نیشابوری» مواجه هستیم و مجموعه بزرگی از اشعار که بسیاری متعلق به اوست و بسیاری نیز تنها منسوب به اوست. در این ملغمه، جدا کردن سره از ناسره کار بسیار دشواری است که استاد شفیعی کدکنی توانسته در این عرصه راهگشا و راهنما باشد. عطار در مقدمهای که خود و به احتمال قوی در اواخر عمر به نثر نوشته، به نام و نشان مجموعه آثار خویش پرداخته و تصریح میکند که آثارش از این قرار است: «الهینامه» (خسرونامه)، «اسرارنامه»، «مصیبتنامه»، «منطقالطیر» (مقامات طیور)، «دیوان» (غزلیات و قصاید) و «مختارنامه» (مجموعه رباعیات). و نیز خود اعتراف میکند که دو اثر منظوم خویش، با نام «جواهرنامه» و «شرحالقلب» را از بین برده است. این شاعر بزرگ را اغلب با «منطقالطیر» میشناسند حالآنکه این منظومه با دو همتای دیگر یعنی«الهینامه» و «مصیبتنامه» است که تکمیل میشود. مرغان منطقالطیر در هیبتی دیگر در منظومههایی که ذکرش رفت جان میگیرند و سفری آغاز میکنند در جستوجوی خویش و البته این بار نه در قالب طیور بلکه در قوالبی دیگر و به بیانی دیگر. «الهینامه» عطار به تعبیر استاد «شفیعی کدکنی» (در مقدمه فاضلانهاش بر این کتاب)، نامش «خسرونامه» بوده که بعدها به «الهینامه» تغییرش دادهاند و «خسرو» را «خدا» نام کردهاند. از داستان این منظومه هم مشخص است که چنین نامیداشته و بعدها تغییر کرده.
و اما شعر عطار، نماینده یکی از مراحل تکامل شعر عرفانی ایران است. به زعم استاد شفیعی «وقتی از دور به این دریا - که یک ساحل آن را نخستین تجربههای شعر زهد و اخلاق شاعران مذهب کرامی، در عصر سامانی، تشکیل میدهد و یک ساحل دیگر را در زمانی نزدیک به عصر ما، تجربههای امثال هاتف اصفهانی و حبیب خراسانی - مینگریم، سه موج عمومی، سه خیزاب بلند در آن دیده میشود: قله یکی از این خیزابها سنایی است و قله دومین خیزاب، فریدالدین عطار است و سومین کوهموج و قله، که بلندترین آنهاست، جلالالدین مولوی است. بعد از او هرچه هست، موجها و موجکهاست و حتی میتوان گفت که دریا نیز دیگر دریا نیست، دریاچه است و آبگیر و در مواردی حوض و پاشوره.» بهواقع تعابیری چون «حوض» و «پاشوره» برای برخی عرفاننماییها و شعرنویسیهای بعد از مولانا، بسیار بهجا مینماید. بهخصوص بعد از مکتب «بازگشت»، اکثر شاعران چنان کلمات و واژگان و دنیای ذهنی شاعران بزرگ پیشین را طوطیوار تکرار میکنند که گویی دریا به حوضچه بدل شده است. اما بهلحاظ تاریخی، شعر عطار بعد از شعر سنایی، دومین اوج شعر عرفانی فارسی است و پس از عطار، بلندترین قله شعر عرفانی، جلالالدین مولوی است.
پس به این ترتیب سلسله شاعران اینچنین را باید اینگونه تعریف کنیم که اول سنایی، دوم عطار و سوم جلالالدین مولوی است. البته شعر عطار مثل شعر سنایی، در برخورد اول ممکن است ملالآور به نظر برسد اما شکیبایی و انس با دنیای ذهنی شاعر لازم است تا معانی آن درک شود و خواننده به لذت برسد. غزل این شاعر نیز یکی از مهمترین مراحل تکامل غزل عرفانی فارسی است. اگر دیوان شمس تبریزی را کنار بگذاریم، غزلیات عطار مهمترین نمونههای غزل عرفانی فارسی است. در بسیاری از این غزلها نوعی سرگذشت یا واقعه تصویر میشود و چه بسیار از این غزلها که جوهر زندگینامه یک عارف است که تحولی روحی به ناگهان او را دگرگون کرده است.
در پایان اشارهای داریم به یکی از کتابهای بسیار زیبا و پرمغز «عطار» که بسیاری از اهل ادب با آن مأنوساند؛ یعنی تذکرهالاولیا. این کتاب، نثری زیبا و در پارهای موارد مسجع دارد و در شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه نوشته شده است و همچنین مشتمل است بر مقدمه و ۷۲ باب که هریک به زندگی، حالات، اندیشهها و سخنان یکی از عارفان و مشایخ تصوف میپردازد و ذکر مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمتآمیزشان در این کتاب آورده شده است. نخستین باب به حالات و سخنان امام جعفر صادق اختصاص یافته است و باب هفتاد و دوم به حسین بن منصور حلاج.
همچنین در این کتاب از کسانی چون اویس قرنی، ابراهیم ادهم، رابعه عدویه و... نیز یاد شده است. تصحیح انتقادی این کتاب اولین بار توسط نیکلسن انجام گرفته است که از امتیازات آن مقدمه محمد قزوینی بر آن است. در پایان حکایت کوتاهی از این کتاب عظیم را که در میان اهل ادب بسیار مقبول است نقل میکنیم: شیخ، در پس امامی نماز میکرد. امام گفت: «یاشیخ، تو که کسبی نمیکنی و چیزی از کسی نمی خواهی، از کجا می خوری؟»
شیخ گفت: «صبر کن تا نماز، قضا کنم!»
گفت: «چرا؟»
شیخ گفت: «در پس کسی که روزیدهنده را نداند، روا نبود که نماز گزارند!»
صادق محمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست