دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

حذف سهم زنان در تولید ملی اقتصاد مردگرا


حذف سهم زنان در تولید ملی اقتصاد مردگرا

حتی در مقایسه هایی که بین کشورهای مختلف صورت می گیرد, در ابتدا به سراغ این شاخص ها می روند اما مشکل اصلی در این جاست که در کشورهایی نظیر ایران, شاخص های فوق ناخواسته تا حدود زیادی به طور دقیق محاسبه نمی شوند که اتفاقاً در همین جا این موضوع رنگ و بوی زنانه ای به خود می گیرد اقتصاد کشورمان به مانند سایر ارکان , یک اقتصاد مردگراست

اقتصاددانان برای ارزیابی عملکرد اقتصادی دولت ها از ابزارهای مخصوصی استفاده می کنند. علم اقتصاد هم مانند سایر علوم برای خود ابزار و وسایل تحلیل دارد. امروزه گستره این ابزارها به واسطه پیشرفت فنون اقتصادسنجی و همچنین توسعه امکانات نرم افزاری و رایانه ای به شدت دگرگون شده است هرچند هرکدام از حوزه های علم اقتصاد، عملاً تکنیک های خاص خود را دارد ولی علمای علم اقتصاد به صورت کلان برای تحلیل مسائل اقتصادی یک کشور، در ابتدا به سراغ چند شاخص اساسی می روند که البته بررسی عمومی تر وضعیت هر اقتصاد می تواند تابعی از تحلیل آنها از این شاخص ها باشد.

از جمله این شاخص ها باید به GDP (تولید ناخالص داخلی) و GNP (تولید ناخالص ملی) اشاره کرد. طبق تعریف GDP عبارت است از ارزش کلیه کالاها و خدمات نهایی و قطعی که در یک بازه زمانی معمول به وسیله عوامل تولید داخلی تولید می شوند. هریک از بازداده های تولیدی به قیمت بازار ارزش گذاری شده و به هم افزوده می شوند اما GDP هم معادل ارزش ریالی تمامی کالاها و خدمات نهایی است که طی یک بازه زمانی در محدوده جغرافیایی یک کشور معین تولید می شود. مفهوم GNP بر تابعیت و ملیت منابع تولیدی اقتصادی تاکید دارد و GNP صرف نظر از تابعیت عوامل و منابع تولیدی، عموماً ناظر بر محدوده جغرافیاست. برای محاسبه تولید ناخالص ملی باید سهم خارجی ها را از GDP کسر کرد و سهم کشور از تولید در خارج کشور را به آن اضافه کرد البته در سیستم حسابداری ملی و ثبت حساب های مربوطه و محاسبات مرتبط با آن، ریزه کاری ها و جزئیات زیادی وجود دارد که پرداختن به آنها خارج از موضوع این یادداشت است. فقط به ذکر این نکته بسنده می شود که GDP را عمدتاً به سه روش محاسبه می کنند که عبارت است از روش تولید، روش هزینه ای و روش درآمدی. شاخص های مرتبط با تولید ملی در نزد اقتصاددانان از محبوبیت زیادی برخوردار است.

حتی در مقایسه هایی که بین کشورهای مختلف صورت می گیرد، در ابتدا به سراغ این شاخص ها می روند اما مشکل اصلی در این جاست که در کشورهایی نظیر ایران، شاخص های فوق ناخواسته تا حدود زیادی به طور دقیق محاسبه نمی شوند که اتفاقاً در همین جا این موضوع رنگ و بوی زنانه ای به خود می گیرد. اقتصاد کشورمان (به مانند سایر ارکان)، یک اقتصاد مردگراست. سهم مردان در همه عرصه های اقتصادی بسیار بیشتر از زنان است. (معدود استثناها را کنار بگذاریم) حوزه تولید و فعالیت و کار و تلاش، عموماً حوزه های مردانه ای هستند حتی حوزه آموزش های دانشگاهی که رفته رفته در حال تجربه ازدیاد وزن زنان بود، به واسطه احکام دولتی دوباره به کفه سنگین مردانه برگشت ولی در هر حال سیستم مردانه فعالیت های اقتصادی همچنان به قوت خود باقی است بنابراین اگر روزی بخواهیم مثلاً سهم مردان و زنان را در ایجاد تولید ملی درنظر بگیریم، مسلماً سهم مردان به شدت بیشتر از سهم زنان خواهد بود. بحث در مورد علل پیدایش چنین وضعی یا اینکه چرا زنان در طول قرون و اعصار گذشته از حضور در فعالیت های اقتصادی منع شده اند ارتباطی به این یادداشت ندارد و صاحبنظران متخصص باید در این باره اظهارنظر کنند ولی یک نکته مهم را در این میان از یاد نبریم و آن اینکه هرچند نقش زنان در محاسبات ریاضی متغیرهای تولید ملی، معمولاً اندک و ناچیز به نظر می رسد ولی واقعیت آن است که سازوکار محاسباتی این شاخص ها، صرفاً مشتمل بر اندازه گیری فعالیت هایی است که در خارج از منزل و خانه ها محقق می شوند. اگر یک زن در کارخانه ای یا شرکتی یا کارگاهی مشغول به کار باشد، آن گاه محاسبه گران بانک مرکزی در محاسبه تولید ملی (اختصاصاً در روش درآمدی) اقدام به محاسبه درآمد عوامل تولید (و از جمله مزد و حقوق آن زن) می کنند اما اگر این زن فقط خانه دار باشد آن گاه فعالیت های او در داخل منزل به هیچ عنوان در محاسبات تولید ملی وارد نمی شود.

صرف نظر از نقش کودکان و سالخوردگان و کمک های داوطلبانه آنها به اقتصاد خانواده باید اظهار داشت که عملاً نقش زنان در این میان مورد محاسبه قرار نمی گیرد. دقیقاً به همین خاطر است که می گویند ارزش ریالی GDP و GNP در کشوری مثل ایران کمتر از میزان واقعی آن است. فعالیت های یک زن ایرانی خانه دار که امور منزل را برعهده دارد (مثلاً فرزندان را نگهداری کرده و برای سایر افراد خانواده آشپزی می کند) اصلاً در محاسبات تولیدات ملی داخلی وارد نمی شود. حال اگر همان زن در قالب خدمتکار یا آشپز به انجام امورات مشابهی بپردازد، آن وقت درآمد او از این محل در حساب های فوق منعکس شده و تولید ملی را افزایش می دهد یعنی اگر آن مادر آشپز مثلاً در یک مهدکودک یا رستوران کار می کرد، مسلماً در این صورت به اندازه ارزش تولیدات (وخدمات خود) باعث افزایش تولیدات ملی می شد. با این توضیح معلوم می شود تولید ملی در اقتصاد ایران تا چه اندازه از محاسبه میزان واقعی آن به دور است.

چنین وضعیتی در کشورهای در حال توسعه به شدت نمود دارد چراکه در کشورهای پیشرفته، عمدتاً موانع حضور زنان در فعالیت های اقتصادی تا حدود زیادی مرتفع شده است. دلایل عدم ورود زنان به حوزه های اقتصادی به طیف وسیعی از رویکردهای فرهنگی و قومی و عقیدتی و سیاسی ارتباط پیدا می کند که در این مقاله کوتاه امکان بررسی بیشتر آن وجود ندارد ولی در هر صورت به خاطر توسعه صنعتی و رشد تجارت در کشورهای توسعه یافته، سهم افزون تری از احتیاجات مردم آن کشورها از طریق بازار و خرید و فروش می گذرد. از سوی دیگر خانواده های روستایی که میزانی از تولید خود را بابت مصارف سالانه شان تخصیص می دهند هم دچار سرنوشت مشابهی هستند بدین صورت که آن سهم «خود مصرفی» تولیدات کشاورزی هم در محاسبات تولید ملی وارد نمی شود که اتفاقاً به نظر می رسد این سهم نیز رنگ و بوی زنانه ای داشته باشد. (اگر سهم زنان را در تولیدات خودمصرفی کالاهای کشاورزی مبتنی بر زمین ندیده بگیریم، نمی توان به همین راحتی از سهم آنان در کالاهای کشاورزی مبتنی بر دام و طیور گذشت.) متاسفانه تاکنون روش محاسباتی دقیق و جامعی برای رفع این نقص یا اندازه گیری این فعالیت ها، پیشنهاد نشده است و به همین خاطر در وضعیت اقتصاد معیشتی برای حجمی از کالاها و خدمات (چه از نوع مردانه و چه از نوع زنانه آن) اساساً بازاری تشکیل نمی شود تا قیمت بازار آن کالاها و خدمات تعیین شده و معاملات مربوط در محاسبه تولید ملی منظور شود.

به بیان دیگر در دو حوزه خودمصرفی و اقتصاد معیشتی که اتفاقاً در هر دو مورد هم سهم زنان بسیار قابل توجه است، شاهدیم سهم زنان در تولید ملی، تقریباً نادیده گرفته می شود.مسلماً اگر شرایطی فراهم می شد که این دو نقص رفع شود آن گاه نقش فعالیت های زنان در سهم این قشر در تولید ملی هم به نحو چشمگیری افزایش می یابد. اما در مورد اینکه چگونه می توان این ایرادهای اساسی را برطرف کرد، سوالی است که باید نظریه پردازان اقتصادی به آن پاسخ دهند.

پویا نعمت اللهی