سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

گناه بدون شرمساری


گناه بدون شرمساری

تکنولوژی اگرچه رفاه را در گونه های مختلف برای انسان – باسرعت و سهولت – به ارمغان آورد ولی امکان تجاوزگری را نیز در شئون مختلف رقم زد در جوامع تکنولوژیک امروزی که نظام خانواده تقریبا منهدم شده است, گناه کردن – سریع و آسان و بدون هرگونه شرمساری ظاهری و باطنی اتفاق می افتد

تکنولوژی اگرچه "رفاه" را در گونه های مختلف برای انسان – با سرعت و سهولت – به ارمغان آورد ولی امکان تجاوزگری را نیز در شئون مختلف رقم زد. در جوامع تکنولوژیک امروزی که نظام خانواده تقریبا منهدم شده است، گناه کردن – سریع و آسان - و بدون هرگونه "شرمساری ظاهری و باطنی" اتفاق می افتد.

یکی از ویژگی های بارز رسانه های غربی این است که در توضیح معلول بسیار اغراق می کنند ولی آنجا که می خواهند علت را تبیین کنند معمولا به دامان توهم و کژفهمی می افتند. به عنوان مثال طلاق یکی از معلولهایی است که علت عمیقی دارد. واقعیت تلخ زندگی مادری که ناگزیر است بیرون از خانه کار کند در حالی که کودکانش در خانه تنها و بی سرپرست مانده اند نیز معلول علت های عمده ای است که باید آن را به درستی واکاوی و تحلیل کرد.

یکی از علت های سترگ انهدام بنیان خانواده در دوران جدید شیوه پیشرفت و توسعه در جامعه صنعتی است. در گذشته، خانه، کانون همه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی مهم بود. زنان البته همواره کار می کردند. اما کار زنان همواره در خانه و در مجاورت شوهران خود بود. این یکی از رازهای ارزشمند وجود آرامش همه جانبه باطنی در خانواده ها محسوب می شد. همین همزیستی و همگنی بارز، همین نشستن در کنار یکدیگر و به عبارتی معرفت اُنسی، اسباب بروز بسیازی تبعات خوب روحی و روانی بود. زنان با شوهران و فرزندانشان در گستره زیبای کشتزارها کار می کردند و ثمرات تلاش گری بی شائبه خود را- شفاف و تابناک – می دیدند و از این رهگذر خرسندی خاطر فریبایی همه وجودشان را در بر می گرفت. فرزندان خانواده هم نقشی از لحاظ مسوولیت های اقتصادی و انجام وظایف خانه داری و یاری گری های مربوط به کشاورزی یا کارگاه را به پدر و مادر به طور روزافزون- به نسبت پیشرفت سنشان و افزایش توانایی شان – بر عهده داشتند. از نظر اقتصادی، همه اعضای یک خانواده، حرکتی به سوی کانون وحدت و جامعیت خانواده داشتند. متاسفانه امروزه چنین خطی و حظی در خانواده وجود ندارد.

مثلا وجود یک فرزند نوجوان خانواده که در یک آپارتمانی دور از یک شهر بزرگ و یا در مرکز آن زندگی می کند، چه تاثیری در همبستگی خانوادگی می تواند داشته باشد و چه مددی می تواند برای پدر و مادری باشد که سراسر روز را کیلومترها دور از خانه و کاشانه، در اداره یا کارخانه ای به کلی بیگانه با منافع خانوادگی و حتی مخالف با آن کار می کنند؛ و گاه بیشترشان در خاتمه روز، یا به علت جدایی از یکدیگر، و یا به سبب جستجوی مفر در جای دیگر، به خانه باز نمی گردند.

در گذشته اعضای خانواده بسیار به یکدیگر وابسته بودند و بر این وابستگی مباهات می کردند و در راه تشدید آن به جان می کوشیدند. همچنین آنها به خوبی می دانستند که هرکدامشان به تنهایی و همه آنها به گونه ای دسته جمعی تا چه پایه و مایه برای هم مفید و موثرند. آنها از رهگذر وقوف به چنین معرفتی، پیوسته با تاکید بر لزوم استحکام همبستگی خانوادگی، به خانواده خود شخصیت و استقلال می بخشیدند: شخصیتی بدون غرور و استقلالی بدون گمراهی.

خانواده، کانون ارجمند همه گونه فعالیت اجتماعی بود. جالب توجه آن که در این خانواده ارزشی، پیر شدن افراد به معنی از رده خارج شدن و بی ارزش شدن ایشان نبود. پیرمردان و پیرزنان به عنوان نمادهای ِمسلم تجربه های ناب انسانی و به مثابه راهدانان حاذق و دلسوز راه زندگی، همیشه مورد احترام و تکریم بودند.خانواده از اعضا پیر خود پرستاری می کرد. آنها سرچشمه های شادمانی و مسرت در گردهمآیی های مختلف بودند و بخش عمده ای از بار تعلیمی و تربیتی خانواده برشانه های خردمندی ایشان بود. خانواده، نخستین منبع آگاهی ها بود و چشم و گوش و دل و جان اعضای نوباوه و نوجوان برای اولین بار در همین مجموعه همگن و همدل باز می شد.خبری از دوستان ناباب نبود و یا اگرهم بود به سرعت همه چیز فاش می شد و به اصطلاح لو می رفت.

هرچند که تکنولوژی اسباب پدیدارشدن "سرعت" و "سهولت" در بسیاری از جنبه های زندگی سنتی گذشته شد ولی از حق نگذریم که در گناه کردن افراد هم سرعت و سهولت جلوه گر شد. اگر در گذشته کسی از درون همین نظام خانواده سنتی در ذهن انگیزه گناه را می پروراند تا زمانی که آن تباهی عینیت می یافت زمان بسیار درازی را طلب می کرد. در واقع انسان ها به دشواری و بسیار کند به جانب معصیت می رفتند. به عبارتی دیگر می توان گفت که تکنولوژی اگرچه "رفاه" را در گونه های مختلف برای انسان – با سرعت و سهولت – به ارمغان آورد ولی امکان تجاوزگری را نیز در شئون مختلف رقم زد. در جوامع تکنولوژیک امروزی که نظام خانواده تقریبا منهدم شده است، گناه کردن – سریع و آسان - و بدون هرگونه "شرمساری ظاهری و باطنی" اتفاق می افتد. به عبارتی دیگر یکی از مشکلات فزاینده عصرجدید، کم شدن نشانه های عفاف در جامعه است.

خانه و خانواده دیرین، هم امکان تعلیم و تربیت کودکان راداشت و هم دارای آن معنویت مکفی و ایمان و اعتقاد راسخ به ارزش های معنوی و اخلاقی بود که بتواند آنها را کم و بیش به فرزندان خانواده و افراد آینده جامعه منتقل کند.

کانون تابناک خانوادگی در آغاز به سوی همسایگان و سپس به طرف بستگانی که معمولا در همان نزدیکی به سر می بردند پرتو افشانی می کرد و از آنجا همه دهکده و سپس شهرهای دور و اطراف را در بر می گرفت و شور و حرارت ذاتی خود را به آنها هم می دمید.

امروزه ما با مردمی مواجه هستیم که با بیشتر آنها بکلی بیگانه ایم. حتی در تفریحات خود با آدم هایی روبرو می شویم که در همه زندگی حتی یکبار هم آنها را ندیده ایم.

در گذشته مساله ای به نام " شغل" وجود نداشت. "بیکاری" یا " بیکارگی" برای انسان ها واژه ای غریب و ناآشنا بود.خانه و خانواده و اهتمام و اشتغال به امور آن، خود شغل به حساب می آمد؛ و چه شغلی شریف تر و عزیزتر از این که انسانی همه کوشش خود را معطوف به استعلا و اقتدار همه جانبه خانواده خویش کند.هرگز شغلی در بیرون از خانه و خانواده و بیگانه با مصالح و دور از محدوده جغرافیایی آن متصور نبود. بنابراین، خانه و خانواده به واقع کانون پر فروغ زندگی بود. پدر و مادر همواره در متن و بطن آن حضوری گرمتاب و موثر داشتند و برای آن کار می کردند. همچنین بسیاری از برادران و خواهران و برادرزادگان و خواهرزادگان و دایی و عمو و عمه و خاله، در کنار یکدیگر و یا با فاصله اندکی نسبت به یکدیگر، زندگی و کار می کردند.متوسط عمر در آن سال ها به مراتب بیشتر از امروز بود و امید به زندگی در همه جا موج می زد.

منظور از این عبارات هرگز ستایش گری خام اندیشانه نسبت به این شکل و شیوه زندگی نیست. بی شک نمی توان دوباره آهنگ بازگشت به گذشته کرد و به همان سبک و سیاق دیرین به زیستن پرداخت. پر واضح است که تاریخ سیری تکاملی دارد و همه چیز به جانب تحول حرکت می کند. اما منظور اصلی بیان "وحدت و جامعیت خانواده" به عنوان سازوکاری مهم برای نیل به ارزش های معنوی و ملکات اخلاقی است. زمانی که "مصرف گرایی" دایرمدار شد و سر فرو بردن در" آخور برخورداری از مواهب مادی" به عنوان اصل شناخته شد و همه خط ها به سویی وانهاده شد و تنها خط "از تولید به مصرف " به عنوان "صراط مستقیم جدید" معرفی گردید. اتفاقاتی در ساحت های وجودی انسان به وقوع پیوست که پیشتر حتی به مخیله اش هم نمی رسید. خانواده رها شد و زنجیره هایی که به وسیله خانواده، انسان را به فطرت سلیمش وصل می کرد از میانه برداشته و برچیده گردید. ناگهان انسان احساس کرد که دارای هویت تعلیقی شده است. آن سلسله جبال قدرتمندی که انسان در گذشته به آن قدرتمندانه تکیه می داد و در برابر تندبادهای مذموم نفسانی به اقتدارش پناه می برد، فروریخت.

انسان، بیرون از خانه و خانواده خود را دید. حالا همه چیز در بیرون از خانه اتفاق می افتد و خانه، تبدیل به خوابگاهی شده است که انسان های خسته از "خیابان گردی های کور و کر" برای خوابیدن و برآورده سازی نیازهای نازل جسمانی خود به آن جا هم – گاهگاهی – سری می زنند. از این لحظه به بعد خیابان ها به جای خانه ها نشستند و "ستریت" از حریم ذهن انسان تبعید شد. در گذشته " ناگفته ها" ی انسان ها دارای شان و شخصیتی بود. خانه ها دارای مراتب بودند.

اندرونی و بیرونی، ظاهر و باطن، خلوت و جلوت دارای معنا و کارکرد گسترده ای بود. همه مسایل همه کس برای همه کس – بی پرده و عریان – بیان نمی گشت. رمز و راز، دارای حرمت و قداستی بود و آنچه دغدغه بزرگ انسان ها تلقی می شد این بود که "کجا ماند نهان رازی کز او سازند محفل ها". زمانی که زمام حقانیت ِخانواده از میان رفت، عیار انسان های شیک مصرف گرای کنونی به این بود که چه قدر در برون افکندن " رازهای مگو" گستاخی دارند. گستاخی بیان رازهای فروبسته دیرین – در روزگار نوین – شانی برای انسان تلقی شد. در چنین جامعه ای دیگر عفاف نمی تواند عظمتی داشته باشد. در جامعه ای که " افشای درونیات و محرمات" شانی از شئون تمدن مصرف پرست تلقی می شود، غریب ترین عنصر علم وجود "عفاف" است.

برای همین است که بی بندوباری و عیاشی و پرده دری در جامعه ای که همه تکاپوی گردانندگان آن "فربه سازی فرهنگ آز و نیاز" است نه تنها مذموم نیست بلکه امری ممدوح و نشانه بیرون آمدن جامعه از پوسته های فرهنگ راکد سنتی خویش تلقی می شود.

رسانه های غربی که همانا "ساحران چشم بر حکم و گوش بر فرمان فراعنه مصرف " هستند به نحو بی سابقه ای روز و شب می کوشند تا با ابداع شگردهای شیطانی، ضرورت حذف همه جانبه فرهنگ عفاف را در جامعه القا کنند. آنها در این مسیر استراتژی خود را بر "شبهه سازی" گمارده اند و تلاش می کنند تا با برچیدن ایمان به شمولیت و جامعیت هویت فرهنگی ملت ها – که نوعا بر شالوده دین خواهی قرار دارد- اصلی ترین و برانگیزاننده ترین بعد هویتی آنها- یعنی عفاف – را از میانه بردارند تا به نحو سهل تر و سریع تری به فتح بازارهای جهانی نایل شوند.

نویسنده: علیرضا - باوندیان