چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
گذشته می ماند
گذشته همیشه با ماست. تنها راه رامکردن گذشته پذیرش آن است، نه انکارش. تمام عشقها، خیانتها یا اشتباهات گذشته در زمان کش پیدا میکنند، اصلا اشتباه از آن جهت اشتباه است که رهایی از عذابش جز از راه تحمل آسیبها و دادن تاوانش میسر نیست. قولها همیشه قولند تا اینکه عمل یا فسخ شوند، در غیر این صورت در فضا میمانند و برای همیشه بر ذهن سنگینی میکنند. پس گذشته میماند. عشقهای گذشته همیشه صورت را سرخ میکنند، لحظهای ذهن را در خود متوقف میکنند؛ توقفی که با زندهبودنشان امکانپذیر است، اما در اصل بیشتر عشقهای گذشته با لاشه مرده خود روی ما سنگینی میکنند.
حال با در نظر گرفتن این مقدمه، تصور کنید که روزی زنگ در به صدا درمیآید و زنی از گذشته پس از ۲۴سال وارد خانه یک مرد میشود. زن میگوید معشوقه قدیم مرد است و هنوز دوستش دارد. مرد ازدواج کرده؛ فرزندی بزرگ دارد، اما زن آمده تا امروز را به ۲۴سال پیش وصل کند. او همسر و فرزند مرد را نابود میکند تا او را به عشق خود بازگرداند. اما مرد با وجود تمایل به زن گذشته، لحظات بودن عاشقانه کنار او را به یاد نمیآورد و همین زن را وادار به رفتن میکند. در آخر مرد میماند و زندگی از بینرفتهاش. داستان جذابی است. این داستان نمایش «زنی از گذشته» نوشته رولند شیمل فنیگ است که مدتی است با کارگردانی محمد عاقبتی در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفته است.
بستر داستانی «زنی از گذشته» ضمن جذابیت، ساده و آشناست. داستان رجوع دوباره به عشق گذشته در بسیاری از درامهای تئاتری و سینمایی وجود داشته و دارد. اتفاقا این داستان از آن الگوهایی است که همیشه مخاطبش بودن - حال در هر مدیوم داستانی یا دراماتیکی که باشد- لذتبخش است. البته این لذت به شرط پرداخت خوب و درآمیزی با عناصر بدیع و پرکشش امکانپذیر میشود. اما آنچه عنصر بدیع اثر رولند شیمل فنیگ را تشکیل میدهد، شکل روایتی داستان و تقطیعهای آن است. به این شکل که صحنهای ناقص تمام میشود و دوباره از کمی قبلتر شروع شده و در صحنه جدید کامل میشود. این شکل بازی با زمان تکنیک اصلی نمایشنامه است که کاملا همخوان با نگاه معنایی نویسنده به عنصر گذشته است. همانطور که داستان نمایش گفته شد، اثر شرح عشقی ناقصمانده در گذشته و قولی از یادرفته است. رجوع این عشق به زمان حال و مساله شدن ناگهانی قولی فراموششده، تکمیل چیزی ناقصمانده از گذشته را در زمان حال میطلبد. به همین دلیل بازی با زمان در نمایشنامه و ناقص گذاشتن برخی صحنهها و سپس تکمیل آنها در صحنه جدید تمهیدی است که عنصر زمان را از طریق کارکرد فرمالیستی خودش، برای مخاطب عمده میکند. در نتیجه، مساله زمان تبدیل به عنصر اصلی درام میشود.
به طور قطع بزرگترین چالش کارگردان در اجرا عینی کردن درست همین بازیهای زمانی است. محمد عاقبتی که توان خود را در فضاسازی پرکشش با نمایشهایی چون میبوسمت و اشک، آسمان روزهای برفی و... نشان داده بود، در اجرای زنی از گذشته تکنیک زمانی اشارهشده را نتوانسته با فضا و ضرباهنگ مورد نظرش همخوان کند. برای اینکه تکنیک زمانی متن در اجرا جا بیفتد، ضرباهنگی تندتر و گرمای بیشتری نیاز است. این گرمای صحنه و اجرا باعث خواهد شد تمهید جای خود را به زیادهگویی ندهد. کندی اجرا و بیرمقی عجیب صحنههای عاقبتی فاصلهای بین کار و مخاطب ایجاد کرده که سبب تهی شدن تکنیک از ظرافت و جاذبه شده است. با وجود اینکه منطق مضمونی این تکنیک برای مخاطب قا بل فهم است، اما نوع اجرایش سبب کسلکنندگی نمایش شده است.
در نمایشنامه منولوگهایی وجود دارد که در واقع فضای نمایش را بر سر مفاهیم متوقف میکند. این منولوگها آنچه را در لایههای زیرین داستان میگذرد بر مخاطب آشکار میکنند، همچنین ظرفیتش را دارند تا فضای نمایش را نرم کنند. از سوی دیگر همین منولوگها هستند که مخاطب را در مفهوم عشق و ارتباطش با زمان غرق میکنند. اما همین مساله با توجه به سالن و میزانسن کارگردان باز هم از رمق و تاثیر مورد نظر تهی است. صدای تینا به عنوان شخصیت شبه راوی که گوینده منولوگهاست، به دلیل اینکه بیشتر در گوشه صحنه قرار دارد و از دور و حاشیه با ما سخن میگوید، شنیده نمیشود. گفتههای او با تمام اغراقهای رمانتیکش - که به شرط انتقال کامل اصلا بد نیست- ما را متمرکز نمیکند و بیشتر از ایجاد فکر در مخاطب نسبت به لایههایی از نمایش که بازگو میکند، بیمورد ابهامزایی میکند.
مهمترین نکته اجرای محمد عاقبتی از نمایش زنی از گذشته بیرمقی و عدم گرمای اجراست. در این مهم بازیهای سرد و بیروح رامبد جوان و سحر دولتشاهی که بیشتر از نمایش سردی رابطه شخصیتهایی که بازی میکنند، خود سرد و نچسب و کسلکنندهاند و این مساله به اجرا لطمه فراوانی زده است. در این میان تنها پانتهآ بهرام است که با وجود فاصله از بازیهای خوبش باز هم در اجرا خون و زندگی وارد کرده است. از بهترین لحظات اجرای عاقبتی هم در کارگردانی و هم در بازی صحنههای دونفره زن و اندی است، یعنی رویارویی پانتهآ بهرام به عنوان زنی از گذشته با سعید چنگیزیان به عنوان پسر معشوق سابقش. این لحظات نمایش با نشانههایی گویا و برانگیزاننده خود از معدود صحنههایی هستند که بازی زمانی مورد نظر مولف در اجرا عینی و ملموس میشود.
لطمه دیگری که اجرای «زنی از گذشته» خورده از سالن بزرگی است که در آن اجرا میشود. بزرگی سالن ایرانشهر اجازه نزدیکی مخاطب را به اجرا نمیدهد. به نظر میرسد چنین متنی با چنین داستان و مضمونی نیاز به اجرا در سالنی جمع و جورتر و چینشی متفاوتتر دارد. به طور قطع اگر این اجرا به سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر منتقل میشد، با نزدیکی بیشتر تماشاگران به صحنه، ارتباط با نمایش کاملتر میشد.
علیرضا نراقی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس دولت سیزدهم قوه قضائیه خلیج فارس لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان دولت حجاب مجلس یازدهم
تهران قوه قضاییه پلیس سیل آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی سلامت شورای شهر تهران دستگیری سازمان هواشناسی قتل
خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا سایپا دلار بازار خودرو مالیات تورم ارز
تلویزیون سریال پایتخت سینمای ایران سینما دفاع مقدس رسانه موسیقی تئاتر فیلم رسانه ملی کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان نتانیاهو ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر رئال مادرید فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی ناسا اپل تسلا تبلیغات فناوری پهپاد همراه اول گوگل آیفون
داروخانه مسمومیت دیابت خواب کاهش وزن طول عمر سلامت روان بارداری آلزایمر