سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
خلاصه ای از تاریخ نجوم از یونان باستان تا قبل از کوپرنیک

آشنایی با روشهای علمی و تجربی مردان بزرگ علم در طی قرون،و چگونگی استدلال نمودن ایشان و همچنین روند پیشرفت علومگوناگونی مانند ریاضیات، نجوم، فیزیک و... نه تنها روند قانونمندو منطقی آن را در برابر چشمان ما میگشاید بلکه شکوهمندیبنای عظیمی به نام علم را هرچه بیشتر درک خواهیم نمود. یکی ازتبعات آن برای خودمان، آمادگی برای تفکر درست و قانونمند درعرصههای گوناگون میباشد.
دکتر پرویز شهریاری در کتاب "جمشید کاشانی ریاضی دان ایرانی" پس از ذکر نکات مهمی در باره اهمیت تاریخ ریاضیات و به طور کلی، تاریخ علم مینویسد: "تاریخ گذشتة ریاضیات (وعلم) ما را قانع میکند که، کشفهای ریاضی (و علمی) تصادفی و جدا از هم و محصول نبوغ فرد یا ملت برگزیدهای نبوده است و نشان میدهد که این پیشرفت قانونمند است و به همین مناسبت، بررسی و مطالعه آن، راه امروز و فردای ما را روشن میکند." بامراجعه به این کتاب خواهید پذیرفت که اهمیت رجوع به تاریخ علم فوِق تصور است.
در این میان پرداختن به تاریخ علم نجوم، لطفی دیگر دارد. بسیارجالب است که بخواهیم سرچشمه کشفهای مهم را بدانیم هرچند مدلهای باستانی در نظر امروزی ما نادرست و شاید مضحک به نظر برسند، ولی با نگاهی عمیقتر و موشکافانهتر عظمت فکر انسانی و تاریخ تکامل آن ما را به تامل وا میدارد.
به قول نویسندة کتاب طرح فیزیک هاروارد، سرانجام به لذتی خواهیم رسید که از مشاهدة جهان هستی در پرتو این اندیشههای نو به انسانی اندیشمند دست میدهد.
در این مقاله سعی داریم با آرایی که در طول قرنها برای توجیه و پیش بینی حرکات آسمانی ارائه شده است، بپردازیم. در آن روزگار، همچون روزگار ما همة این دگرگونیها و بی نظمیها بهتوضیحی مناسب احتیاج داشت. یونانیان در شمار نخستین اقوامی بودند که به جستجوی توضیحی منطقی و روشن برایپدیدههای طبیعی برآمدند.
● آراء یونانیان :
افلاطون، فیلسوف یونانی قرن چهارم پیش از میلاد، مسالهای برای توضیح حرکتهای آسمانی وضع کرد. او میگفت: ستارگان نمایندة موجودات تغییرناپذیر و جاودانه هستند با سرعتیکنواخت و در کاملترین و منظمترین مسیرها در آسمان، به دورزمین میگردند. توجیه افلاطون مبنی بر اینکه تمامی ستارگان و سیارات باید در مسیرهایی دایره وار (چون دایره کاملترین شکلاست) به دور زمین بچرخد، به مدت ۲ هزار سال مهمترین مساله در نجوم باقی ماند.
راه حلی که یونانیان برای توضیح این پدیدهها مطرح مینمودند، کاملاً مبتنی بر مشاهدهای بود که از آسمان داشتند. ایشان میدیدند که ستارگان گویی بر سطح درونی کرهای چسبیدهاند و این کره به دور زمین میگردد. از طرف دیگر حرکت خصوصی خورشید را به همین گونه توصیف میکردند.
آنان فرض نمودند که زمین در مرکز کره بلورین (شفاف) بزرگیقرار دارد که این کره در ۲۴ ساعت یک دور به دور زمینمیچرخد. درون این کره دیگری قراردارد که به کره اول متصل است. این کره فلک حامل خورشید است که محورش حدود ۵/۲۳ درجه با محور چرخش کرة بزرگ زاویه دارد. با چرخش کرة آسمان، فلک حامل خورشید نیز میچرخد و در همین حین فلکحامل خورشید به دور محور خود در یک سال ادر حال دوران است.
پیش از فلک حامل خورشید، حامل ماه و زهره و عطارد قراردارند، که به زمین نزدیک ترند و خارج فلک خورشید، افلاک حامل مریخ، مشتری و زحل قرار گرفتهاند که همگی به کرة آسمان (فلک الافلاک) متصل اند. یونانیان سعی میکردند که با انتخاب اندازه مناسب برای فلکها و سرعت و جهت آنها، مدل را با مشاهده سازگار نمایند.
"طالس" یکی از فلاسفة یونان باستان توانست خورشید گرفتگی ۲۸ ماه مه سال ۵۸۵ قبل از میلاد را پیش بینی کند. این موضوع جز از باریک بینی دقتی میدهد که اخترشناسی باستان بدان دست یافته بود.
اختر شناس دیگر به نام فیثاغورس و شاگردانش دستاوردهای مهمی داشت. اولاً فیثاغورسیان بودند که به این بینش دست یافته بودند که خورشید و ماه و ستارگان از جمله زمین، کروی هستند. البته دلیل ایشان این بود که کره، کاملترین اشکال است و چونهمه چیزها به عقیده ایشان ریاضی هستند، هر چیزی باید کاملباشد. همچنین پیشنهاد کردند که ماه خودش منبع نور نیست بلکه نور خورشید را باز میتاباند.
● نجوم اسکندریه
اسکندریه شهری مدیترانهای در ساحل مصر است. اسکند اینشهر را بدین نیت بر پا داشت که کانونی باشد برای همة دانشها و دانشمندان هراکلیدس، اراتستنس، آریستارخوس و بطلیموس همگی از بزرگان نجوم اسکندرانی به شمار میروند.
هراکلیدس معتقد بودند که برخی سیارات مانند زهره و مریخ بهگرد خورشید در حرکت اند و خورشید به روی مداری به دورزمین در گردش میباشند اراتستنس نخستین کسی بود که در تاریخ علم دست به اندازهگیری قطر کره زمین زد. وی قطر کره زمین را به وسیله تفاوت ارتفاع خورشید در دو شهر، در زمانی واحدبدست آورد.
آریستارخوس که احتمالاً تحت تاثیر هراکلیدس بوده است، مدل ونظریات جالبی اظهار داشته است:
۱) محاسبة او درمورد فاصلة ماه از زمین و محاسبة قطر ماه بادقت خوبی، صحیح بود. (البته او محاسباتی دربارة فاصلة خورشید و اندازه آن دارد که با خطای بسیاری همراه است)
۲) آریستارخوس به پذیرش این واقعیت راغب بود که فواصل بیناجرام آسمانی و به تبع آن اندازة عالم بسیار عظیم و بسی بیشتر از آن است که تا آن زمان کسی توانسته باشد تصورکند.
۳) زمین به دور خورشید در گردش است.
۴) او معتقد بود که خورشید از زمین بسیار بزرگتر است و با توجه به اینکه زمانی زمین را بزرگترین جسم یپنداشتند، این نظربسیار جالبی بوده است که از طریق محاسبه به دست آورده بود.
۵) زمین به گرد خود میچرخد.
نظریة خورشید مرکزی آریستا خوس علت بعضی پدیدهها را که توسط یونانیان قابل توجیه نبود، را به خوبی توضیح میداد. مثلاً حرکت رجعی سیارات و اینکه چرا در حین حرکت رجعی پرنورتر میشوند. ولی با این همه، این نظر برای فلاسفة آن زمان قابل پذیرش نبود. اولاً اینکه تصور حرکت زمین با اندیشههای فلسفی که زمین با اجرام فلکی تفاوت دارد و جای طبیعی آن باید در مرکزجهان باشد، مبانیت داشت. معاصران آریستاخوس، او را به سبب متحرک دانستن زمین کافر میدانستند. دوماً فلاسفه دلایل قانعکننده خود را داشتند:
ایشان عنوان میکردند که اگر زمین به دور خورشید حرکت باشد باید حرکات منظرهای برای ستارگان رویت شود.
اختلاف منظر زمانی پیش میآید که ناظر مکان خود را نسبتبه جسمی که به آن نگاه میکند در جهت عمود بر خط و اصلخود و جسم تغییر دهد.
ناظر زمانی که در نقطة ش قرار دارد، خط کشی که روی مسیرقرار دارد را امتداد درخت سمت راست میبیند. در حالی کهوقتی از نقطة ذ نگاه میکند، خط کش نسبت به تصویر زمینه تغییر مکان میدهد و در امتداد درخت سمت چپ دیده میشود.
فلاسفه میگفتند اگر زمین به دور خورشید در گردش باشد و مکانش تغییر کند باید مکان ظاهری ستارگان در آسمان تغییرکند، یعنی اختلاف منظر داشته باشند ولی در آن زمان همچنینحرکتی رؤیت نشده بود. (البته امروزه بوسیله تلسکوپها اختلاف منظر ستارگان رؤیت شده است)
● بطلیموس و المجسطی
بطلیموس منجم بزرگ اسکندرانی در ۱۵۰ میلادی کتاب المجسطی را به رشتة تحریر در آورد. او در این کتاب به دنبال منظومه ایست که قادر به پیشگویی دقیق مواضع هر سیاره باشد. نوع منظومه و فیزیک حرکتها، در مدل او، مبنی بر فرضیههای ارسطو بود. در واقع علت اصلی این نکته که بطلیموس نظریة زمینمرکزی را پذیرفت نه خورشید مرکزی را همین بود که با عواملحرکت یعنی دینامیک ارسطویی بر اساس حرکت طبیعی سازگار بود. وی برای هرچه دقیقتر ساختن تئوری زمین مرکزی سه طرح مهم دارد و فلک خارج مرکز، فلک تدویر، فلک معدل المسیر ویسعی نمود با استفاده از این سه شگرد، نه تنها حرکات نایکنواختخورشید و سیارات و ماه را تعیین کند بلکه پدیدههایی مانندحرکت رجعی سیارات را نیز میتوانست توضیح دهد.
● فلک خارج از مرکز:
سیاره بر روی فلک حامل خود قرار دارد، و فلک حامل به دور مرکزش میچرخد و سیاره را با خود بر میگرداند. ولی مرکز این فلک در مرکز زمین نیست بلکه از زمین فاصله دارد.
● فلک تدویر:
فلکی است که مرکز آن، بر روی فلک حامل قرار دارد سیاره روی سطح فلک تدویر نصب شده و در حین گردش فلک تدویر، همراه فلک حامل به دور زمین بر میگردد.
نکته جالبی که دربارة فلک تدویر سیارات خارجی ایجاد کرد آن بود که دورة گردش فلکهای تدویر سیارات بیرونی و دور مرکزشان همگی یکسال بود. در واقع چون بطلیموس نمیخواست زمین را با دورة تناوب یکسال به دور خورشید در نظر بگیرد، مجبور بود فلک تدویر سیارات را با دورة تناوب یکسان در نظر بگیرد تا حرکات رجعی سیارات خارجی را توضیح دهد.
و حرکات رجعی سیارات یکسان نبود. مریخ حرکات رجعی متفاوتی درهر بار، نشان میداد: گاهی حلقوی، گاهی زیگ زاگ... پس بطلیموس ترفندی دیگر زد: فلک معدل المسیر. او برای انسجام در مدل قمری نیز مجبور شد علاوه بر فلکتدویر، فلک معدل المسیر را نیز به کار ببندد.
● فلک معدل المسیر:
بطلیموس فرض کرد که فلک حامل سیارهخود دارای حرکتی ثانویه است. به این معنا که مرکز فلک معدلالمسیر نقطة ژ به دور نقطه دیگری درحال گردش است.
با ورود فلک معدل المسیر به بعضی از قسمتهای یمدل بطلیموس، پیچیدگی کار را ناخوشایند نمود و شاید یکی از دلایلکه منجمین پس از بطلیموس شروع به نقد وی کردند، همین فلکمعدل المسیر بود.
کتاب المجسطی و استدلالها و محاسباتی که در آن بود، باعث شدکه مدل بطلیموس به الگویی مناسب برای پیش بینی موقعیت اجرام سماوی با دقت مطلوبی تبدیل شود. مدل سیارهای بطلیموس قریب ۱۵۰۰ سال مورد استفاده بود. چرااین مدت طولانی مدل بطلیموس باقی ماند؟
از دلایلی که میتوان به آنها اشاره کرد:
۱) دقت کافی مدل برای پیش بینی موضع اجرام سماوی (حدود ۲ درجه)
۲) با فلسفة ارسطویی، مورد پذیرش همه، انطباق داشت.
۳) و همچنین با اعتقادات مذهبی زمان سازگار بود و هر مدلدیگری به معنای اختلاف با اعتقادات مذهبی به شمار میرفت و صاحب آن اندیشه کافر محسوب میشد.
سخن را بدین جا پایان نمیدهیم، چرا که پس از بطلیموس دانشمندانی ظهور کردند که تنها آثار ارزشمند یونانیان و علوماسکندریه را پاسداری نمودند، بلکه تصحیحاتی نیز برآنها انجامدادند، و این امر سرمایة عظیم بشری را به نسلهای بعد منتقلساختند، که اگر ایشان نبودند، شاید این علوم از بین میرفت.
www.alacheegh.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست