جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

فوکو و درهم تنیدگی قدرت و دانش‏


فوکو و درهم تنیدگی قدرت و دانش‏

میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۴۸) دارای تفکر اخلاق دگرگونی شخص است. با این وصف کلی که بشر نوعاً دارای اوضاع و احوال خاص و شرایط ویژه ای است که از آنها می گریزد و اعتراف به این شرایط ویژه، پیش …

میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۴۸) دارای تفکر اخلاق دگرگونی شخص است. با این وصف کلی که بشر نوعاً دارای اوضاع و احوال خاص و شرایط ویژه ای است که از آنها می گریزد و اعتراف به این شرایط ویژه، پیش مقدمه دگرگونی شخص بوده و تحقق آرمان‌های اخلاقی را رقم می زند. فوکو مدعی است انسانیت و معرفت فاقد ذات بوده و در گذر زمان و در چالش با موقعیت ها و بسترهای مختلف، صورت و شکل مختلف به خود می گیرند.‏

از این رو تغییر در این صورت ها و شکل ها دارای انگیزه و داعی عقلانی نمی باشد. همچنین وی بر این باور است که نظام های سیاسی شکل زندگی مردم را پدید می آورند. وی برای تبیین مفهوم دگرگونی شخص به ارائه چشم اندازی کلی از آرمان مثبت پرداخته و دورنمایی از رابطه بین وضع موجود و آرمان متصور خود را که همانا رابطه ای انتقادی است به ترسیم می کشد. ‏

فوکو تمرکز خود را بر روی رفتار، قواعد، عادات و نیز نهادهایی که شکل دهنده وضع موجود است معطوف می دارد و مخاطبان خود را به پرورش احساس انتقاد و انزجار ترغیب می نماید. فوکو بر این باور است که انسان ها خویشتن را از طریق راه های تسلط بر خود کنترل و محدود می نمایند. وی قلمرو بین اخلاق با قلمرو حقوق را که تعیین کننده "آنچه می توان کرد" و "آنچه نمی توان کرد" است را مرزبندی نموده وبه قلمرو اخلاق تمرکز می نماید. وی معتقد است که قلمرو حقوق ممکن است دارای ثبات باشد ولی قلمرو اخلاق ممکن است دچار تحول و تغییر و دگرگونی گردد. ‏

فوکو معتقد است در قلمرو اخلاق به مدد چهار بعد می توان به تسلط بر نفس دست یافت. از منظر او این روش های چهارگانه تسلط بر نفس عبارتند از:

۱) ذوات اخلاقی؛ یعنی آنچه انسان ها برای دگرگونی خویش انجام می دهند همانند دگرگونی امیال، خیالات و لذت ها.

۲) شکل انقیاد و فرمانبرداری؛ شیوه ای که فرد با قواعد همنوایی و پیروی می نماید. مانند تبعیت از دستورات اخلاقی، آداب و رسوم و مذهب.

۳) شکل های پرورش؛ تمرین‌هایی که شخص توسط آنها بر خود تأثیر می گذارد. این تمرین ها می‌تواند شامل مراحل کشف معمای هستی، اعتراف، کفّ نفس و.... باشد.

۴) غایت؛ هدف نهایی تسلط بر نفس غایت می باشد همانند آرامش خیال، وارستگی و تزکیه نفس. ‏

فوکو به تحلیل اخلاقیات و عادات مقبول در میان رم و یونان باستان و نیز قلمرو مسیحیت و دوران معاصر بر مبنای ابعاد چهارگانه فوق پرداخت. مفاهیمی چون عادات، قدرت و علم، رابطه شخص با خود، رابطه فرد با عصر خود در تحلیل های فوکو موج می زند. وی بیان می دارد: دگرگونی شخص نمی تواند از نقادی وضع موجود و دگرگونی جامعه او مستقل باشد. وی هدف نهایی اخلاقیات را رسیدن به کمال می داند. به زعم فوکو این کمال غایی دارای رابطه انتقادی با وضع موجود و رابطه تجربی با آینده است. او بر این باور است که ساختار قدرت و علم و بویژه قدرت سیاسی در تعیین وضع موجود نقشی اساسی را ایفا می نماید. ریشه کن گشتن اقتدارگرایی، اعتراض به محدودیت ها و تغییر روابط قدرت می تواند در دگرگونی شخص مؤثر واقع گردد. از این رو فوکو منتقد آزادی است. ‏

باید اذعان داشت هرچند فوکو با تحلیل قدرت و اخلاق سعی داشت انسان را بیشتر با خود آشتی و پیوند دهد.

امّا راهکار عملی و مفیدی را ارائه نداده و به کلی گویی و ایجاز پرداخته است.

وی با بدبینی به انتقاد صرف از وضع موجود می پردازد. حال آنکه مخاطب خود را با این ابهام بزرگ روبه‌رو می سازد که در پرهیز از این وضع موجود چه باید کرد.

فوکو با ناامیدی انسان را به عنوان موجودی طفیلی و بازیچه گونه در خلال شبکه های قدرت ، روزمرگی و عادت به تصویر می کشد.

رضا محمدیان