یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اشغال کنندگان وال استریت یقه چه کسی را بچسبند


اشغال کنندگان وال استریت یقه چه کسی را بچسبند

خواسته های جنبش اشغال وال استریت مبهم است, اما معترضان دست کم به خوبی دریافته اند که نظام اقتصادی ـ سیاسی کنونی, همان نظامی که تحت آن به کار مشغولیم, مشکل دارد

خواسته‌های جنبش اشغال وال‌استریت مبهم است، اما معترضان دست‌ کم به خوبی دریافته‌اند که نظام اقتصادی‌ـ‌ سیاسی کنونی، همان نظامی که تحت آن به کار مشغولیم، مشکل دارد.

در میان همه‌ آن پلاکاردهای متعددی که معترضان بالا برده‌اند، روی یکی از آنها با خط درشت نوشته شده بود: «رفاه بنگاه‌دارها را خاتمه دهید!» [یعنی در آمریکا رفاه نه برای مردم که برای شرکت‌ها فراهم می‌شود]. آسوشیتدپرس گزارش داده بود که «معترضان شنبه اعلام کردند اعتراض آنها متوجه شیوه‌های وام‌دادن بانک‌ها و بحران ضمانت‌های بانکی است.» پسر بیست و یک‌ساله‌ای به آ.پ گفته بود «دشمن ما رهبران کسب و کارهای بزرگ وال‌استریت، رهبران شرکت‌های نفتی بزرگ، رهبران شرکت‌های زغال‌سنگ، و رهبران صنایع نظامی عظیم است.»

افتضاح رخ‌داده در بازار مسکن و نیز بازار مالی در سال ۲۰۰۸ را در نظر بگیرید؛ اتفاقی که هنوز پیامدهای دشوار آن را احساس می‌کنیم. با همه‌ این اتفاقات، چه عیب دارد که احساس کنیم «سیستم» بلاهایی بر سر اغلب آمریکایی‌ها آورده است؟ و کاملا معقول است که تصور کنیم تغییراتی ریشه‌ای در این سیستم ضرورت دارند. زندگی و بهروزی ما مقید به تحرکات سازمان‌هایی بزرگ است که خود ما هیچ کنترلی بر آنها نداریم، اما برای آنکه بدانیم «چه چیزی» باید تغییر کند، باید دست‌کم بدانیم چه اتفاقی افتاده است.

اما در سخنان ذکرشده از آن مرد جوان، غیاب یک کلمه بیش از هر چیز توجهم را جلب می‌کند: دولت. (او از کلمه‌ «نظامی» استفاده می‌کند، اما انگار بسیاری از مردم از هر طیف سیاسی پنتاگون را بخشی از دولت نمی‌دانند.) متاسفانه، معترضان احتمالا رکود بزرگ را حاصل شراکت دیرینه‌ بین منافع مالی، سب‌و‌کار بانفوذ و دولت نمی‌دانند. در سرتاسر تاریخ آمریکا، بانک‌ها و دیگر نهادهای مالی همیشه در هماهنگی کامل با دولت بوده‌اند، به خصوص وقتی یک قرن پیش درهای فدرال رزرو گشوده شد. همین اتحاد سازنده‌ پول بود که جنگ‌ها را تسهیل می‌کرد و اعتبار ارزان به منافع مطلوب خویش اختصاص می‌داد.

پس چرا معترضان علاوه بر وال‌استریت، بیرون فدرال رزرو، خزانه‌داری و کنگره تجمع نمی‌کنند؟

بیشتر معترضان وال‌استریت (اگر نه همه‌ آنها) از بزرگ‌شدن دولت بدشان نمی‌آید، اما در پرتوی تاریخ اقتصادی‌ـ‌ سیاسی ما، این کار نادرست خواهد بود، زیرا درست به تقویت همان بوروکراسی فرساینده و معیوبی می‌پردازد که ما را به این بحران انداخته است. قرار دادن آدم‌های جدید در جایگاه‌های قدیمی هیچ تغییر مهمی ایجاد نمی‌کند و کماکان این واقعیت برپا خواهند ماند که بوروکراسی معیوب یادشده به ظهور قدرت‌هایی می‌انجامد که نباید وجود داشته باشند.

آنچه معترضان نادیده می‌گذارند، قدرت شرکتی مشتق‌شده از قدرت دولتی است ــ و این خطرناک‌ترین اشتقاق ممکن است. بدون قدرت دولتی هیچ بانکی (یا هیچ مجموعه‌ای از بانک‌ها) نمی‌توانست اقتصاد را به این وضعیت از نرخ ارز متورم و اعتبار ارزان بیندازد و شرایط رکود و بیکاری درازمدت را فراهم آورد یا نمی‌توانست هزینه‌ سرمایه‌گذاری‌های نامطلوب را بر مالیات‌دهندگان تحمیل کند. این سوء‌مدیریت به یک بانک مرکزی و قدرت کنگره‌ای نیاز دارد تا سیاست‌ها را بر مالیات‌ها تحمیل کند. واشنگتن و وال‌استریت نیازمند یکدیگر هستند. آنها بر سر همه‌چیز توافق ندارند، اما تجلی عداوت‌هایشان در سطح عمومی نباید هیچ کس را به این تصور اشتباه بیندازد که خصم یکدیگر هستند. آنها با یکدیگر تبانی می‌کنند و به سیستمی متکی هستند که در آن فعالان صادق و شریف اقتصادی و منافع آنها ذیل منافع یک طبقه ممتاز اقتصادی محدود می‌شود.

اینجا شرح نخواهم داد که چطور سیاست‌های «دولت بنگاه‌دارها» [دولتی که با شرکت‌های بزرگ و کسب‌و‌کار عظیم تبانی می‌کند] حباب مسکن و حباب مالی را ایجاد کرد؛ حبابی که ترکید و کشور را به رکود بزرگ دیگری فرو برد. در عوض، نشان خواهم داد که دولت شرکتی پدیده‌های نوینی در آمریکا نیست. به عبارت دیگر، دولت بنگاه‌دارها قاعده است و نه استثنا.

بهترین مثال این ادعا نیو دیل (سیاست نو) و به ‌خصوص قوانین احیای صنعتی ملی (NRA) است. این سیاست نو کسب و کار را از خلال قوانین صنعت‌محور به دست ائتلافی از صاحبان کسب و کار سپرد، رقابت را از بین برد، تولید را محدود کرد و سطح قیمت‌ها را حین بحران عظیم بالا نگه داشت. جان تی.فلین در سپتامبر ۱۹۳۴ در هارپر مگزین مقاله‌ای با نام «کدام بچه زاده‌ NRA است؟» نوشت و در آن به انتقاد از اتحاد دولت و کسب‌و‌کار، کنترل بوروکراتیک و نظامی‌گری پرداخت.

فلین خاطرنشان می‌کند که NRA عموما محصول اتاق فکر رییس‌جمهور روزولت دانسته می‌شود؛ یعنی مجموعه‌ای از افراد دانشگاهی پیشرو که به شکلی غیررسمی به دولت فدرال مشاوره می‌دادند. در واقع، ریشه‌های NRA جای دیگری نهفته است:

«NRA در ابتدای مارس ۱۹۳۳، پس از قدرت‌گرفتن روزولت پا گرفت. اما باید به ورای فراز و نشیب‌های آن روزها نگریست تا توالی نرم و آرام حرکت‌ها و نیز شخصیت‌های اصلی پس این طرح را دید... سروسامان ‌دادن و گروه‌بندی کسب و کار ــ در ذهن کسانی که این لفظ را به کار می‌برند، یعنی بدل کردن صاحبان کسب‌و‌کار به گروه‌ها و رسته‌ها و سپس تحت کنترل قراردادن کسب و کار، تولید، قیمت‌ها و فعالیت‌های تجاری یا به عبارت بهتر، تعیین قواعد بازی. برای هفتاد سال، صاحبان کسب و کار به درجات مختلف دلبسته و حامی چنین قوانینی بوده‌اند... بعدتر، اتاق بازرگانی ایالات متحده شعار «فرمانروایی بر خود در صنعت» را باب کرد. این کار مبارزه برای انتقال کنترل صنعت از دولت به صنعت نبود. صنعت آزادی نمی‌خواست، بلکه کسب‌کردن سود از رهگذر تنظیم و قاعده‌‌گذاری دولتی را طلب می‌کرد.»

«حکمرانی بر خود» به معنای داشتن قدرت تنبیه و مجازات آنهایی بود که از قواعد تخطی می‌کردند و می‌خواستند آزادانه به کسب و کار بپردازند. (ائتلاف‌ها بدون حمایت قوانین تنبیهی از هم می‌پاشیدند، چون یکی از اعضا می‌توانست به قول آنها «تقلب» کند و کسب و کار خودش را بدون زد و بند پی بگیرد.) وقتی اتاق بازرگانی و صاحبان پرنفوذ کسب و کار همچون رییس ژنرال الکتریک (جرارد سواپ) همراه با وکلای وال استریت در پی ایجاد ائتلاف‌های صنعتی و تحت پشتیبانی حکومت بودند، اعضای کاخ سفید و سناتورها لوایح و طرح‌هایی را به تصویب می‌رساندند که ساعات کاری کارگران را به بیشترین میزان خود می‌رساند (و البته روزولت با این طرح‌ها مخالف بود). بر اثر مخالفت روزولت، لایحه‌ بدیلی از دل بحث‌های میان

هیوج اس. جانسن (از شرکای برنارد باروخ در وال‌استریت)، جان دیکنسن (یکی از وکلای وال‌استریت) و دونالد ریخبرگ (وکیل کار) سر بر آورد.

فلین ادامه می‌دهد: «آنجا بود که قوانین NRA ظاهر شدند. این قوانین برای غلبه بر لوایح پیشین به تصویب رسیدند، اما در عوض چیزی را به کارفرمایان اعطا کردند که خود آنها برای سال‌ها انتظارش را می‌کشیدند اما جرات پافشاری بر آن را نداشتند ــ تغییر قوانین ضدتراستی و امتیاز ویژه و انحصاری «حکمرانی بر خود» در صنعت.» (توجه کنید: بازار آزاد حتی جزو بدیل‌های پیشنهادی هم نبود). فلین نتیجه گرفت که کسب‌و‌کار بزرگ به خوبی با NRA کنار آمدند:

«حالا اگر همه‌ این موارد را در ذهن داشته باشیم، به آسانی می‌توان همه‌ اتفاقات پس از NRA را فهمید. از منابع موثق شنیده‌ام که آقای هاریمان [رییس اتاق بازرگانی] به مدیران خود گفته تصویب این قانون موفقیت بزرگی برای اتاق بوده است. آنها بیش از آنچه انتظارش را داشتند، به دست آورده‌اند ــ تغییر در قوانین ضدتراست، حکمرانی بر خود در صنعت، حق تنظیم ساعت‌های کاری و حداقل دستمزدها و ... سهم آن اتاق فکر مشهور در NRA را با چشم غیرمسلح نمی‌توان تشخیص داد! در اصل، این قوانین کار اتاق بازرگانی و دیگر ذی‌نفعان کسب و کار بوده است.»

و این اصلا عجیب نیست. دولت دست آخر تحت نفوذ و کنترل همان کسانی خواهد بود که معترضان جنبش اشغال وال‌استریت از آنها متنفرند. پس ای معترضان! علیه وال‌استریت راهپیمایی کنید. اما علیه شریک جدانشدنی آن هم تظاهرات را از یاد نبرید ــ یعنی علیه دولت آمریکا با قدرت قانونی یکه‌ خود برای اعمال زور و خشونت و البته‌ ای معترضان! بدانید که نقطه‌ مقابل این سیستمی که نسبت به آن اعتراض دارید، بازاری آزادشده است.

مترجم: نگین خندان

منبع: فریمن آنلاین