چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
انسان شناسی تطبیقی
هر چند اومانیسم به معنای «انسان محوری» و «انسان مداری» به کار میرود و اگزیستانسیالیسم نیز به معنای «اصالت وجود انسان» است و ازطرف دیگر انسان شناسی در مکتب امام خمینی(ره) به اصالت و ارزش و حرمت نهادن به انسان بها میدهد ولی این سه مکتب خیلی با یکدیگر تفاوت دارند. توضیح مطلب اینکه اومانیسم در ساحت هست و نیستها و بخش توصیف، انسان را معیار میداند. در ساحت باید و نبایدها نیز باز انسان را ملاک میداند.
به عبارت دیگر، اگر سؤال شود که معیار اینکه چه چیزی هست و چه چیزی نیست؟ چه می باشد، جوابش از نظر اومانیستها، انسان است. اگر انسان بگوید xهست پس هست، و اگر بگوید xنیست پس نیست. این انسان است که معیار است، حال نوع انسان یا فرد انسان؟ هر دو مدل در بین اومانیستها وجود دارد برخی میگویند نوع انسان معیار است و برخی دیگر فرد انسان را معیار میدانند. آنهایی که فرد را معیار میدانند طبیعتاً نسبیگرا میشوند یعنی x برای من هست و برای شما نیست. ولی آنهایی که می گویند نوع معیار است، الزاماً رئالیست نیستند و ممکن است پدیدارشناسی کانت را بپذیرند چون کانت نیز یک اومانیست بود ولی در عین حال نه رئالیست بود و نه نسبی گرا بلکه معتقد بود که همه انسانها ذهن واحدی دارند و واقعیت را یکجور میبینند ولی فهم آنها از خارج الزاماً مطابق با خارج نیست و در عین حال معیار، ما انسانها هستیم و انسان با ابزارها و ادراکاتی که دارد یعنی با حس و عقل می تواند بگوید چه چیزی هست و چه چیزی نیست.
همچنین، معیار بایدها و نبایدها نیز انسان است یعنی اگر انسان عملی را خوب دانست خوب است و اگر بد دانست بد است. آن هم با تشخیص دنیوی خودش، چون انسان لذت و سعادت و شقاوت و الم خود را خودش احساس میکند نه اینکه کسی دیگری به او بگوید. لذا اگر بحث در این بود که خدا هست یا نه؟ اگر انسان گفت هست پس هست و اگر گفت نیست پس نیست. یا اگر سؤال شد که آیا پرستش خدا خوب است یا نه؟ اگر انسان تشخیص داد که پرستش خدا برای زندگی دنیویاش خوب است پس خوب است و گر نه بد است. لذا در بین اومانیستها هم ملحد وجود دارد و هم منکر. ولی هر دو دسته در این اصل مشترکند که همه چیز برای انسان است و با اینکه هدف نهایی، قرب الی الله است و انسان برای خداست؛ مخالفند.
لذا می توان گفت که اومانیسم در حوزه عمل، پراگماتیست است و در حوزه نظر یا نسبیگراست و یا پدیدارگرا ولی نمی تواند رئالیست باشد و نیز نمیتواند مقصود و غایت خود را خدا یا ارزشهای فراتر از انسان بداند چون هیچ ارزشی فراتر از انسان برای او مطرح نیست.
ولی فیلسوفان اگزیستانسیالیست، مسئله چیستی و منزلت انسان برایشان اهمیت دارد و میخواهند درباره انسان انضمامی و نه انتزاعی بحث نمایند که این انسان انضمامی میتواند، عملگرا باشد، میتواند ایمان گرا باشد، میتواند علاوه بر ابزار حس و عقل، به ابزار وحی نیز اعتقاد داشته باشد بنابراین، کییرکگارد اصلاً اعتقادی به عقلانیت حتی عقلانیت حداقلی هم نداشت و یک فیدئیست و ایمانگرا به شمار میآید. چون انسان انضمامی خود را مطالعه میکند و به این نتیجه میرسد که باید ایمان داشته باشد در حالیکه یک اومانیست هیچگاه به اینجا نمی رسد و اگر هم وحی را بپذیرد تنها وحی ای را میپذیرد که با حس و عقل تشخیص دهد که برای دنیایش نفع دارد و کاری به نفع و نسیه اخروی ندارد و در واقع مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» است.
پس انسانی که مکتب اومانیسم بحث میکند؛ انسان انتزاعی است که در حوزه عمل پراگماتیست، و در حوزه نظر نسبی گرا یا پدیدارگراست و ابزارش تنها حس و عقل است. ولی انسان اگزیستانسیالیسم انسان انضمامی است که میتواند پراگماتیست باشد یا ایمان گرا شود مثل کی یرکگارد، یا متحیر و سرگردان مثل نیچه، و یا منکر مثل سارتر، بستگی به حالات درونی خودش دارد. معمولاً طرفداران پوزیتیویسم و فلسفه تحلیل زبانی اومانیست هستند و میدانیم که اگزیستانسیالیستها با آن دو در تعارضند لذا باید با اومانیسم نیز متعارض باشند. پس به صرف اشتراک در تقدم وجود انسان، نباید آن دو را یکی دانست.
انسانشناسی امام خمینی تفاوت آشکاری با انسانشناسی دو مکتب اومانیسم واگزیستانسیالیسم دارد؛ ازجمله اینکه، انسان در دو مکتب پیش گفته تنها تک ساحتی و نسبیگرایانه معرفی شده اما انسان درمکتب امام خمینی که برگرفته از اسلام است، انسانی چند ساحتی و چند بُعدی و جامع ملاحظه شده است. امام خمینی، انسان انضمامی و انتزاعی را با روش رئالیستی و قرآنی نه نسبیگرایانه و پراگماتیستی در سراسر نظام فکری خود، تبیین کرده است. انسان از نظر امام خمینی، جامع تمام جهات عالم و نسخه کامل هستی و شامل عالم غیب وشهادت و عصاره و خلاصه و غایت عالم است. انسان، جلوهگاه نور حق و مظهر اسم اعظم و مظهر جمیع اسماء الهی و جامع کون کبیر میباشد. انسان و ساختار وجودی و قوای او با ساحتهای عالم کبیر انطباق دارد و نسخه ملک وملکوت است.
قوای انسان: «قوای ظاهره و باطنه که جنود ملکیه و ملکوتیه نفس است که محل آنها ارض طبیعت انسان است که این بنیه وکالبد باشد». امام خمینی مانند ملا صدرا براین باور است که گرچه این قوا متکثرند اما این کثرت در دل یک وحدت و بساطت حضور دارند. انسان یک تشخص ذو مراتب است و هویت بسیطه واحده شخصیه با عرض عریض است که گویا یک شجر است که صاحب تنه و ریشه و شاخه وگل و برگ است.
امام خمینی، انسان انضمامی و انتزاعی را با روش رئالیستی و قرآنی نه نسبیگرایانه و پراگماتیستی در سراسر نظام فکری خود، تبیین کرده است.
مهمترین منابع انسانشناسی درمکتب امام خمینی عبارتند از قرآن وسنت و عقل فلسفی با رویکرد حکمت متعالیه و از آنجا که تمام ادیان آسمانی برای هدایت انسانها فرود آمدهاند، در بخش مهمی از متون این ادیان، مباحث انسان شناختی مطرح شده است و در باب ارزشها، حقایق و نهادهای انسانی سخن فراوان گفتهاند. بحرانی که ادیان گرفتار آن هستند، وجود تحریف به زیادت و نقیصهای است که در متون دینی آنها پدید آمده و از این رو رنگ بشری به خود گرفتهاند. به اتفاق مسلمانان و مستشرقان، قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، از این بحران در امان مانده و وعده خداوند سبحان در آیه شریفه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ؛ انجاز و تحقق یافته است. انسانشناسی درمکتب امام خمینی که برگرفته از قرآن و روایات است با دانش های دیگر ارتباط پیدا میکند که به پارهای از آنها اشاره میشود:
الف) انسان شناسی و خداشناسی: در آیات و احادیث متعددی شناخت حصولی و حضوری انسان، طریقی مطمئن و متقن برای معرفت حضوری و حصولی خداوند بیان شده است. خداوند سبحان میفرماید: سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْء شَهِیدٌ ؛ بزودی نشانه های خود را در افق ها(ی گوناگون) و در دل هایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد که او خود حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزی است؟ یعنی توجه و شناخت آیات انفسی و انسان شناسی وسیلهای برای شناخت حقانیت و هستی خداست و یا حدیث معروف مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رِبَّهُ که دقیقاً خداشناسی را ملازم بل معلول خودشناسی دانسته است.
از همه مهمتر آیه ۱۹ سوره مبارکه حشر است که فراموشی نفس را با فراموش کردن خدا ملازم دانسته و فرموده است: نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ؛ خدا را فراموش کردند و او (نیز) آنان را دچار خودفراموشی کرد.
ب) انسان شناسی و پیامبر شناسی: برخی گمان میکردند انسان لیاقت دریافت وحی و ارتباط با عالم مجردات را ندارد. خداوند میفرماید: مَا هذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لاََنزَلَ مَلاَئِکَةً ؛ این (مرد) جز بشری چون شما نیست، میخواهد بر شما برتری جوید، و اگر خدا میخواست قطعاً فرشتگانی میفرستاد. این آیه به صراحت بیان دارد که آدمیان توان وصول به مقام نبوت را دارند.
ج) انسان شناسی و علوم اجتماعی: آیات فراوانی در قرآن ذکر شده که بیانگر ویژگیهای انسان است؛ برای نمونه اختیار و اراده، کرامت و خلافت آدمی، وجدان و فطرت انسانی و غیره که همه سر منشأ پیدایش احکام اخلاقی و اجتماعیاند. اگر انسان فاقد این صفات باشد، هیچ مکتبی نمیتواند باید و نبایدهای ارزشی و اجتماعی ارائه دهد.
خداوند در متن نورانی قرآن، آدمیان را با سه نوع انسان شناسی (طبیعی، فلسفی و ارزشی) آشنا کرده است، امام خمینی نیز در سخنرانیها و نگاشتههایش به هرسه نوع انسانشناسی اشاره نموده است در حالی که این جامعنگری نیز درمکاتب اومانیسم واگزیستانسیالیسم مشاهده نمیشود.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
روز معلم ایران معلمان رهبر انقلاب دولت نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی مجلس بابک زنجانی خلیج فارس دولت سیزدهم شورای نگهبان
تهران هواشناسی شهرداری تهران معلم سیل پلیس آموزش و پرورش قوه قضاییه بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا سایپا کارگران بازار خودرو بانک مرکزی تورم
فضای مجازی تلویزیون رادیو سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران موسیقی فیلم تئاتر نون خ رسانه ملی
مکزیک
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه نوار غزه روسیه چین حماس عربستان اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس تراکتور رئال مادرید بایرن مونیخ سپاهان لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال لیگ برتر بازی باشگاه پرسپولیس
همراه اول وزیر ارتباطات پهپاد تبلیغات اپل ناسا نخبگان گوگل ماه
کبد چرب میوه دیابت کاهش وزن ویتامین بیماری قلبی مسمومیت خواب قهوه طول عمر