سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
پنج شعر از هرمز علی پور
میزان
با این درخت اجدادی
ساده تعدیل نمی شوم
یا این که از دل کاغذ می زند بیرون
به رازها که می پردازیم
غربت خویش را نظاره می کنیم
معنی ضمنی هرچه باشیم
این هوش ایستاده پای بند مورخه نمی شود
به تسکین غریزه بین دو پهلوی خود گرفتارند
هرکس باید حرف خودش را بزند
و تو در پلک هایت هم که بنشینم
باز به جستجویم باش
یا خودم که آینه مجابم نمی کند
و عنوان فرعی روزهایم را زندگی نام دهند
از جمله یا
تا مناسبت مرگ ها را برده باشم از یاد.
مبتکران
ابداع این گیاه برای من خوب است
برای من که با مرگ موازی نبوده ام هرگز
و افتادن زین بر زمین و
اندوه اسب را دیده و
دیگر تنها ناشناخته نیست که ترس بیاورد
کسی برای من خبر دسته نمی کند
از افتادن از دل درخت و از طول جیغ
عضو بریده چه آزمایشی دارد
که ایستادن در میان دو موجود
سنگ را و ساعت را به حیرت بیاورد از ما
دنیا فقط دو روز نبود. نیست
و من از همین حالا دارد برمی خورد به من
که اسم یکی دو شی به ظاهر آدم
در زیر آگهی ترحیم من بیاید
در این زمینه مغرورم و خیلی سخت. خوب فهمیدی
هزار که برگ ها به هم بجوشد
چیزی مثل اول اش نمی شود
کیل
این زمین که دست من نیست
موجودات و اشیا و این بشر
که دو پای دیگر از اصل خودش کم دارد
عطر مانده بر خود را از کف می دهد
و پایین تر از سیب می بلعد
حرارت دنیا را یک چیزی
تا به تعبیر ما به رویاها
گل قشنگ است و دلیل نمی جوید
با کسی که یکی نمی شویم
به گردن خورشید نمی نهم این را
هرچه که رنگ میل ها را می برد
باز بر زبان بیاورم
از عمر خود جلو می زدیم و حالا گرفتاریم
در همین یک تکه جا دستم به کتاب می رسد اما
روز غروب خودش را می بیند
با خواست های ما که همیشه متصل به نقطه چین هایند
خانوادگی
به شکل مادرزاد
مواظب کتاب های زیر پنجره هستم
بر طعم تازه چشم باز می کنم
دنیا را پیاده می گردم و عذر بی جهت نمی خواهم
در انتهای خود چشم ها چه می گویند
وقتی که در باران سوال پیش می آید
با قصه های آب انگشتم دنباله ی بال پرنده است
در بازساختن جنگل
دشت های روح من نجومی است
نه. این اتاق همین جور قشنگ تر است
از خودم آگاه ترم می سازد
بر تخت پدرام خم می شوم می بوسمش
برود بمیرد تتمه ی دنیا.
بندها
کلمات که گناه دارند
اما تو با خود چه می کنی
تا مهرگان به حرف من باشد
راه ها به زیرنویس حواله می شوند
به تپه های بابونه
هنوز هم دوست دارم سیگار را
تیغ هم شکسته است دیگر
خوردن هیچ چیز معصیت نیست.
فرق می کند
جنازه ی ما به یخچال یا به صحراها
یا رنگ سیب که در خواب بمیرد
برگردم سر اصل مطلب
از اصالت باران بنویسم
یا طول و عرض این اتاق.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست