شنبه, ۲۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 15 June, 2024
مجله ویستا

قسم روباه را بارو كنیم یا دم خروسو ؟


یكی بود ، یكی نبود ،‌ خروسی بود بال و پرش رنگ طلا ، انگاری پیرهنی از طلا، به تن كرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمائی می كرد . خروس ما اینقدر قشنگ بود كه اونو خروس زری پیرهن …

یكی بود ، یكی نبود ،‌ خروسی بود بال و پرش رنگ طلا ، انگاری پیرهنی از طلا، به تن كرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمائی می كرد . خروس ما اینقدر قشنگ بود كه اونو خروس زری پیرهن پری صدا می كردند .

خروس زری از بس مغرور و خوش باور بود همیشه بلا سرش می اومد برای همین آقا سگه همیشه مواظبش بود تا برایش اتفاقی نیافته .

روزی از روزا آقا سگه اومد پیش خروس زری پیرهن پری ، بهش گفت : خروس زری جون .

خروسه گفت :‌ جون خروس زری

سگ گفت : پیرهن پری جون

خروس : جون پیرهن پری

سگ : می خوام برم به كوه دشت ، برو تو لونه ، نكنه بازم گول بخوری ، درو رو كسی وا نكنی

خروس گفت : خیالت جمع باشه ، من مواظب خودم هستم .

آقا سگه رفت ، بی خبر از اینكه روباه منتظر دور شدن اون بود .

همینكه آقا سگه حسابی دور شد ، روباه ناقلا جلوی لونه خروس زری اومد تا نقشه اش رو عملی كنه ، جلوی پنجره ایستاد و شروع كرد به آواز خوندن :

ای خروس سحری چشم نخود سینه زری

شنیدم بال و پرت ریخته نذاشتن ببینم

نكنه تاج سرت ریخته نذاشتن ببینم

خروس زری كه به خوشگلی خودش افتخار میكرد خیلی بهش بر خورد ، داد زد : ” نه بال و پرم ریخته ، نه تاج سرم ریخته . “

روباه گفت اگه راست میگی ، بیا پنجره رو بازكن تا ببینمت .

خروس مغرور پنجره رو باز كرد و جلوی پنجره نشست و گفت : بیا این بال و پرم ، اینم تاج سرم .

و همینكه خروس سرش رو خم كرد كه تاجش و نشون بده ، روباه بدجنس پرید و گردن خروس را گرفت .

خروس زری داد زد : آی كمك ، كمك ، آقا سگه به دادم برس .

آقا سگه با گوشهای تیزش صدای خروس زری را شنید و به طرف صدا دوید .

دوید و دوید تا به روباه رسید . از روباه پرسید : ”‌ آی روباه ناقلا خروس زری را ندیدی ؟ “

روباهه كه دهان آقا خروسه رو بسته بود و اونو توی كوله پشتی انداخته بود ،‌ شروع كرد به قسم خوردن كه والا ندیدم ، من از همه چیز بی خبرم ، و پشت سر هم قسم می خورد .

یكدفعه چشم آقا سگه به كوله پشتی افتاد و گفت :‌” قسم روباه و باور كنم یا دم خروس را ؟“

آقا روباهه تازه متوجه شد كه دم خروس از كوله پشتی اش بیرون آمده ، پس كوله پشتی اش رو انداخت و تا می توانست دوید تا از دست سگ نجات پیدا كند .

و خروس زری پیرهن پری هم همراه آقا سگه به خونشان برگشتند .

آره بچه ها جون وقتی كسی دروغی بگه ، ولی نشانهائی وجود داشته باشه كه حرف او را نقض كنه از این ضرب المثل استفاده می شود .