چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
امامت در سنین کودکی
از جمله سؤالهای مطرح در مورد امام زمان (عج) این است که: آیا کسی میتواند در سنین کودکی به مقام امامت و خلافتبرسد؟ به بیان دیگر، کودکی که تکلیف ندارد، چگونه میتواند به «مقام ولایت اللهی» برسد؟
ـ «ابن حجر هیثمی» از علمای اهل سنت، در اینباره مینویسد:
«آنچه در شریعت مطهر ثابتشده، این است که ولایت طفل صغیر صحیح نیست; پس چگونه شیعیان به خود اجازه داده و گمان بر امامت کسی دارند که عمر او هنگام رسیدن به امامت، بیش از پنجسال نبوده است . . . ؟ !» (۱)
ـ احمد کاتب نیز مینویسد:
«معقول نیست که خداوند طفل صغیری را به رهبری مسلمین منصوب کند!» (۲)
در پاسخ این اشکال ابتدا به مقدماتی چند اشاره نموده; سپس به پاسخ اشکال خواهیم پرداخت .
● مقدمه اول:
درمیان شیعیان، امامت از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است; برخلاف سایر فرقههای اسلامی که برای این مساله اهمیت زیادی قائل نیستند; زیرا مفهوم امامت در نزد شعیه، بامفهوم آن در نزد دیگر فرقههای اسلامی متفاوت است . البته آنان جهات مشترکی دارند; ولی یک جهت اختصاصی در اعتقادات شیعه در باب امامت هست و به همین دلیل مساله «امامت» از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است . شیعه امامت را جزء اصول دین میشمارد; ولی اهل تسنن آن را از فروع دین میدانند . «امامت» به معنای اعتقاد به ضرورت وجود امام کامل علی الاطلاق و معصوم در هر زمان است . امامی که امامتش به وراثت از پدر به پسر منتقل نشده و دست نشانده نظام حاکم نیست; بلکه امامت و ولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی، ازسوی خداوند کسب کرده است . این اعتقاد تاثیر به سزایی در میان جوامع شیعی و دوستداران اهل بیت علیهم السلام دارد و به لحاظ فکری و عقیدتی، آنان را نسبتبه زعامت و امامت این بزرگواران قانع ساخته است .
● شؤون امام:
۱) رهبری اجتماع
«امام» به معنای اول آن، همان رئیس عام است; یعنی، بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله یکی از شؤون بلاتکلیف آن حضرت، رهبری اجتماع است .
اجتماع ، نیازمند زعیماست و هیچ کس در این جهت تردید ندارد . حال زعیم اجتماع بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله کیست؟ این مسالهای است که هم شیعه و هم سنی آن راقبول دارد; لکن در صفات، ویژگیها و مصداق آن با یکدیگر اختلاف دارند . اهل تسنن میگویند: پیامبر صلی الله علیه و آله شخص معینی را برای خلافت معین نکرد و این وظیفه خود مسلمین است که رهبر را بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله انتخاب کنند . شیعه میگوید: پیشوا و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله را، باید خود آن حضرت معین کند . چنین شخصی باید از صفات و ویژگیهای خاصی برخوردار باشد که آنها تنها در امیرالمؤمنین علی علیه السلام جمع است .
۲) مرجع دینی
یکی از شؤون پیامبر صلی الله علیه و آله، تبلیغ وحی بود . مردم وقتی درباره اسلام سؤالی داشتند و یا مطلبی در قرآن نبود، از پیامبر صلی الله علیه و آله میپرسیدند . سؤال این است که آیا تمامی احکام، دستورات و معارف دین، در قرآن آمده و خود پیامبر صلی الله علیه و آله به عموم مردم گفته استیا نه؟ آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله برای عموم مردم بیان فرمود، تمام دستورات اسلام نیست; بلکه آن حضرت دین را با بیان ولایت و مرجعیت دینی حضرت علی و ائمه معصومین علیهم السلام به اکمال رساند .
امام علی علیه السلام، وصی پیامبر صلی الله علیه و آله بود و آن حضرت تمام معارف اسلامی را برای حضرت علی علیه السلام تشریع نمود و او را به عنوان یک عالم تعلیم یافته از خود; ممتاز از همه اصحاب; کسی که در گفتارش خطا و اشتباه نمیکند و ناگفتههای دین را میداند، معرفی کرد و از مردم خواست که بعد از او در مسائل دینی، به حضرت علی علیه السلام مراجعه کنند . اهل سنت قائل به چنین مقامی برای آن حضرت نیستند .
۳) ولی خداوند
«امامت» درجه و مرتبه سومی دارد که اوج مفهوم آن است و این معنا به وفور در کتابهای شیعه وجود دارد و وجه مشترک میان تشیع و تصوف است . مرحوم علامه طباطبایی (ره) در گفتوگوی خود با پروفسور هانری کربن می گوید: این به معنای آن نیست که شیعه این مفهوم از امامت را از متصوفه اخذ کرده است; بلکه صوفیان آن را از شیعه گرفتهاند; زیرا این مساله از زمانی در میان شیعه مطرح بود که هنوز تصوف، صورتی به خود نگرفته بود و یا این مساله در میان آنان مطرح نبود . این معنا، همان «انسان کامل» و به تعبیر دیگر حجت زمان است; یعنی، در هر زمان و دورهای، یک انسان کامل و معصومی وجود دارد که حامل معنویت کلی انسانیت است . او به مقام «ولایت اللهی» رسیده و مظهر اجلی و اتم جمیع صفات جمال و جلال الهی است . از شؤون آن، دو مقام گذشته مرجعیتسیاسی و دینی) است و امامتی که شیعه برای امامان خود ثابت کرده از این قبیل است .
● دلایل معنای سوم:
الف) دیدگاه قرآن:
۱) امامت عهد الهی است; خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین» ; (۳)
«بیاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند (مانند اعمال حج، قربانی کردن فرزند، افتادن در آتش نمرود) . . . امتحان کرد و او همه را به جای آورد; خداوند بدو گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم . ابراهیم عرض کرد: این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نخواهد رسید» .
۲) جعل امامتبه امر خداوند;
ازآیات قرآن استفاده میشود که امامتبه امر خداست و آن را برای هر کسی که قابل بداند، قرار میدهد و این به جهت عظمت مقام و منزلت امامت است .
در این آیه، خداوند میفرماید: «انی جاعلک للناس اماما» ; «من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم» و بدین ترتیب جعل را به خود نسبت میدهد .
قرآن از زبان حضرت موسی علیه السلام نقل میکند: «رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی و اجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی . . .» ; (۴)
«موسی عرض کرد: پروردگارا [اکنون که بر این کار بزرگ مامورم فرمودی] پس شرح صدرم عطا فرما و کار مرا آسان گردان و عقده زبانم را بگشا تا مردم سخنم را فهم کرده [بپذیرند . ] و [نیز] از اهل بیت من یکی را وزیر و معاون من فرما، برادرم هارون را [وزیر من گردان . . . ]» .
خداوند متعال میفرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا» ; (۵) «و آنان را پیشوای مردم قرار دادیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند» .
از مجموعه این آیات، استفاده میشود که برای امامت، معنای خاصی - غیر از آنچه اهل سنت میگویند - وجود دارد .
۳) اطاعت مطلق برای امام به جهت ولایت کلیه الهی;
قرآن میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» ; (۶) «ای اهل ایمان! از خدا و رسول و صاحبان امر از میان خود، اطاعت کنید» .
فخر رازی مینویسد: «صاحبان امر، غیر از معصومین، نمیتوانند کسانی دیگر باشند; زیرا امر به اطاعت مطلق از غیر معصوم محال است» .
۴) امامت روح تمام دستورات اسلام است;
خداوند متعال میفرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس» ; (۷) «ای پیغمبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد، به خلق برسان که اگر نرسانی، تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکردهای و خداوند تو را از آزار مردم نگه خواهد داشت» .
به اتفاق علمای شیعه و طبق نظر جماعت کثیری از دانشمندان اهل تسنن، این آیه در روز غدیر در شان امیرالمومنین علیبنابیطالب علیه السلام نازل شد و رسول اکرم صلی الله علیه و آله بعد از نزول آن، ولایت امیرالمومنین علیه السلام را به مردم ابلاغ کرد . از عبارت «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» استفاده میشود که، قرآن معنای خاصی از امامت را در نظر دارد و این معنا غیر از آن است که اهل تسنن به آن معتقداند . شیعه امامیه قائلاند به این که امامت، از اصول دین و روح تمام دستورات شریعت است . در بعضی از روایات نیز آمده است: «و ما نودی بشیء بمثل ما نودی بالولایه (۸) ; و بر هیچ امری به مانند ولایت این چنین تاکید نشده است» .
ب) دیدگاه روایات:
۱) در حدیث معروفی از شیعه و سنی آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة; (۹) هر کس بمیرد و پیشوای زمان خود را نشناسد، مرده است از نوع مردن زمان جاهلیت» . این تعبیر خیلی شدید است; زیرا در زمان جاهلیت مردم مشرک بودند و حتی توحید و نبوت نداشتند . روشن است که امامتبه معنای ولایت معنوی، میتواند از اصول دین بوده و عدم شناخت نسبتبه آن، باعث مردن به نوع جاهلی باشد .
۲) در سیره ابن هشام آمده است: «بنی عامر بن صعصعه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند، حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوت خود را بر آنها عرضه کرد . در این هنگام یک نفر از آن جماعت (بحیرة بن فراس) به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: به من بگو اگر ما با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفینت غلبه داد; آیا ما در خلافتبعد از تو سهمی داریم؟ آن حضرت فرمود: امر خلافتبه دستخدا است; هر کجا که بخواهد قرار میدهد . در این هنگام بحیره به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: آیا ما جان خود را برای دفاع از تو دهیم; ولی هنگامی که خداوند تو را بر دشمنانت غلبه داد، خلافتبه غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به اسلام تو نداریم» . (۱۰)
۳) امام رضا علیه السلام به عبدالعزیز بن مسلم فرمود:
«مگر مردم، مقام و منزلت امامت را در میان امت میدانند تا روا باشد که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟ همانا امامت قدرش والاتر، و شانش بزرگتر، و منزلتش عالیتر، و مکانش رفیعتر، و عمقش ژرفتر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند، و یا به انتخاب خویش امامی را منصوب کنند .
همانا امامت، مقامی است که خدای عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت، در مرتبه سوم به ابراهیم علیه السلام اختصاص داد و به آن فضیلت مشرفش ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود: «همانا من تو را امام مردم قرار دادم» . ابراهیم خلیل علیه السلام از نهایتشادی، به خداوند عرض کرد: «از فرزندان من هم» ؟ او فرمود: «پیمان و فرمان من به ستمکاران نمیرسد . . .» .
همانا امامت، خلافتخدا و خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله و مقام امیرالمؤمنین علیه السلام و میراث حسن و حسین علیهما السلام است . همانا امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است . همانا امامت، ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آن است . کامل شدن نماز، روزه، حج، جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات، به آن است .
امام، مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق استبه نحوی که دستها و دیدگان به آن نرسد .
امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاریکیها است . امام، رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی زمان جهل، فتنه و سرگردانی مردم) است . امام، آب گوارای زمان تشنگی، رهبر به سوی هدایت و نجات بخش از هلاکت است . امام، آتش روی تپه (رهنمای گمشدگان)، وسیله گرمی سرمازدگان و رهنمای هلاکتگاهها است . هر که از او جدا گردد، هلاک شود . امام ابری بارنده، بارانی شتابنده، خورشیدی فروزنده، سقفی سایه دهنده، زمینی گسترده، چشمهای جوشنده و برکه و گلستان است . امام از گناهان پاک و از عیبها برکنار است . به دانش مخصوص و به خویشتنداری نشانهدار است . موجب نظام دین و عزت مسلمین، و باعثخشم منافقان، و هلاکت کافران است .
پس کیست که بتواند امام را بشناسد و یا انتخاب امام برای او ممکن باشد . هیهات! هیهات! در اینجا خردها گمگشته، خویشتنداریها بیراهه رفته است . عقلها سرگردان، دیدهها بینور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیر، خردمندان کوتاه فکر، خطیبان درمانده، شاعران وامانده، ادیبان ناتوان و سخندانان درماندهاند که بتوانند یکی از شؤون و فضایل امام را توصیف کنند و آنان همگی به عجز و ناتوانی معترفاند . چگونه میتوان تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد، یا مطلبی از امر او را فهمید و جایگزینی که کار او را انجام دهد برایش پیدا کرد؟ !
ممکن نیست، چگونه و از کجا؟ در صورتیکه او از دستیاران و وصف کنندگان اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد، او کجا و انتخاب بشر کجا؟ او کجا و خرد بشر کجا؟ او کجا و مانندی برای او کجا؟» (۱۱) .
● مقدمه دوم:
جمعیتهای اسلامی و شیعی، از صدر اسلام تشکیل گردید و در عهد امام باقر و امام صادق علیهما السلام، گسترش یافت . این دو امام بزرگوار، دانشگاهی تشکیل داده و در جوامع شیعی و اسلامی، روش فکری خاصی را برنامه ریزی کردند . از این رو عالمان و دانشمندان مسلمان را به سوی خود جذب نموده و آنان را با علوم مختلف اسلامی آشنا کردند .
حسن بن علی وشاء میگوید: «انی دخلت مسجد الکوفة فرایت فیه تسعمائة شیخ کلهم یقولون: حدثنا جعفر بن محمد; (۱۲) داخل مسجد کوفه شدم، نهصد شیخ را دیدم که همه از جعفر بن محمد حدیث میگفتند» .
● مقدمه سوم:
مجامع شیعی و تابعین مدرسه اهل بیت علیهم السلام در تعیین امامان و شناخت دوستداران از آنان، شرایط سختی را، از ادله استنباط کرده و برای امامان خود قرار دادهاند . در نتیجه غیر از اشخاص مخصوصی که مؤید از جانب خدا بوده و از جانب او منصوب هستند، را شامل نمیشود:
۱) خواجه نصیر الدین طوسی (ره) در تجرید الاعتقاد، عصمت و افضلیت را از شرایط حتمی امام میشمارد . (۱۳)
۲) علامه حلی (ره) میگوید: «امامیه اتفاق کردهاند بر اینکه امامان همانند پیامبران از جمیع افعال قبیح و فواحش، از کودکی تا هنگام مرگ معصوماند; چه از روی عمد و چه سهو . . . و نیز اتفاق امامیه بر وجوب افضلیت امام بر سایر مردم است» . (۱۴)
۳) شیخ طوسی (ره) در کتاب الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد تصریح میکند: «از شرایط حتمی امام عصمت از قبایح و افضلیت از تمام مردم است» . (۱۵)
۴) سید مرتضی (ره) در کتاب الذخیرة فی علم الکلام از شرایط حتمی امام را، عصمت از هر قبیح; منزه بودن از هر معصیت; اعلم بودن از امتبه احکام شریعت و وجوه سیاست و تدبیر، و افضل بودن کسی که ثوابش از دیگران بیشتر است، بر میشمارد . (۱۶)
۵) شیخ سدیدالدین محمود حمصی رازی در کتاب المنقذ شرایط امام را چهار خصوصیتبر میشمارد:
عصمت از گناه و اشتباه;
افضل بودن از مردم، در تیز هوشی و علم به سیاست و قرب و منزلتبه خداوند;
اعلم بودن به احکام شریعت;
شجاعترین مردم بودن . (۱۷)
● مقدمه چهارم:
امامت کودک و نوجوان، امری تازه و غیر مترقبه در جامعه شیعی نیست; بلکه به اتفاق شیعه و سنی، این امر قبل از امام مهدی (عج) نیز بوده است:
الف) امامت امام جواد علیه السلام - بنابر نقل ابن صباغ مالکی (۱۸) و شیخ مفید (۱۹) - از سن هشتسالگی بوده است .
ب) امامت امام هادی علیه السلام - بنابر نقل ابن حجر هیتمی (۲۰) - از سن نه سالگی بوده است .
● مقدمه پنجم:
قرآن، حدیث و تاریخ، مؤید امامت و نبوت کودک است:
۱) امامت و نبوت کودک از منظر قرآن:
الف) یحیی بن زکریا (ع);
خداوند متعال، خطاب به حضرت یحیی میفرماید: «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا» ; (۲۱) «ای یحیی! تو کتاب آسمانی ما را به قوت فراگیر . و به او در همان سن کودکی مقام نبوت دادیم» .
ـ فخر رازی درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی علیه السلام داد میگوید:
«مراد به حکم در آیه شریفه همان نبوت است; زیرا خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد . این بدان جهت است که خداوند متعال، حضرت یحیی علیه السلام و عیسی علیه السلام را در سنین کودکی مبعوث به رسالت کرد; بر خلاف حضرت موسی علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله که آنان را در سنین بزرگسالی به رسالت مبعوث کرد» . (۲۲)
ب) عیسی بن مریم (ع);
قرآن می فرماید: «فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا . قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمتحیا . .» . ; (۲۳) «مریم [پاسخ ملامتگران را] به اشاره، حواله طفل کرد; آنان گفتند: ما چگونه با طفل گهوارهای سخن گوییم؟ آن طفل گفت: همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود . و مرا هر کجا باشم، برای جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زندهام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد» .
ـ قندوزی بعد از ذکر ولادت امام مهدی علیه السلام مینویسد:
«گفتهاند که خداوند - تبارک و تعالی - او را در سن طفولیتحکمت و فصل الخطاب عنایت فرمود و او را نشانهای برای عالمیان قرار داد; همانگونه در شان حضرت یحیی فرمود: «یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا» . و نیز در شان حضرت عیسی فرمود: «قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا . قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» . خداوند، عمر حضرت مهدی علیه السلام را به مانند عمر حضرت خضر علیه السلام طولانی گردانید» . (۲۴)
قطب راوندی و دیگران (۲۵) با سند خود از یزید کناسی نقل میکنند که گفت: به ابی جعفر علیه السلام عرض کردم: آیا عیسی علیه السلام، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجتخدا بر اهل زمان خود بود؟
ـ حضرت فرمود: «عیسی علیه السلام در آن هنگام در گهواره، پیامبر و حجتخدا بر زکریا علیه السلام بود [ . و فرمود: ] و در آن حال نشانهای برای مردم و رحمتی از جانب خدا برای مریم علیها السلام بود، آن هنگامی که سخن گفت و از او تعبیر کرد [ . و نیز ] پیامبر و حجتبود، بر هر که کلام او را در آن حال شنید . سپس عیسی علیه السلام ساکتشد و تا دو سال با کسی سخن نگفت، و در این مدت زکریا علیه السلام حجتبر مردم بود . پس از فوت او، یحیی علیه السلام در سنین کودکی وارث کتاب و حکمتشد .
عیسی علیه السلام وقتی به هفتسالگی رسید، با اولین وحی که به او نازل شد، خبر از نبوت خود داد . در این هنگام او حجتبر یحیی و تمام مردم شد . ای اباخالد! از هنگام خلقت آدم علیه السلام حتی یک روز نیز زمین خالی از حجتخدا بر مردم نمیماند .
ـ یزید کناسی میگوید: به حضرت عرض کردم: آیا علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله حجتخدا و رسول بر این امت نبود؟
ـ حضرت فرمود: «چرا، اینچنین بود و طاعت او در حیات رسول خدا و بعد از وفات آن حضرت، بر مردم واجب بود; لکن با وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله آن حضرت سکوت کرد و سخن نگفت . لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیاتش، بر امت و بر علی علیه السلام واجب الاطاعه بود . علی علیه السلام حکیم و دانا بود» .
ج) شاهدی از اهل خانه زلیخا;
قرآن در قضیه یوسف علیه السلام و زلیخا، میفرماید: «و شهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قد من قبل فصدقت و هو من الکاذبین . و ان کان قمیصه قد من دبر فکذبت و هو من الصادقین» ; (۲۶) «[به صدق دعوای یوسف ] شاهدی از بستگان زن گواهی داد [مفسران گفتند کودکی در گهواره به اعجاز گواه صدق یوسف گردید ] و گفت: اگر پیراهن یوسف از پیش دریده باشد، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است . و اگر پیراهن از پشت دریده است، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است» .
● شیخ مفید (ره)، مینویسد:
«اهل تفسیر - غیر از عده کمی از آنها - اتفاق کردهاند در آیه شریفه «و شهد شاهد من اهلها . . .» ، که آن شاهد طفلی صغیر در گهواره بود . خداوند متعال او را به نطق درآورد تا حضرت یوسف علیه السلام را از گناه فحشا تبرئه نموده و تهمت را از او زایل کند» . (۲۷) گفتنی است که هر چند طفل پیامبر یا امام نبود; ولی از آن استفاده میشود که ممکن است کسی در سنین طفولیت، به نطق درآمده و به حق و حقیقتحکم کند .
۲) امامت کودک از منظر تاریخ:
الف) خلافت علیبن ابیطالب علیه السلام; مساله خلافت و امامتبر اساس لیاقت - و لو در کودک و نوجوان - دارای سابقه در اسلام است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال سوم هجرت، بعد از نزول آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین» ، علی بن ابیطالب علیه السلام را که نوجوانی بیش نبود، به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که حرف او را شنیده، از او اطاعت کنند .
شیخ مفید (ره) مینویسد: «جمهور شیعه با مخالفان آنها، بر این امر اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را دعوت به وزارت، خلافت و وصایت کرد، در حالی که او سنش کم بود ولی از دیگر کودکان دعوت نکرد» . (۲۸)
ب) مباهله پیامبر (ص) همراه امام حسن و امام حسین علیهما السلام; به اتفاق مورخان شیعه و اهل سنت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای مباهله با نصارای نجران، امام حسن و امام حسین علیهما السلام را به همراه خویش بردند و این خود دلالتبر بزرگی شان و قابلیت این دو کودک با وجود سن کم دارد .
ـ شیخ مفید مینویسد: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همراه با حسن و حسین علیهما السلام - در حالی که آن دو طفلی بیش نبودند - با نصارا مباهله کرد، و قبل و بعد از این واقعه، سابقه نداشته که پیامبر صلی الله علیه و آله به همراهی اطفال مباهله کرده باشد . اگر حقیقت امر چنین باشد که ممکن استخداوند متعال، حجتهای خود را به اموری اختصاص دهد; دیگر اشکالی از مخالفان [در مساله امامتشخص کودک] باقی نخواهد ماند» . (۲۹)
● مقدمه ششم
خداوند متعال، قادر است در کودکی، تمام شرایط رسالت و امامت را قرار دهد; زیرا عقل انسان بعید نمیداند که خداوند، در حالی که شخصی در سنین کودکی است و به حد بلوغ نرسیده، مقام رسالت، یا نبوت و یا امامت را برای او قرار دهد . او از اعمال این قدرت عاجز نیست و قضیه یحیی و عیسی علیهما السلام بهترین شاهد صدق بر این مدعا است .
محمد بن حسن صفار از علی بن اسباط نقل کرده که گفت: ابا جعفر علیه السلام را دیدم، در حالی که بر من وارد شد، من خوب به دست و پای مبارک او، نظر کردم تا بتوانم برای اصحاب خود در مصر، آنحضرت را توصیف کنم . ناگهان مشاهده کردم که آن حضرت به سجده افتاد و فرمود: خداوند، احتجاج نموده در امر امامتبه آنچه که در امر نبوت احتجاج کرده است و میفرماید: «و آتیناه الحکم صبیا» ، و نیز میفرماید: «فلما بلغ اشده و بلغ اربعین سنه» . پس گاهی ممکن است که خداوند به کسی حکمت عطا کند; در حالی که کودکی بیش نیست . همانطور که جایز است که به کسی دیگر در سن چهل سالگی، حکمت عنایت فرماید» . (۳۰)
مسعودی از اسماعیل بن بزیع نقل میکند: «امام جواد علیه السلام به من فرمود: امر امامتبه ابوالحسن تفویض میشود; در حالی که او فرزندی هفتساله است . سپس فرمود: بلی و کمتر از هفتسال، همان طوری که در عیسی علیه السلام چنین بود» . (۳۱)
● مقدمه هفتم:
دانشمندان میگویند: برای رشد عقلی، سن معینی وجود ندارد; زیرا چه بسا شخصی رشید است; حال آنکه سن او بیش از پنجسال نیست; زیرا قوه عاقله او به قدرت خداوند، به حد کافی رشد و نمو داشته است . پس چه مانعی دارد که خداوند متعال، سن رشد را در امام علیه السلام در سن پنجسالگی قرار دهد؟ آیا این امر، محال عقلی است؟ و اگر عقلا منعی نیست در اینکه خداوند، نبوت و تعلیم کتاب را به کودکی در گهواره و حکم را در حال کودکی برای یحیی علیه السلام قرار دهد; پس چه مانعی است که امامت را برای حجت منتظر علیه السلام در سنین کودکی قراردهد تا زمین خالی از حجتی از اهل بیت علیهم السلام نباشد .
ـ علامه حلی (ره) در رابطه با ارزش ایمان و اسلام علیبن ابیطالب علیه السلام مینویسد:
«طبیعت کودکان با دوستی و محبت پدر و مادر و میل به آن دو عجین شده است و لذا کنارهگیری او از پدر و مادر و توجهش به خداوند متعال، دلیل بر قوت کمال او است . . . طبیعت کودکان با نظر و تامل در امور عقلی و تکالیف الهی، ناسازگاری دارد و به عکس ملائم با بازی و لهو و لعب است . پس اگر در یک ودک، مشاهده کردیم که او با اموری که ناسازگار با طبع عادی کودکان است، انس گرفته، این خود دلیل بر عظمت منزلت او در کمال است» . (۳۲)
صفوان بن یحیی میگوید: «هنگامی که امام رضا علیه السلام به امام جواد علیه السلام اشاره فرمود و او را به امامت منصوب کرد - در حالی که سن او از سه سال تجاوز نمیکرد - به آنحضرت عرض کردم: فدایت گردم! فرزند شما سه سال بیشتر ندارد . حضرت فرمود: چه اشکالی دارد; در حالی که عیسی علیه السلام نیز در سنین سه سالگی حجتخدا گشت» . (۳۳)
به امام جواد علیه السلام عرض شد: مردم به جهت کمی سن شما، امامتشما را انکار میکنند . حضرت در جواب فرمود: چرا انکار میکنند; در حالیکه خداوند به نبی خود فرمود: ای رسول ما! امت را بگو: طریقه من و پیروانم همین است که خلق را با بینایی و بصیرت، به سوی خدا دعوت کنیم . پس به خدا سوگند، در آن هنگام، او را متابعت نکرد; مگر علی علیه السلام در حالیکه نه سال بیشتر نداشت و من نیز فرزند نه ساله هستم» . (۳۴)
حکیمه دختر امام جواد علیه السلام میگوید: «بعد از چهل روز از ولادت امام مهدی علیه السلام، بر ابی محمد علیه السلام وارد شدم که ناگهان مولایم صاحب [الزمان] را دیدم که در منزل مشغول راه رفتن است . صورتی زیباتر از صورت او ندیدم و گفتاری فصیحتر از گفتار او نیافتم . امام عسکری علیه السلام فرمود: این همان مولود کریم بر خداوند عزوجل است . عرض کردم: آقای من! از این طفل در حالی که چهل روزه است، امور عجیبی میبینم؟ حضرت تبسمی کرد و فرمود: ای عمه! آیا نمیدانی که ما جماعت ائمه، در یک روز به اندازه یک سال دیگران رشد میکنیم؟» . (۳۵)
● شیخ مفید (ره) مینویسد:
«اگر کسی اشکال کند که چگونه صحیح است از شما جماعت امامیه، اعتقاد به امامت دوازده امام و حال آن که میدانید در میان آنان کسانی هستند که پدرانشان آنان را در سنین کودکی - در حالی که به حد رشد و بلوغ نرسیدهاند - جانشین خود قراردادهاند; همانند ابیجعفرمحمد بن علی بن موسی علیه السلام که هنگام وفات پدرش، هفتسال داشت و همانند قائم شما که او را میخوانید، در حالی که سن او هنگام وفات پدرش نزد اکثر مورخان پنجسال بوده است . و ما به جهت عادتی که در هیچ زمانی نقض نشده، میدانیم شخص در چنین سنی، به حد رشد نمیرسد!؟ خداوند متعال میفرماید: «و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم» (۳۶) و اگر خداوند متعال کسی را که به حد بلوغ نرسیده و نزدیک حد بلوغ هم نیست، ممنوع از تصرف در اموالش میداند; پس چگونه ممکن است که او را امام قرار دهد; زیرا امام ولی بر خلق در تمام امور دین و دنیا است؟ ! و صحیح نیست که والی و سرپرستبر تمام اموال خداوند متعال از صدقهها و خمسها، و امین بر شریعت و احکام، امام فقیهان، قاضیان و حاکمان، و مانع بر کثیری از صاحبان خرد در انواعی از اعمال کسی باشد که ولایتحتی بر درهمی از اموال خود ندارد . . .» .
ایشان در جواب از این اشکال میفرماید: «این اشکال از کسی صادر میشود که بصیرتی در دین ندارد; زیرا آیهای را که قوم در این باب به آن اعتماد کردهاند، خاص است نه عام تا شامل امام معصوم نیز بشود; زیرا خداوند متعال با برهان قیاسی و دلیل سمعی امامت آنان را ثابت فرموده و این خود دلیل خروج این امامان از جمله ایتامی است که خطاب آیه متوجه آنان است .
و هیچ اختلافی بین امت نیست که این آیه، مربوط به کسانی است که عقولشان ناقص است و هیچ گونه ارتباطی با کسانی ندارد که عقلشان به عنایت الهی به حد کمال رسیده است; و لو در سنین کودکی باشد . پس آیه شریفه، شامل ائمه اهل بیت نمیشود» . (۳۷)
● مقدمه هشتم:
امر امامت در نزد شیعه، همانند نبوت اختیاری نیست; بلکه این دو منصبی الهی است که امر تفویض و اختیار آن، به دستخداوند است و او هر جا که صلاح بداند، آن را قرار میدهد . از این رو بعید نیست که این امر مهم را در کودکی دارای قابلیت، قرار دهد .
ابوبصیر گوید: «نزد امام صادق علیه السلام بودم که عدهای یادی از اوصیا نمودند و من یادی از اسماعیل، آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود: «نه به خدا ای ابا محمد! امر وصایتبه دست ما نیست; بلکه امر آن تنها به دستخداوند - عز و جل - است که یکی پس از دیگری نازل گرداند» . (۳۸)
امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود: «آیا شما گمان میکنید که ما به هر کس که بخواهیم، وصیت میکنیم؟ به خدا سوگند که چنین نیست; بلکه وصایت عهدی است از جانب خدا و رسول او برای هر یک از اشخاص تا [این که] امر وصایتبه صاحبش منتهی گردد» . (۳۹)
● جواب اشکال:
بعد از ذکر هشت مقدمه به ذکر جواب از اصل اشکال میپردازیم:
بر اساس شواهد تاریخی، مساله متولی شدن شخصی برای امامت در سنین کودکی، از حضرت امام جواد علیه السلام شروع شد; زیرا وقتی پدرش امام رضا علیه السلام از دنیا رحلت نمود; حضرت جواد علیه السلام هفتسال بیشتر نداشت . (۴۰) پس آن حضرت در سن هفتسالگی، متولی زعامتشیعه امامیه، در مسائل دینی، عملی و فکری شد .
با دقت در این مساله، پی میبریم که همین موضوع، به تنهایی کافی است که، به خط امامت ولو در سنین کودکی - که در امام جواد علیه السلام متجلی شد و تا امامت امام مهدی علیه السلام ادامه یافت - پی ببریم . این مطلب از جهات مختلف قابل بررسی است:
۱) دانش آموختگان مدرسه اهل بیت علیهم السلام در طول تاریخ، فداکاری و جانفشانیهای زیادی در راه تثبیت عقیده خود در مساله امامت داشتند; زیرا داشتن چنین عقیده و فکری، منشا دشمنی و خصومت دستگاه خلفا با دوستداران اهل بیت علیهم السلام میشد . این امر منجر به معارضه نظام سلطه، با اهل بیت علیهم السلام و یاران آنان شد . لذا دستبه تصفیه زده، عده زیادی را زندان میکردند و گروهی را به قتل رساندند و این خود دلیل بر آن است که اعتقاد به ولایت اهل بیت علیهم السلام - و لو در سنین کودکی - برای آنان چنان روشن و مسلم بود که حاضر به هر نوع فداکاری در راه عقیده خود بودند .
۲) زعامت و امامت اهل بیت علیهم السلام، بر خلاف دیگران، زعامتی همراه با سرباز، لشکر و ابهت پادشاهی نبود . همچنین زعامت آن بزرگواران، با دعوت سری، همانند دعوتهای صوفیه و فاطمیون نبود; زیرا آنان بین رئیس و مردم، فاصله و دوری میانداختند تا فرض کنند که رئیس، خود از مردم دور استبا آنکه مردم به او ایمان دارند .
امامان معصوم علیهم السلام برای مردم ظاهر و معلوم بودند و آنها میتوانستند از نزدیک معاشرت با آنان داشته باشند; به جز امام زمان علیه السلام که به جهات سیاسی، معاشرت با آن حضرت محدود بود .
۳) خلفای معاصر با امامان، به فضایل اخلاقی و کمالات معنوی و علمی ایشان، اعتراف داشتند و آن را زنگ خطری برای خود و خلافت غاصبانه خویش میدانستند . و بر این اساس، تمام توان خود را برای از بین بردن آنان و محو کردن فضایلشان به کار میبستند .
با توجه به این مطالب روشن میشود که مساله امامتشخص - و لو در سنین کودکی - امری ثابتبوده است; زیرا وقتی امام مردم را به امامتخود دعوت میکند، طبیعتا خود را در تمام زمینهها اعلم میداند . در غیر اینصورت، مردم از او متابعت نکرده، امامت او را قبول نخواهند کرد . حال ممکن استشخصی در سنین کودکی، مردم را به امامتخود در ملا عام دعوت کند و شیعیان نیز بدون هیچ تحقیق و تفحص، امامت او را پذیرفته و در راه او جانفشانی کنند; ولی بر فرض که در ابتدای دعوتش، حقیقت امر بر مردم روشن نشده باشد، ولی به مرور ایام، ماهها و سالها، ممکن است وضعیت او در صورت عدم صحت دعوتش، بر مردم آشکار شود .
حال اگر عدم صحت دعوت او برای مردم کشف نشود، آیا برای نظام حاکم نیز روشن نخواهد شد؟ آیا برای مقابله با آن دعوت - در صورتی که به مصلحتخود باشد - موضعگیری نخواهند کرد؟ تنها تفسیر سکوت دستگاه خلافت معاصر با امام علیه السلام در سنین کودکی، این است که نظام سلطه، به این نتیجه رسیده بود که امامتشخص - ولو در سنین کودکی - امری مسلم است; خصوصا اینکه خود خلفا به طور مکرر، آن بزرگواران را امتحان کرده و به فضلشان اعتراف نموده بودند .
● پاسخ به چند سؤال:
درباره بحثیاد شده ممکن استسؤالی چند به ذهن عدهای خطور کند که به طور خلاصه به بیان پاسخ آنها میپردازیم:
ـ سؤال یکم: ممکن استشیعه امامیه به جهت ملاحظه مقامات علمی و فکری شخصی معتقد به امامت او در سنین کودکی باشد; در حالی که او به سر حد امامت نرسیده است . همانگونه که ما الآن اینچنین میبینیم که اطفالی دارای مقامات علمی بالایی هستند; ولی امام نیستند؟
ـ پاسخ: این فرض، خلاف واقعیات تاریخی است; زیرا طایفه امامیه، در آن زمان بزرگانی داشتند که از مدرسه علمی امام باقر، صادق و امام کاظم علیهم السلام دانش میآموختند; مدرسهای که دربردارنده شاگردان آن امامان و شاگردان شاگردان آنان بوده است .
در چنین مدرسهای - با آن قدمت و قوت فرهنگیاش - ممکن نیست تصور شود که دانش آموختگان آن، شخصی را امام قرار دادند; در حالی که امام نبوده است . اگر شخصی پنجاه ساله، عالم به علوم مختلف باشد، آیا میتوان تصور کرد که متبه جهت علم زیاد او، قائل به امامت و ولایت او شده باشند; در حالی که او واقعا امام نیست و تنها دارای درجات عالی از علم است؟ اگر این فرض امکان ندارد، پس در حق شخصی که هنوز به سن ده سالگی نرسیده نیز امکان ندارد; زیرا مکتب اهل بیت علیهم السلام در آن زمان، از قویترین مدارس فکری و فرهنگی بود . و عدهای از فارغالتحصیلهای آن، در کوفه، قم، مدینه و یا در جاهای دیگر زندگی میکردند . بزرگان این مدرسه، قطعا با امام جواد علیه السلام و . . . معاشرت داشته و آن حضرت را امتحان کرده بودند . نمیتوان باور کرد که بدون تحقیق و تفحص و رسیدن به یقین، به امامتشخصی در سنین کودکی اعتقاد کرده و در راه او جانفشانی نموده باشند; در حالی که او واقعا امام نبوده است؟ !
ـ سؤال دوم: طایفه امامیه، مفهوم و معنای حقیقت و شروط امامت را نمیدانست و تنها خیال میکرده که امامت مجرد سلسله نسبی و وراثتی است؟ !
این اشکال بر خلاف شروط و علایمی است که به صورت متواتر یا مستفیض ، از امیرالمؤمنین علیه السلام تا امام رضا علیه السلام به جامعه شیعه رسیده است . شیعه امامیه قائل به امامتشخصی است که معصوم از هر گناه، اشتباه و خطا بوده و اعلم از همه افراد امتخود باشد . و بر امامت او نص شده باشد . این شروط، به دلیل عقلی و نقلی متقن، ثابتشده است .
ـ هشام بن سالم میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «آیا ممکن است که در یک وقت، دو امام باشد؟ امام فرمود: خیر مگر اینکه یکی از آن دو ساکت و ماموم دیگری باشد و آن دیگری ناطق و امام باشد; اما این که هر دو امام ناطق باشند; در یک وقت این امکان ندارد» .
هشام میگوید: «به حضرت عرض کردم: آیا ممکن است که امامتبعد از حسن و حسین علیهما السلام، در دو برادر محقق شود؟ حضرت فرمود: خیر . . .» . (۴۱)
از این روایت و روایات دیگر استفاده میشود که شیعیان، اهمیت زیادی برای «مساله امامت» قائل بودند و همواره درباره خصوصیات و شرایط آن، از امامان خود سؤال میکردند .
ـ سؤال سوم: شاید اعتقاد به امامت و ولایت امامان در سنین کودکی، بر اساس زور و فشار از بزرگان شیعه بوده است؟
این فرضیه نیز با واقعیتسازگاری ندارد; زیرا با ورع و قداستبزرگان طایفه امامیه، هیچ گاه نمیتوان باور کرد آنان با زور و فشار، مردم را به اطاعت از اشخاص دعوت کرده باشند! خصوصا با در نظر گرفتن این نکته که شیعیان در طول این مدت، در شدیدترین وضع، به جهت دعوت مردم به اهل بیت علیهم السلام به سر میبردند .
دعوت مردم به سوی اهل بیت علیهم السلام، هیچ جهت منفعت مادی و مقام ظاهری در پی نداشت تا بتوان تصور کرد که این دعوت، به جهت طمع در امور دنیوی و مادی بوده است .
نمیتوان باور نمود که عقلا و علمای طایفه امامیه، به نادرستی بر مامتشخصی در سنین کودکی تبانی و اتفاق داشته باشند; در حالی که این کار سبب ایجاد انواع محرومیتها برای آنان بود! و این نیست مگر این که این دعوت، ناشی از اعتقاد به حق نسبتبه امامت آن شخص بوده است .
● عظمت امام علیه السلام در سنین کودکی:
۱) شبلنجی در کتاب نورالابصار مینویسد:
«چون مامون از سفر خراسان به بغداد آمد، نامهای به خدمت امام محمد تقی علیه السلام نوشت و با عزت و احترام تمام آن جناب را طلبید . چون آن حضرت به بغداد تشریف آورد، پیش از آنکه مامون او را ملاقات کند، روزی به قصد شکار سوار شد . در اثناء راه به جمعی از کودکان رسید که در میان راه ایستاده بودند . چون کودکان ابهت مامون رامشاهده کردند، پراکنده شدند; مگر آن حضرت که از جای خود حرکت نفرمود و با نهایت وقار در مکان خود ایستاد تا آنکه مامون به نزدیک او رسید و از مشاهده آثار متانت و وقار متعجب گردید . عنان کشید و پرسید: ای کودک! چرا مانند کودکان دیگر از سر راه دور نشدی؟ حضرت فرمود: ای خلیفه! راه تنگ نبود که بر تو گشاده کنم و جرمی و خطایی نداشتم که از تو بگریزم و گمان ندارم که تو کسی را بدون جرم در معرض عقوبت قرار دهی . مامون از شنیدن این سخنان سخت متعجب شد و از مشاهده حسن و جمال او، دل از دست داد .
پس پرسید: ای کودک! چه نام داری؟ فرمود: پسر علی بن موسی الرضا علیه السلام هستم . مامون چون نسبش را شنید، بر پدرش صلوات و رحمت فرستاد و روانه شد . چون به صحرا رسید نظرش به مرغی افتاد . بازی به سوی او فرستاد، آن باز مدتی ناپدید شد . چون از آسمان برگشت، ماهی کوچکی در منقار داشت که هنوز بقیه حیاتی در آن بود . مامون از مشاهده آن حال در شگفتشد و ماهی را در دستخود گرفته، به شهر بازگشت . چون به همان موضع رسید که در هنگام رفتن حضرت جواد علیه السلام را ملاقات کرده بود، کودکان پراکنده شدند; ولی حضرت از جای خود حرکت نفرمود . مامون گفت: ای محمد! این چیست که در دست دارم؟ حضرت فرمود: حق تعالی دریایی چند خلق کرده است که ابر از آن دریاها بلند میشود و ماهیان ریزه با ابر بالا میروند و بازهای پادشاهان آن را شکار میکنند و پادشاهان آن را در دست میگیرند و سلاله نبوت را با آن امتحان میکنند .
مامون از مشاهده این معجزه، شگفتزده شد و گفت: حقا که تویی فرزند رضا علیه السلام; و سپس آن حضرت را به جهت فضل، علم و کمال عقل، نزد خود نگه داشت» . (۴۲)
۲) ابن حجر هیتمی و دیگران نقل کردهاند:
«مامون میخواست دختر خود را به حضرت جواد علیه السلام تزویج کند . بنیعباس، از شنیدن این قضیه، به صدا در آمده، به او گفتند: خلافت هم اکنون به ستبنیعباس است; به چه جهت قصد داری آن را به بنیهاشم منتقل کنی؟
ـ مامون در جواب گفت: علت آن، کثرت علم و فضل او استبا کمی سنش .
آنان جواب دادند: او کودکی خردسال است و هنوز اکتساب علم و کمال نکرده است . اگر صبر کنی که کامل شود و بعد از آن با او وصلت نمایی، بهتر است . مامون گفت: شما ایشان را نمیشناسید . علم ایشان از جانب حق تعالی است و کوچک و بزرگ آنان، از دیگران افضلاند . اگر میخواهید این امر بر شما ثابتشود، علما را جمع کنید و با او مباحثه نمایید . عباسیان قبول نموده، اتفاق کردند که یحیی بن اکثم، قاضی القضات آن عصر، با او بحث کند . لذا در روزی معین، در مجلس مامون حاضر شدند و یحیی بن اکثم، مسائلی را از جواد علیه السلام سوال کرد و آن حضرت به بهترین وجه پاسخ آنها را داد .
سپس مامون از امام علیه السلام خواست که یحیی بن اکثم را امتحان نموده، از او سؤال کند . حضرت به او فرمود: از تو سؤال کنم؟ یحیی در جواب عرض کرد: اختیار با شما است، اگر جواب آن را بدانم، میدهم; و گرنه از محضر شما استفاده میکنم .
امام جواد علیه السلام پرسید: نظر تو چیست در رابطه با مردی که در اول روز، به زنی به حرام نگاه کرد و در وسط روز نگاه کردن به آن زن بر او حلال گشت . هنگام ظهر، نظر بر او حرام شد و در وقت عشاء، دوباره بر او حلال گشت و نصف شب باز زن بر او حرام شد و هنگام صبح، باز نگاه به آن زن، بر او حلال گشت . سر این قضیه چیست و به چه جهت آ نزن بر او حلال و حرام شده است؟
یحیی بن اکثم در جواب عرض کرد: به خدا سوگند که از این مساله اطلاعی ندارم و اگر شما صلاح میدانید جواب آن را بفرمایید .
امام جواد علیه السلام فرمود: آن زن کنیز شخصی بود . در اول روز مردی اجنبی به او نگاه کرد که نظر او حرام بود . آن مرد در هنگام نیمه روز آن کنیز را از مولایش خرید و از این طریق کنیز را بر خود حلال کرد . هنگام ظهر آن زن را آزاد کرد . و لذا بر او حرام شد . در وقت عصر با او ازدواج نمود و او را بر خود حلال گرداند . در وقت مغرب، او را ظهار کرد و بر خود حرام نمود . هنگام عشاء، کفارهای به جهت ظهار پرداخت و دوباره آن زن را بر خود حلال کرد . نیمه شب آن زن را یک طلاقه کرده و او را بر خود حرام نمود; ولی هنگام صبح به آن زن رجوع کرده و دوباره آن زن بر او حلال شد .
هنگامی که سخنان امام جواد علیه السلام به اتمام رسید، مامون رو به عباسیان کرد و گفت: آیا به آنچه که انکار میکردید، رسیدید؟ سپس دخترش را به عقد امام جواد علیه السلام درآورد» . (۴۳)
۳) سبط بن جوزی حنفی در کتاب «تذکرة الخواص» شبیه این داستان را نقل کرده است .
● چرا کودک امام باشد؟
ممکن است کسی اشکال کند که چه ضرورتی دارد امام، کودک باشد; در حالی که ممکن است مورد شک و تردید عدهای قرار گیرد؟
ـ پاسخ: ممکن است عواملی چند در این انتخاب مؤثر باشد:
۱) امتحان مردم; زیرا با اثبات امامت طفل، از راه معجزه و جهات دیگر، انسان مورد امتحان قرار میگیرد که چگونه در برابر حق تسلیم میشود؟
۲) برای اثبات اینکه امامت این شخص، از جانب خدا است; زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام امامت نائل میشدند، ممکن بود شخص خیال کند که مقامات و کمالات آنان اکتسابی است . اما در طفل صغیر، هیچگاه این گمان برده نمیشود و اگر طفلی فضایلی در حد امامت داشت، شکی نیست که او از جانب خداوند، به مقام امامت نصب است; همان طوری که در مورد امام جواد علیه السلام چنین اتفاق افتاد . فلذا یک توجیه برای امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله این است که کسی گمان نکند که آنچه را که برای مردم از معارف آورده، از دیگران فرا گرفته و یا در کتابی خوانده است .
۳) برای اثبات این مطلب که مقام و منزلت، بر اساس لیاقت است نه بزرگی سن . چنان که در جریان امارت و فرماندهی اسامة بن زید چنین بود; زیرا در حالی که عدهای از صحابه بر تعویض او اصرار داشتند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جهت لیاقت وی، اصرار به فرماندهی او داشت .
علی اصغر رضوانی
پینوشتها:
۱) صواعق المحرقة، ص ۱۶۶ .
۲) تطور الفکر السیاسی، ص ۱۰۲ .
۳) بقره (۲)، آیه ۱۲۴ .
۴) طه (۲۰)، آیه ۲۹ .
۵) انبیاء (۲۱)، آیه ۷۳ .
۶) نساء (۴)، آیه ۵۹ .
۷) مائده (۵)، آیه ۶۷ .
۸) بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۲۹ .
۹) شرح المقاصد، ۵/۲۳۹ .
۱۰) تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۴، سیره ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۸; سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۳۲ .
۱۱) اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۸- ۲۰۳ .
۱۲) سید محسن امین عاملی، المجالس السنیة، ج ۵، ص ۲۰۹ .
۱۳) کشف المراد، صص ۳۶۴ و ۳۶۶ .
۱۴) دلائل الصدق، ج ۲ صص ۲۷ و ۲۸ .
۱۵) الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص ۳۰۵ و ۳۰۷ .
۱۶) الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۲۹ .
۱۷) المنقذ، ج ۲، ص ۲۷۸ .
۱۸) الفصول المهمة، ترجمة الامام الجواد علیه السلام .
۱۹) ارشاد شیخ مفید، ص ۳۱۶ .
۲۰) صواعق المحرقة، ابن حجر، ص ۱۲۳- ۱۲۴ .
۲۱) مریم (۱۹)، آیه ۱۲ .
۲۲) تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲ .
۲۳) مریم (۱۹)، آیه ۲۹ .
۲۴) ینابیع المودة، ص ۴۵۴ .
۲۵) قصص الانبیاء، ص ۲۶۶، باب ۱۸، ح ۳۰۷; به همین مضمون در کافی، ج ۱، ص ۳۸۲، ح ۱ .
۲۶) یوسف (۱۲)، آیات ۲۶- ۲۷ .
۲۷) فصول المختارة، ص ۳۱۶ .
۲۸) همان، ص ۳۱۶ .
۲۹) همان .
۳۰) المهدی، سید صدرالدین صدر، ص ۱۱۴- ۱۱۵، به نقل از بصائر الدرجات .
۳۱) اثبات الوصیه، ص ۱۹۳ .
۳۲) کشف المراد، ص ۳۸۸- ۳۸۹ .
۳۳) اصول کافی، ج ۱، ص ۳۸۲، حدیث ۱۰ .
۳۴) همان، ج ۱، ص ۴۴۷، حدیث ۸ .
۳۵) غیبت طوسی، ص ۱۴۴ .
۳۶) نساء (۴)، آیه ۶ .
۳۷) فصول المختارة، ص ۱۴۹- ۱۵۰ .
۳۸) اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۷، حدیث ۱ .
۳۹) همان، حدیث ۲ .
۴۰) بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۷ .
۴۱) همان، ج ۲۵، ص ۲۴۹- ۲۵۰ .
۴۲) نورالابصار، ص ۱۸۸ .
۴۳) مفتاح النجات، بدخشی، ص ۱۸۴; صواعق المحرقة، هیثمی، ص ۱۲۳; فصول المهمة، ابن صباغ مالکی، ص ۲۴۹; اخبار الدول، قرمانی، ص ۱۱۶; نورالابصار، شبلنجی، ص ۲۱۷ .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست