سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
کمدی لهجه, زیروبم کلام
● نقدی بر دوبلاژ فیلم قاتلین پیرزن
در این کمدی جنائی، خنده از اولین ثانیههای فیلم، از تیتراژ، آغاز میشود (البته نسخهٔ دوبله را عرض نمیکنم). خنده را گروه خوانندگان سیاهپوست هدیه میکنند که ترجیعبند go back to God را در فاصلههای کوتاه میخوانند؛ و از همه دعوت میکنند که نزد خدا برگردند؛ یعنی بمیرند! نوشتهها که پایان میگیرند، با ماروا مانسن آشنا میشویم که پیرزنی سادهدل و کمسواد است که به مذهب و ایمان و نژاد و به خصلتهای انسانیاش بیش از طلا، که معبود همهٔ آمریکاست، ارزش میگذارد. خانهٔ پیرزن نزدیک است به کازینوئی، و پیرزن بر آن شده که اتاق خالی خانهاش را برای کسب درآمدی اضافی به هفتهای پانزدهدلار اجاره دهد. این اتاق نظر پروفسور جی.اچ دُرّ را، که در حقیقت دزدی است سابقهدار، جلب میکند. زیرا این خانه سردابی هم دارد که پروفسور به بهانهٔ تمرین موسیقی، میتواند از آن تونلی به کازینو حفر کند و درآمد میلیونی چند شب آنرا بدزدد. گروهیکه او برای دستبرد به کازینو برگزیده مشتی آدم واخورده و بیعرضهاند که بهرغم دستوپاچلفتیگریهاشان، در دستبرد موفق میشوند و باران پول (با انفجاری نابههنگام) در سرداب خانهٔ پیرزن باریدن میگیرد. پیرزن باران پولها را میبیند و نمیپسندد و پایش را در یک کفش میکند که پولهای دزدی باید بهجای اولش برگردد. او حتی پیشنهاد پروفسور را برای اهداء بخشی از آن پولها به دانشگاه مذهبی و کلیسایش نمیپذیرد. و دزدها که برای بیرون بردن صیدشان از آن خانه به مشکل جدی (تلفن پیرزن به پلیس) برخوردهاند تصمیم به کشتن او میگیرند، اما طی حوادثی بسیار خندهآور، خود، یکیک، به سرای باقی میشتابند و به ترجیعبند go back to God معنائی کامل میبخشند.
در غنا بخشیدن به این ساختار ساده عوامل بسیار دخالت دارند: ۱) گربهٔ پیرزن که نباید از خانه بیرون رود و هروقت از خانه بیرون رود، پلیس و آتشنشانی برای گرفتن و برگرداندنش احضار میشوند. ۲) لهجهٔ نزدیک به روستائی سیاهان. مثل شخصیت سادهدل و زودباور پیرزن که گرچه زود گول میخورد اما یکدنده و کلهشق هم هست. ۳) شخصیت یک نظافتچی سیاهپوست که چون دهان میگشاید رودخانهای از الفاظ رکیکِ هرگز نشنیده از آن بیرون میریزد. مأمور حراست کازینو که نظافتچی در آن کار میکند، با شنیدن آن الفاظ رکیک از خنده بیتاب میشود. ۴) یک ژنرال سابق ویتنام که در آمریکا دونات میفروشد، و وقتی دو دزد مسلح برای ربودن پولهایش میآیند، با فروبردن ناگهانی دو انگشت به سوراخهای بینی یکی از آنان، دزدان را به موقعیت دفاعی میکشد و چون زنش با قوری چای داغ بر فرق دیگری میکوبد، دزدان پا به فرار میگذارند. ۵) شخصیت کنگ و گول گارت پنکیک که برای هر مشکلی راهحلی دارد و هنگام حل مشکل، بنیادی را در هم میریزد، خانهای را ویران میکند، کسی یا جانوری را به کشتن میدهد و یا باعث قطع عضوی از اعضاء بدن خود میشود. ۶) دستهٔ کُر کلیسای سیاهان که میخوانند و به اینسو و آنسو میجهند و به تصور خود نیایش میکنند. ۷) یک ورزشکار کودن ۸) و سرانجام پروفسور جی.اچ.دُرّ (تام هنکس). روزیکه او برای دیدن اتاق پیرزن میرود، خود را استاد زبانهای باستانی و لاتین معرفی میکند و ساختار نحویِ غریبی به کلامش میدهد که پیرزن شگفتزده میماند و نیمی از کلام او را در نمییابد و وقتی میگوید از دانشگاه سوربُن پایاننامه گرفته، پیرزن کلمهٔ سوربُن فرانسوی را با عبارت انگلیسی sorebone به معنای استخواندرد هممعنا میگیرد و قانع هم میشود؛ چرا که پروفسور در تعقیب و گرفتن گربهٔ فراری او از شاخهٔ درخت افتاده و استخوانهایش کوفته است.
چنین شخصیتهائی هر یک طرز گفتار ویژهٔ خود را دارند. نیمی از شیرینی این فیلم وامدار لهجهٔ خاص سیاهپوستان شهر محل وقوع داستان است. در بسیاری از فیلمهای کمدی، لهجه، عامل اصلی ایجاد خنده است. در فیلمهای ایتالیائی: لهجههای ناپلی و سیسیلی. در فیلمهای آمریکائی: لهجههای جنوبی، انگلیسی حرفزدن خارجیها بهویژه ایتالیائیها، فرانسویها، یونانیها، و لهجهٔ سیاهپوستان. در دوبلاژ اگر به این لهجهها بیتوجهی شود و جایگزین مناسبی برایشان در نظر نیاید، نیمی از شیرینی فیلم از میان میرود. و در قاتلین پیرزن چنین شده. لازم به توضیح میدانم که مقصودم از توجه به لهجه در دوبله، بهکار گرفتن گویشهای محلی و شهرستانی ایرانی نیست.
در دوبلهٔ قاتلین پیرزن نه لهجهای شنیده میشود و نه بیان شخصیتها رسانندهٔ فرهنگ و شعور و پسزمینهٔ تحصیلات اشخاص است. در دوبلهٔ این فیلم طرز گفتار پیرزن و پروفسور نه فاصلهٔ فرهنگی آندو را میرساند و نه تفاوت گویشی را آشکار میکند. هر دو بیاشکال صحبت یکدیگر را میفهمند. پیرزن حتی دانشگاه سوربن را هم خوب میشناسد و بهجای شباهت دادن آن به (sore bone = استخواندرد) میگوید: آهان. بله، میفهمم. و بعضی نماهای درشت تعجب پیرزن که نشان از نفهمیدن کلام پروفسور دارد، اثری بر تماشاگر نمیگذارد. انتخاب فهیمه راستکار برای دوبلهٔ پیرزن، شاید تنها گزینه و از روی ناچاری بوده است. فهیمه راستکار (یکی از افتخارهای دوبلاژ ایران، مترجم ایتالیائی، آشنا به فرانسوی و بازیگری توانا) صدایش جنس صدای سیاهان (آنهم نافرهیختههایشان) را ندارد. او در بسیاری از جاها شعور بالای خود را به شخصیت خام و روستائیوش پیرزن تحمیل کرده است.
جلال مقامی هم در دوبلهٔ پروفسور راهنمائیهای سودبخشی از مدیر دوبلاژ نگرفته است. تام هنکس در نقش پروفسور شخصیت متنوعی را عرضه میکند. در رویاروئی با پیرزن متکلف است و با واژههای قلنبه به او میباوراند که از قلهٔ علم و دانش میآید، اما در رویاروئی با اعضاء گروهش به آنان میفهماند که رئیس است، نقشه کشیده و مغز متفکر است. در دوبله، این تفاوتها آشکار نیست. مقامی صدایش خوب به چهرهٔ تام هنکس نشسته، اما بیانش آنگونه نیست که در زندگی است. یک نت اضافه مزاحم آن است. نتی که از ویژگیهای دوبلاژ شده است. اکثر گویندگان دوبلاژ این نت مزاحم را در بیان خود دارند. جملهها را بهطرزی پیچوخم میدهند و به پایان میبرند که طبیعی نیست، روخوانی است. حالت ضعیفی از روخوانی انشاء سرکلاس در آن حس میشود. این خوانش از روی متن که با اجراء به یاد سپردهٔ شدهٔ متن، تفاوت بسیار دارد، زمانیکه حالتهای مختلف چهره ـ از جمله خندهها ـ دیر اجراء میشود، خیلی زود لو میرود. شایستهٔ ذکر است که جلال مقامی بیش از هزار نقش دراماتیک به یادماندنی (عمرشریفها، رابرت ردفوردها و دیگران) را در کارنامهٔ درخشان هنری خود دارد و این نقد از توان و ارزش هنری او نمیکاهد.
متأسفانه مدیر دوبلاژ برای دیالوگها و طرز گفتار سیاهپوست نظافتچی هم با دیگران فرقی قائل نشده است. پیشتر خواندید که این شخصیت آنقدر شیرین و بدیع (البته با الفاظ رکیک) سخن میگوید که مأمور حراست کازینو را از خنده بیتاب میکند. کلماتی که در دوبلهٔ این شخصیت بهکار رفته چندان بدیع و شیرین نیست. بیشک بهکار گرفتن کلماتی مانند اصل فیلم قابلیت پخش ندارد، اما پیدا کردن کلماتی بامزهتر و خندهانگیزتر از آنچه در دوبله آمده، میسر میبود.
سکانس کلیسا، که در نسخهٔ اصلی سرشار از پویائی و نمک و جذابیت است، در نسخهٔ دوبله به سکانسی بیروح و بینمک تبیدل شده که در آن کشیش زور میزند تا تأییدیههائی از حاضران بگیرد. حال آنکه در نسخهٔ اصل کشیش و حاضران در کلیسا یک روحاند در چندین پیکر. کشیش جملهای را آغاز میکند و حاضران تکمیل میکنند. کشیش سؤالی میکند، حاضران به سرعت پاسخ میگویند تا همه به نتیجهای واحد ـ جلال و عظمت به نام خداوند ـ برسند. بیش از ۶۰% جذابیت سکانس کلیسا از همخوانی دستهٔ کر کلیساست که در دوبله بهکلی حذف شده است. لازم به یادآوری است که همخوانی شیرین و بامعنای گروه همخوانان سیاه، روی تیتراژ اول و آخر فیلم هم حذف و بهجای آنها آهنگی بیکلام گذاشته شده است.
ناصر طهماسب در دوبلهٔ این فیلم کوشیده است از جاده و گذری عبور کند که بیدستانداز باشد. سعی او بر آن بوده که از طریق گفتوگوهای ساده و بیپیرایه، فقط داستان فیلم را منتقل کند؛ و از این نگاه موفق هم هست، زیرا داستان فیلم را بیآنکه در غباری از ابهام فرو برد تا پایان بهروشنی ادامه داده است. سعی او در پرهیز از گرفتاریهای دیالوگی برای پخش محسوس است. او خنداندن تماشاگر را بهعهدهٔ طنازیهای تصویری گذاشته است. این وظیفه البته در برابر خواست کارفرماست، اما وظیفهٔ مدیر دوبلاژ در برابر خود فیلم چه میشود؟ طهماسب میتوانست تفاوت گویش سفیدها و سیاهان را با کلماتی خندهآور و بدیع، بهطرزی مبتکرانه که ایراد پخش هم نداشته باشد در دوبلهاش بازتاب دهد (که البته اینکار مستلزم داشتن فرصت کافی میبود). گاه در تلویزیون برنامهریزیها بهگونهای پیش میرود که فرصت زیادی برای مدیر دوبلاژ نمیماند تا روی دیالوگ فیلم بیشتر کارکند و رنگ و لعابهای لازم را به دیالوگها و شخصیتها بزند. این وضعیت بهویژه در دو هفتهٔ پایان ماه اسفند، حکمران مطلق بخش دوبلاژ سازمان سیماست.
بعد از گویندگی مقامی و فهیمه راستکار، گویندگی وحید منوچهری بهجای شخصیت گوئین (Gawain) زمان زیادتر فیلم را میگیرد. او برای دوبلهٔ این شخصیت کوشیده است که اجرائی موازی با تصویر ارائه دهد، اما چون شیرینی کار این شخصیت هم بیشتر وابسته به لهجهٔ اوست، کار وحید منوچهری از مرزهای کمدی اجازهٔ عبور نمیگیرد. گرچه در یک سکانس و فقط با یکجمله، گامی به میدان کمدی میگذارد؛ صحنهای که گارت پنکیک از روی خردمندی ذاتی و بیهیچ دلیلی ثانیهشمار دینامیت را فعال میکند و انفجاری زمین را میلرزاند. گوئین و مأمور حراست صدا را میشنوند، چند نگه معنادار با یکدیگر ردوبدل میکنند و گوئین برای آنکه حواس مأمور حراست را پرت کند، به او میگوید: تو بودی؟ و مأمور حراست میزند زیرخنده. در نسخهٔ دوبله، این کلام بههمان اندازهٔ کلام انگلیسی، که بسیار واضحتر هم هست، خنده میآورد.
اجراء تورج مهرزادیان بهجای گارت پن کیک در چندین جا بارقههای کمیک دارد. اما گویندگی امیر عطرچی چنگی به دل نمیزند. او گرچه جملههایش را سینک تحویل داده اما صدایش ادویه و فلفل نمک لازم را برای کمدیگوئی ندارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست