پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

نقدی بر مقاله «انسان دوستی انقلابی چه گوارا»


نقدی بر مقاله «انسان دوستی انقلابی چه گوارا»

در مقاله ای در ماهنامه ی نقد نو شماره ی ۱۱ درباره ی چه گوارا که به سال ۱۹۹۷ در نشریه ی مانتلی ریویو چاپ شده و با ترجمه ی آقای ساغر ساغرنیا به رشته ی تحریر درآمده از زاویه ای کاملاً منطقی به نقش چه گوارا , این بشر دوست و انقلابی انترناسیونالیست بزرگ آمریکای لاتین در خیزش های انقلابی آن قاره و تاثیرات ژرف و شگرفی که بر تداوم مبارزات ملل ستمدیده داشته و دارد اشاراتی کاملاً درست و معقولی شده است

در مقاله ای در ماهنامه ی نقد نو شماره ی ۱۱ درباره ی چه گوارا که به سال ۱۹۹۷ در نشریه ی مانتلی ریویو چاپ شده و با ترجمه ی آقای ساغر ساغرنیا به رشته ی تحریر درآمده از زاویه ای کاملاً منطقی به نقش چه گوارا ، این بشر دوست و انقلابی انترناسیونالیست بزرگ آمریکای لاتین در خیزش‌های انقلابی آن قاره و تاثیرات ژرف و شگرفی که بر تداوم مبارزات ملل ستمدیده داشته و دارد اشاراتی کاملاً درست و معقولی شده است .

البته چه گوارا انصافاً شایسته ی چنان قضاوتی می‌باشد . اوئی که به قول کاسترو این همرزم دیرینش عظمت اخلاقی فوق العاده ای داشت و ثابت کرد که انسانی است دارای عقاید عمیق ، کارگری خستگی ناپذیر و پرقدرت و منظم در انجام وظایفش می بود . با بررسی جمیع جهات روحیات و شخصیت سترگ چه گوارا ، کاسترو نتیجه گیری می کند : او یکی از برجسته ترین افراد نسل خود در آمریکای لاتین بود . بر این ارزیابی منصفانه فیدل کاسترو مطلب دیگری نمی توان اضافه کرد . حقاً چه گوارا لایق این گونه تکریم‌هائی از سوی مبارزان صدیق راه آزادی و سوسیالیسم است .

در این مقال به استناد مطلبی در همان مقاله فوق الذکر که محبوبیت چه گوارا را سی سال پس از مرگش با محبوبیت استالین سی سال بعد از فوتش بنفع چه گوارا مقایسه نموده نقد کرده ، یکی از معضلات قرن بیستم که قسمت اعظم آن را جنگ سرد تشکیل می داد بررسی می‌شود ، تا هم ادای دینی به واقعیات شده ، اشتباه عمیق نویسنده ی محترم را در عدم درک ژرفنای سیاست واقعی دوران جنگ سرد نشان داده شود . تا سیاست امپریالیسم خبری علیه سوسیالیسم واقعاً موجود ، که برای به انحراف کشاندن اذهان توده ی مردم از درک مزایای اجتماعی سوسیالیسم به راه انداخته بود ، آشکار گردد .

هم‌چنین سیاست امپریالیسم جهانی را در این دوران بررسی نموده تا روشن شود آقای مایکل لووی درک عمیقی از سیاست امپریالیسم فرهنگی و موج ابعاد و ژرفنای دیوانه وار تبلیغاتی اش علیه نیروهای ترقیخواه که در آن شرایط اتحاد شوروی بمثابه سوسیالیسم واقعاً موجود ، در راس تمامی جنبش‌های آزادی خواهی و چپ در دوران موسوم به جنگ سرد قرار داشت ، ندارد .

بر همین اساس چه گوارا را می خواهد بزرگش نماید چه گوارایی که واقعاً بزرگ است و شخصیت والای وی به هیچ عنوان نیازمند آن‌چنان بزرگ نمایش دادنی که به قیمت خرد کردن و تخطئه هرشخصیت مترقی دیگری از جمله استالین باشد را ندارد . خود چه گوارا نیز نمی توانست با این‌چنین برخوردی به دلایل کاملاً مشخص و انسانی موافق باشد . مطلب را درست از همین جا آغاز می‌نمائیم:

پس از انقلاب کبیر اکتبر که بشریت می رفت تا در محدوده ای از جغرافیای سیاسی با پی ریزی نظامی اجتماعی اقتصادی مبتنی بر روابط سوسیالیستی نظمی را برای اولین بار در تاریخ تکامل تمدن بشری پی ریزد که زحمتکشان فکری و یدی ، در راس آنان کارگران با در دست داشتن قدرت سیاسی آن‌چنان حاکمیتی را مستقر سازند که با محو استثمار فرد از فرد شأن و منزلت انسانی را ارجی شایسته نهد . با برنامه ریزی علمی در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ایدئولوژی چنان شرایط عادلانه ای را پی ریزی نماید که تمامی آحاد جامعه از فرصت برابر برمبنای ساختاری اقتصادی ، اجتماعی و انسانی مطابق ظرفیت‌های جامعه برای شکوفا ساختن استعدادهای انسانی خود بهره مند شوند . بر بستر این سمت گیری اجتماعی ما شاهد تحولات بس شگرف و شگفتی در جامعه ی اتحاد جماهیر شوروی آن‌روزین بودیم که طبعاً از شاهکارهای پیشرفت بشریت در عمیق ترین وجه ممکن می بود .

با بررسی انقلاب اکتبر و دست آوردهای درخشانش در زندگی اجتماعی جامعه ی شوروی آن‌روزین ، توطئه های جنایتکارانه‌ی امپریالیست‌ها برای در هم شکستن این اولین حکومت نو ، بر اساس روش عمیقاً ضد مردمی خود ، هیچ گونه حد و مرز اخلاقی و انسانی را مد نظر نداشته است . امپریالیسم در سیاست مرتجعانه خود دشمن اصلی اش را حکومت نوپای کارگران و دهقانان شوروی می دانست و با بسیج تمامی امکانات عظیم اقتصادی ، نظامی و تکنولوژیک خود هدف اصلی اش را در شطرنج سیاست جهانی درهم کوبیدن و مسخ این حکومت نوپا تعیین کرده بود . به همین دلیل آنچنان مبارزه ی کثیف و بی شرمانه و حادی علیه مردم شوروی در تمامی عرصه ها آغاز نمود که ابعادش تا آن زمان در تاریخ بی سابقه بود .

در سوی دیگر این قضیه ، خلق‌های اتحاد شوروی بودند که با مقاومت دلیرانه ی حماسی خود مبارزه‌ای سخت تاریخی و انسانی را برای دفاع از موجودیت نظام نوپای سوسیالیستی خود بخاطر حفظ اساس موجودیت کشورشان ، بخاطر منافع ملی کشور خویشتن و منافع زحمتکشان و همچنین به خاطر بشریت ترقیخواه در سراسر گیتی با مرارت و سختی و جانفشانی پی می گرفتند. آن‌ها نقش عظیم و بی بدیلی را که تاریخ بر عهده شان گذارده بود خوب درک کرده بودند . صف آرائی به قول مارکس دوران ماقبل تاریخ و دنیای نو این آشتی ناپذیرترین تضاد موجود. در این مبارزه سهمناک طبقاتی که در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ایدئولوژیکی و نیز دیپلماتیک مابین رهروان راه بهروزی انسان‌ها و مرتجعان امپریالیستی بی رحمانه جریان داشت .

استالین رهبر وقت جامعه ی شوروی با اعتقاد عمیق قلبی و درک ژرف و هوشمندانه‌ی منافع تاریخی زحمتکشان شوروی بر مبنای مرام انترناسیونالیستی حزب کمونیست شوروی ، هیچ‌گونه سازش و عقب نشینی از اصول سوسیالیسم را نپذیرفت .

این نقش تاریخ ساز او بود که در آغاز استقرار حکومت نوپای شوروی آنگاه که میهنشان مورد هجوم چهارده دولت امپریالیستی واقع شده بود مطابق راهنمایی هوشمندانه لنین توانست با رهبری درست و درک خط واقعی حزب مقاومتی شایسته را سازمان دهد و متجاوزان را در هم بشکند . این نبوغ استثنایی او بود که با تشخیص عمیق گرایشات انحرافی حتی مخفی و پنهان شده در ارکان بالای حزب را با رهبریتی کارآمد با طرد منحرفین ، کشور را با گام‌هائی غول آسا بسوی صنعتی شدن رهنمون شود . و از کشوری در صف آخر امپریالیستی طی چند دهه مملکتی پیشرفته و سوسیالیستی بسازد . این نقش رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی به فرماندهی استالین بود که توانست با اراده ای پولادین مردم شوروی را در جنگ با نازیسم که تمدن بشری و محو انسانیت را نشانه گرفته بودند به پیروزی برساند . از این راه خدمتی فراموش نشدنی به بشریت سراسر پهنه گیتی عرضه نماید . این او بود که بدون ذره ای انحراف اصولی از موازین سوسیالیسم استقرار ساختار اجتماعی و اقتصادی سوسیالیسم را در شوروی رهبری کرد . دقیقاً بخاطر همین خدمات شایان توجه و تحسین و ایفای نقش خاص در تاریخ کشور شوروی بود که امپریالیسم با سازماندهی بزرگترین تبلیغات گسترده و حجیم و حساب شده و پی ریزی جنگ روانی با به خدمت گرفتن مجرب ترین کارشناسان مربوطه به تخریب و تخطئه ی شخصیت وی با روش های شیطانی پرداخت . هدف امپریالیسم نیز روشن بود چرا که خدمات استالین به سوسیالیسم و آرمان انسانی بشریت ترقیخواه آنقدر بی شائبه و عمیق می بود که بدرستی نام وی مترادف واژه پرجذبه ی سوسیالیسم شده بود . نیت واقعی مرتجعان سراسر جهان از تبلیغات ضد استالینی مبارزه با ایده های سوسیالیستی و جلوگیری از روند رو به رشد نفوذ معنوی آن در جهان بود . دقیقاً به خاطر تبلیغات شبانه روزی و هیاهوی خستگی ناپذیر و مداوم امپریالیسم با استفاده از پیشرفته ترین متدهای تبلیغی که درتاریخ مشابهی بر آن یافت نمی شود حتی موجب شائبه هایی در بین دوستداران سوسیالیسم و باعث سرگیجه در بین آنان شده بود . درزمینه ی مقابله با چنین تبلیغات گوبلزی شولوخف نویسنده ی پرآوازه ی شوروی در مصاحبه ای بمناسبت بیست و پنجمین سالگرد پیروزی تاریخی ارتش سرخ بر فاشیسم هیتلری با کومسومولسکایا پراودا می گوید : صلاح نیست استالین را کوچک شمرد و او را ابله پنداشت نخست این‌که ، انصاف نیست و دوم این‌که برای کشور و خلق‌های شوروی ناپسند است و نه به این دلیل که فاتحان هرگز مورد داوری قرار نمی گیرند ، بلکه بالاتر از همه به خاطر این‌که چنین انتقادهایی خلاف حقیقت است . مارشال ژوکوف سردار ملی روسیه اظهارات شولوخوف را کاملاً بحق و دقیق و صادقانه می دانست .

نگارنده نمی‌خواهد در این مقاله از تمامی خدمات استالین سخن گفته یا برخی اشتباهات وی را منکر شده ، توجیهش نماید . همه ی این ارزیابی ها در پرتو شخصیت پیچیده ی استالین و در بستر تحلیل شرایط خاص آن‌روزین جامعه ی شوروی میسر است . این بحثی است مفصل و گسترده و عمیق ، لذا مجالی دیگر می طلبـد . فقط با طرح گوشه ای از حقایق و واقعیت‌های تاریخی می‌خواهد این نکته را گوشزد نماید وقتی آقای مایکل لووی محبوبیت استالین را پس از ۳۰ سال از درگذشت وی با محبوبیت چه گوارا پس از گذشت همان مدت از فوت وی قیاس می نماید کمال ناانصافی را هم به تاریخ و نیز به چه گوارا می نمایند .

این‌چنین تشبیهاتی اگر نگوئیم ضد علمی که کاملاً مغایر برداشت‌های علمی است وبه هیچ عنوان نمی‌تواند مبتنی بر اخلاق انسانی و شرافتمندانه باشد .

آری شاید ۳۰ سال پس از مرگ هر دو شخصیت یاد شده نفوذ معنوی چه گوارا بیشتر از آن دیگری باشد ولی دلایل آن‌را می‌باید با شیوه ای علمی و بدون غرض ارزیابی نمود. آیا امپریالیسم و کلان سرمایه داران جهانی ضرباتی که از حیث عملکرد استالین متحمل شدند با ضرباتی که چه گوارا بر آن‌ها زد ، قابل قیاس است ؟ آیا یک میلیاردم تبلیغات زهرآگین و سمپاشی هایی که دقیقاً امپریالیسم جهانی به علت خوردن همان ضربات از جانب استالین ، علیه وی در دنیا با موذیانه ترین روش‌های ممکنه به راه انداخت بر چه گوارا نیز تاخته است ؟ آیا کینه ای که امپریالیسم از استالین داشته قابل قیاس با تنفری است که از چه گوارا داراست ؟ تاریخ قضاوت خود را در مورد هر رویدادی و هر شخصیتی کرده و خواهد کرد ، آن هم در جایگاه راستینش . تقابل این دو شخصیت تاریخی نمی تواند منطقی و به نفع جنبش سوسیالیستی باشد . و از آنجائی که محدوده‌ی عملکرد و فعالیت‌های هر دو کاملاً از هم متفاوت می باشد بایستی با در نظر گرفتن این مغایرت‌ها به ارزیابی آن‌ها پرداخت . آن‌هم با در نظر گرفتن شرایط متفاوت حوزه زیستشان و نقش دگرگونه هر کدام در ارکستر واحد انقلاب جهانی و آن نیز نه به خاطر اخذ مدارک و یافتن مواردی برای تقابل و رو در رو قرار دادنشان بلکه درک و در نظر گرفتن این‌که هر دو متعلق به رودخانه ی جوشانی‌اند که به یک مقصد مشترک جاری اند . با وظایفی خاص که تاریخ بر عهده هر کدامشان گذارده بود . و قویاً می‌بایست درک و تفهیم شود که با تاختن به کشورهای سابقاً سوسیالیستی و حمله به تاریخچه حقیقی سوسیالیسم واقعاً موجود و تخطئه آن نمی توان ادعای مبارزه ترقی خواهانه بر مبنای آرمان سوسیالیستی داشت که این پندار خود فریبی محض است .

بیائیم خود را از تبلیغات زهرآگین دوران کثیف جنگ سرد وارهانیم و با مذموم دانستن این گونه قیاس‌ها و به گور سپردن ابدی ترهاتّ امپریالیستی آن دوران همگی موضوع عدالت و سوسیالیسم و پیوستن به این شطّ عظیم انسانی را با چشمانی باز و عقل‌هائی کارا بنگریم و بدان پیوندیم . اهداف امپریالیسم را ازجلوگیری هر گونه وحدت و اتحاد سوسیالیست ها بشناسیم و کوشش‌هایش را عقیم گذاریم . که زیبنده انسان‌های وارسته نیست و لو ناآگاهانه آتش بیار معرکه گردند .

نبش قبر و هیاهو و جنجال حول این‌که فلان شخصیت تاریخی در برهه ای از تاریخ آن اشتباه را داشته چاره گر درد امروزین نیست که کاملاً رفتاری است انحرافی چرا که اذهان را از عملکرد دد منشانه امپراتوری آمریکا منحرف می نماید . گوش به زنگ باشیم . امپریالیسم امریکا بعنوان تنها ابر قدرت روی زمین نه تنها منافع ملی ما را هدف غارتگری‌های خود قرار داده که موجودیت و هستی تاریخی بشریت را نشانه گرفته است . این تهدید جدی است .

نوشته ی مایکل لووی

صادق شکیب