پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

معضلات روزمره زندگی کوچک اما بزرگ


معضلات روزمره زندگی کوچک اما بزرگ

نگاهی به نمایش”من حرفی ندارم , دنبالشو نگیر” نوشته فرهاد نقد علی به کار گردانی آشا محرابی

نمایش‌"من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر"‌ نمایشنامه‌ای است که با نگاهی ساده و ساختاری گروتسگ به شرح داستان‌هایی از معضلات ساده، کوچک اما بسیار پر‌اهمیت روابط زن و شوهری و خانوادگی می‌پردازد.

"آلبرتو موراویا"‌ نویسنده ایتالیایی که فرهاد نقد علی، نمایشنامه"من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر" را براساس داستان‌هایی از او نوشته، نویسنده‌ای است که همواره ارزش‌های فروخفته اجتماعی و فردی را در رمان‌هایش برجسته می‌کند و این ارزش‌گریزی را به باد انتقاد می‌گیرد..

از جمله ویژگی‌های ‌آثار‌"موراویا" این است که به مسائلی بپردازد که قبلاً هم به آن پرداخته شده ولی در عین حال دیدی مجزا دارد. این بی‌تفاوتی اخلاقی که موراویا به آن می‌پردازد نشان از فرومایگی شخصیت‌های داستان دارد.

ذکاوت و انتخاب درست نقد علی برای استفاده از داستان‌های این نویسنده که از نظر فضا و محتوای داستانی با شرایط اجتماعی و کنونی ایران و معضلات و مشکلات خانوادگی و روابط زناشوهری ایران بسیار نزدیک است، قابل توجه است. هرچند مسایل و موضوعاتی که در این نمایشنامه ارائه می‌شود به موضوعات روانشناسانه و عمومی در جوامع‌ مشابه ایران، ایتالیا و اکثر نقاط جهان نزدیک است.

داستان دو زوج جوان که در مجاورت هم زندگی می‌کنند با دو موضوع و درونمایه کاملا متضاد از نظر جایگاه قرار ‌گرفتن دو زوج‌ در بطن داستان و واکنش‌های متفاوت آنان در دو اپیزود که به هم مربوط است، بررسی می‌شود.

اپیزود اول داستان دو زوج جوان‌ را نشان می‌دهد که تازه ازدواج کرده‌اند و در یک آپارتمان سکونت دارند. زندگی این زوج با وجود همه ‌آرامش و یکنواختیش پس از مدتی دچار تلاطم و بهم ریختگی‌هایی‌ می‌شود و تماشاگر در جریان اجرا ‌پی به ‌نکات ساده‌ اما ضعف‌های بزرگ انسانی این دو زوج در برقراری یک رابطه می‌برد و روند کسالت‌آور و ریشه‌یابی رفتاری این دو شخصیت در یک پروسه زمانی کوتاه با قرار دادن نکات‌ ظریف رفتاری وکلامی ارائه می‌شود.

اپیزود دوم که به نوعی در ارتباط با اپیزود اول است و به شرح زندگی دو زوج دیگر همسایه می‌پردازد، داستان دیگری از معضلات و مشکلات‌ ارتباطی زن و شوهری جوان را نشان می‌دهد که در شکلی متفاوت، همان مشکل مشترک زن و شوهر اپیزود اول را با ساختار کلامی و شخصیتی متفاوت نشان می‌دهد.

نکته قابل توجه این نمایش که باید این ویژگی آن را بیش از هر چیز مرهون نویسنده آن دانست؛ استفاده ابزاری از کلام برای ارائه واقعیت‌های مهم، اما ساده یک زندگی و رابطه زن و شوهری دانست.

استفاده از طنز رفتاری و بهره‌گیری از ‌عنصر تضاد در ‌پرداخت درونمایه طنز نمایشنامه‌ با رویکردی روانشناسانه،یکی از ویژگی‌های قابل توجه متن نمایش است که نویسنده با دادن یک نسبیت ایرانی به زنان این نمایشنامه‌ و با اشاره به عقاید و آداب شرقی آنان، موجب‌ ایجاد جذابیت خاصی برای تماشاگر خود ‌شده ‌است.

قرار دادن داستان نمایش در ساختاری گروتسک و استفاده از اغراق‌های فانتزی‌گونه در این اثر موجب شکل‌گیری ‌فضایی مدرن و متناسب با داستان‌های نو امروز شده که با بازی‌های اغراق‌آمیز و کمیک بازیگران، این وجه اثر شکل جذاب‌تری به خود گرفته است.

بازی بازیگران این اجرا در عین سادگی از تناقض و اغراق‌های فانتزی گونه‌ای برخوردار ‌است و موجب شده تا اجرا به ‌سوی یک کمدی رفتاری و شکل اجرایی گروتسک برود‌. این گروتسک علاوه بر جاری بودن در متن اثر، کارگردانی و قالب اجرایی، بیش از هر چیز در بازی بازیگران نمود دارد که در این میان بازی الهام جعفر نژاد و سینا رازانی دو زوج اپیزود‌ اول قابل تحسین است. اما در ساختار کلی‌ بازیگران می‌توان به نبود یک دستی و انسجام هدایت شده توسط کارگردان اشاره کرد که باعث بروز بازی‌های متفاوت از نظر جنس و توان بازیگران شده است.

هر چند این نمایش به دلیل ساختار قوی نمایشنامه‌نویسی و شالوده محکم داستانی خود، تا حدود فراوانی می‌تواند در جذب سلیقه مخاطب خود موفق باشد و بازی متناسب بازیگران با ساختار نمایشنامه نیز به این موضوع کمک فراوانی کرده اما ‌رد پای قوی و خلاقانه‌ای از کارگردانی را نمی‌توان‌ در این نمایش مشاهده کرد.

ظاهرا نمایش در چهار‌چوب مشخصی هدایت می‌شود و بازیگران ‌هر کدام با میزانسن مشخص و بدیهی در صحنه حاضر می‌شوند، در عین این که کارگردان می‌توانست ‌با میزانس‌های بدیعی به اثرش‌ جان تازه‌تری بدهد.

هر چند"آشا محرابی" بیشتر بازیگر شناخته شده‌ای در عرصه تئاتر، تلویزیون و رادیو است و کارگردانی این نمایش از جمله نخستین کارهای او در این عرصه است و با در نظر گرفتن همین موضوع می‌توان آن را اثری قابل توجه دانست و قدرت این کارگردان را ‌در هدایت‌ بازیگران و فرم بخشی یک دست به ساختار و فضای اجرایی نمایش ستود، اما با توجه به متن قوی‌ و شخصیت‌پردازی تکنیکی اثر،کارگردان می‌توانست‌ با تأکید بر وجه فانتزی‌گونه و گروتسک اجرایی، نمایشی‌ خلاقانه و نو‌آورانه‌تر ارائه کند.

طراحی صحنه و لباس نمایش نیز مانند ساختار کلی اثر در عین سادگی، متناسب با شکل اجرایی نمایش است و در ایجاد فضای کمیک و شاد اجرا بسیار کاربردی است‌.

موسیقی نمایش نیز در راستای شکل و ساختار اثر است و متناسب با جغرافیا و فضای نمایش انتخاب شده است.

در نهایت با در نظر گرفتن این نکته که آشا محرابی بیشتر بازیگر تئاتر است‌ تا کارگردان و این اثر به نوعی‌ نخستین تجربه جدی او در این عرصه است، می‌توان گفت این نمایش در مقایسه با برخی از نمایش‌ها که اتفاقا اثر کارگردانان صاحب نام هستند، تجربه‌ای موفق‌تر است، زیرا بدون داشتن هیچ تکلف و آرایه‌ای در صحنه، مفا‌هیم قابل درکی درباره معضلات ‌روزمره انسان‌ها را بیان می‌کند، موضوعاتی که هرچند ساده هستند اما می‌توانند مسئله‌ساز باشند و اتفاق دراماتیک این اثر در همین نقطه نمایش است که رخ‌ می‌دهد؛ معضلات ساده، پیش افتاده زندگی‌های امروز بشر که در عین مضحک بودن و سادگی، موضوعاتی عمیق ‌و درد ناک هستند که با وجود داشتن وجه کاملا تراژیک در ساختاری کمیک ارائه می‌شوند.

فروغ سجادی