جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عبور از مرز های انسانی


عبور از مرز های انسانی

نگاهی به پرونده قتل های سریالی

برای نخستین بار پای یک زن به پرونده قتل‌های سریالی باز شد. این یعنی ورود به تاریخ، با این حال در چنین کتاب تاریخی تنها نام افرادی گنجانده شده که هیچ گاه از آنها به خوبی یاد نخواهد شد و با یاد آوری نام آنها همواره حسی تلخ و گاه همراه با تنفر در درون انسان ایجاد می‌شود. این زن، مظنون اصلی پرونده‌ای است که موارد قتل ذکر شده در آن به ۵ نفر می‌رسد. او متهم است که ۵ زن مسن بی‌گناه را بی‌هیچ دلیلی به قتل رسانده است. در ادعاهای مطرح شده از سوی این مظنون آنگونه که در تحقیقات اولیه پلیس به دست آمده و اعلام شده، وی به حس تنفری اشاره کرده که نسبت به مادر خود داشته است.در نتیجه، زنان مسنی را که شباهتی به مادرش داشته انتخاب و با بیهوش کردن این افراد در داخل خودرو خویش، آنها را خفه می‌کرده است. نتیجه نهایی این تنفر نیز قتل انسان‌های بیگناه و راه انداختن موجی از ناامنی در یکی از مناطق کشور بوده است. این در حالی است که تا پیش از این، قاتلان چنین پرونده‌هایی تنها مردان بودند. مردانی که در اکثر موارد زنان و کودکان را به عنوان قربانیان خویش انتخاب کرده، به دلایل مختلف دست به قتل آنها می‌زدند. پرونده‌هایی که طی چند سال گذشته درباره قتل‌های سریالی تشکیل شده این نکته را ثابت می‌کند. با این حال ورود یک قاتل زن به لیست این دسته از جنایتکاران را پیش از هر چیز می‌توان نشانه گسترده‌تر شدن جرایمی از این دست و یا آنگونه که یک جامعه شناس در گفتگویی عنوان کرده بود، «اپیدمی شدن جرایم» نامید. جرایمی که با دقت در پرونده‌های مختلفی که در این زمینه تشکیل شده می‌توان به چند نتیجه ساده درباره آنها دست یافت.

● پرونده

در زبان عامیانه واژه‌ها، تعابیر و اصطلاحات بسیاری وجود دارد که استفاده از آنها در زندگی روزمره می‌تواند نشان‌دهنده بخشی از ذات آدمی باشد. مثلا برخی افراد وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرند که قرار است میزان احساسات خود را درباره دیگر موجودات یا به بیان دیگر میزان پرهیز از هر گونه رفتار خشن را در خود یا دیگری به نمایش بگذارند با استفاده از این جمله که: «تاکنون آزارم به یک مورچه هم نرسیده است.» نسبت به یک موقعیت واکنش نشان می‌دهند. استفاده از چنین تعبیر و تعابیر دیگری از این دست در یک معنا از وقوف انسان نسبت به تاثیر رفتار خشن بر دیگران و مثبت بودن پرهیز از اینچنین کنش‌هایی در رفتار جمعی میان انسان‌ها خبر می‌دهد. با این حال میزان وفاداری همه آدمیان به این راه و رسم به یک میزان نیست. می‌توان گفت که درمیان همه رفتار‌های آدمیان یا بخش عمده‌ای از آنان سهمی هم باید برای رفتار‌های خشن قائل شد. با این حال این رفتار‌ها در همه انسان‌ها یکسان نیست. دامنه رفتار خشن در بعضی از افراد، در لحظه اوج عصبانیت فقط تا آن اندازه است که صدایشان را اندکی بالا ببرند. میان آن کس که در اوج عصبانیت تنها صدایش کمی بلند می‌شود با آن کس که در چنین لحظه‌ای انسانی را از پا در می‌آورد تفاوت زیادی وجود دارد. این تفاوت به نسبتی باز می‌گردد که هر یک از انسان‌ها خود آگاه و ناخودآگاه با خشونت به عنوان تجلی ناب نوعی از عصیان دارند. اما میان انسان‌های عادی و آن که با سبعیت و خشونت، در یک دوره زمانی چندین انسان دیگر را به قتل رسانده و نام خود را به عنوان یک قاتل سریالی بر روی زبان‌ها می‌اندازد، تفاوت بسیاری وجود دارد. قاتلان سریالی با دست زدن به جنایت‌هایی این گونه در ردیف وحشتناک‌ترین افرادی قرار می‌گیرند که بشر حتی از اطلاق نام انسان برای آنها می‌تواند پرهیز کند.چه دلایلی باعث می‌شود که انسان‌های عادی اینگونه به جنایتکاران تبدیل شوند؟ در مواردی مشاهده شده که چنین قاتلانی حتی از توانایی برقراری ارتباط درست با سایر همنوعان خود عاجزند. پرونده چنین افرادی در بسیاری از کشور‌های دنیا همواره به عنوان جنجالی‌ترین پرونده‌های جنایی سر و صدای بسیاری برپا می‌کند. بالاترین رکورد چنین قتل‌هایی که از آنها تحت عنوان «قتل‌های سریالی » نام برده می‌شود، متعلق به «پدرو لوبس» کلمبیایی است که حدود ۲۵ سال پیش، ۳۰۰ تن را قربانی اعمال مجرمانه‌اش کرد. جنایات این قاتل در آمریکای لاتین رخ داد و پس از دستگیری وی نیز خانواده قربانیان به دلیل نفرت بیش از حد، وی را از دست پلیس خارج کرده و زنده زنده سوزاندند. جرم شناسان و روانشناسان در تحلیل زمینه‌های شکل گیری شخصیت چنین افرادی به موضوعاتی چون کودکی آشفته، خانواده‌های بی‌ثبات، مشکلات شخصیتی، جامعه گریزی، نفرت از دیگران و تضاد‌های طبقاتی و... اشاره می‌کنند. هر یک از این موضوعات به تنهایی و یا در کنار هم می‌تواند به شکل گیری شخصیت‌های خطرناکی منجر شود که در خوشبینانه‌ترین حالت به سمت انجام اعمال کجروانه‌ای چون دزدی یا شرارت‌های خیابانی سوق پیدا می‌کنند. این رفتار‌ها به گفته جامعه شناسان هم قابل رویت و هم غیر قابل رویت هستند. قابل رویت از این رو که همه روزه می‌توان آنها را در اخبار حوادث، از خلال تمام رفتار‌های خشن، خراب کاری‌ها پرخاشگری‌ها و در پیش پا افتادگی خشونت‌های عادی که نگرانمان می‌کند مشاهده کنیم. با وجود گسترش چنین رفتار‌هایی در دنیای مدرن کنونی که تجهیزات کشف جرایم در آن بسیار مدرن شده و امکان شناسایی مجرمان از انسان‌های عادی بالاتر رفته اما به نظر می‌رسد خشونت یا رفتار‌های خشن در جوامع امروز قابل مشاهده نیستند. در چنین وضعیتی اما قاتلان سریالی که بی‌رحمانه‌ترین رفتار‌ها را در برخورد با دیگران انجام می‌دهند به عنوان تجلی بالاترین حد خشونت در زندگی اطراف ما هستند. در قتل‌هایی که از سوی چنین قاتلانی صورت می‌گیرد افرادی که متعلق به تفکر خاص، شغل مشخص و جنسیت ثابت هستند به یک شیوه کشته می‌شوند.مهمترین انگیزه در این جنایتها به گفته جرم شناسان شخصیت بیمار گونه شخص بزهکار است که با ارتکاب این قتلها قصد دارند عقده‌های دوران کودکی خود را خالی کنند و به این خاطر به زن کشی رو می‌آورند.

● قتل‌های سریالی در ایران

«خفاش شب»؛ قاتل بیرحمی است که در نیمه دهه ۷۰ حداقل ۹ زن و دختر جوان را پس از ربودن با ضربات چاقو یا فشار طناب و روسری به طرز فجیعی به قتل رساند و سوزاند؛ جنایات‌ هولناکی که پس از گذشت سالها هنوز از ذهن شهروندان تهرانی بویژه اهالی محدوده غرب پایتخت بیرون نرفته است. با نگاهی به تاریخچه قتل‌های سریالی، نام قاتلانی به چشم می‌خورد که نحوه ارتکاب جنایت و تعداد قربانیانشان به مراتب مخوف‌تر و بیشتر از «خفاش شب» است. «اصغر قاتل»، عامل قتل بیش از ۳۳ پسر خردسال و نوجوان به عنوان اولین قاتل زنجیره‌ای ایران شناخته شده است؛ جنایات وحشیانه وی تنها به داخل کشور محدود نشد و تا کشورهای مرزی نیز پیش رفت. همچنین «مجید » عامل به قتل رساندن ۳۹ زن، «سعید » قاتل ۱۷ زن خیابانی در مشهد و سرانجام «بیجه» قاتل بیش از ۲۰ پسر خردسال و نوجوان به عنوان قاتلان مهم زنجیره‌ای از قبل از انقلاب تا کنون شناسایی شده‌اند، به طوری که نام تعدادی از آنها حتی در میان لیست مهمترین قاتلان سریالی جهان به ثبت رسیده است. بررسی‌های جنایی انجام شده در خصوص موقعیت مکانی قتل‌های سریالی بیشتر در آنجا رخ داده است حاکی از آن بوده که برخی قاتلان، منطقه‌ای خاص را برای ارتکاب جنایت انتخاب می‌کنند، برخی دیگر نقاط مختلف را و بالاخره برخی دیگر نیز شهرهای خاصی را مد نظر قرار می‌دهند. با دقت در مواردی که به عنوان قتل سریالی در جامعه ما شناخته شده و پرونده‌هایی که در این زمینه تشکیل شده به چند نکته دردناک پی می‌بریم. از یک سو در بسیاری از موارد قربانیان زنان جامعه بوده اند. نکته دیگر که جای بررسی فراوان دارد و می‌بایست حتما به آن توجه کرد، کاهش فاصله زمانی میان چنین پرونده‌هایی است. به عنوان مثال پرونده قاتل سریالی کرجی هنوز در دست بررسی است، همچنین دادگاه رسیدگی به اتهامات قاتل سریالی آبادان هنوز به اتمام نرسیده است که ناگاه بحث قتل سریالی ۵ زن در قزوین مطرح می‌شود. مواردی از این دست و فاصله‌ای اندک میان این جنایت‌ها نیازمند بررسی جدی از سوی صاحبنظران اجتماعی ودست اندرکاران است تا بتوان بر اساس یافته‌های تحقیقات به نتیجه‌ای واقع بینانه در این زمینه دست یافت. با استفاده از نتایج مناسب است که می‌توان راهکار‌های جدی برای پیشگیری در جامعه تدوین کرد و توانایی جامعه برای مقابله با چنین افراد خطرناکی را افزایش داد. همچنن ورود یک زن به تاریخ پرونده قتل‌های سریالی از آن دست مواردی است که نیازمند تحلیل و بررسی بیشتر دارد.

داوود پنهانی