چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

سینمای کودک, سینمایی رها شده


سینمای کودک, سینمایی رها شده

بر اساس آنچه به عنوان سینمای کودک و نوجوان می شناسیم, همواره با دو رویکرد روبه رو هستیم فیلم هایی که بچه ها مخاطب آن هستند و فیلم هایی که درباره بچه هاست

بر اساس آنچه به عنوان سینمای کودک و نوجوان می‌شناسیم، همواره با دو رویکرد روبه‌رو هستیم؛ فیلم‌هایی که بچه‌ها مخاطب آن هستند و فیلم‌هایی که درباره بچه‌هاست. بدون جهت‌گیری برای ارزش‌گذاری هر یک از این فیلم‌ها و فقط با مقایسه میان آنها مبتنی بر توجه و تعلقشان به بچه‌ها، می‌توان دریافت که هر یک از این دو بخش مؤلفه‌هایی دارند که موجب موفقیت یا ناکامی آنها در جلب و جذب تماشاگر کودک و نوجوان شده است. درواقع تلقی مثبت یا منفی از ویژگی‌های این فیلم‌ها به میزان هماهنگی و ارتباط با بچه‌ها به عنوان مخاطب بستگی دارد که چقدر می‌تواند از سوی آنها قابل درک و لذت بردن شود.

فیلم‌هایی که با هدف مخاطب قرار دادن بچه‌ها ساخته شده‌اند، غالباً آثاری هستند که بچه‌ها در ایجاد حوادث و پیشبرد داستان نقش مهمی دارند، از دیدگاه بچه‌ها به مسائل نگریسته می‌شود، روایت داستانی به گونه‌ای پیش می‌رود که امکان مشارکت بچه‌ها به عنوان مخاطب در دنیای فیلم فراهم شود، قدرت تخیل، هیجان و انرژی آنها را تحریک می‌کند، بر قصه‌گویی و ماجراپردازی تأکید دارند، به زبان ساده‌ای داستانشان را تعریف می‌کنند، شخصیت‌های فعال و پرجنب و جوشی دارند، نوع کشمکش‌هایشان را مبتنی بر درگیری‌های بیرونی و ظاهری قرار می‌دهند، شخصیت‌ها در طول روایت دچار تغییر و تحول می‌شوند، تقابل خیر وشر و مثبت و منفی قابل تشخیص است، حس تعلیق، کنجکاوی و اشتیاق برای دنبال کردن داستان را ایجاد می‌کنند، بیشتر از فضاهای فانتزی و تخیلی بهره می‌برند، مضامینشان را در لایه‌ای از طنز و شیرینی می‌آمیزند، از عناصر شادی مثل آواز، ترانه و موسیقی استفاده می‌کنند، حضور عروسک‌ها، حیوانات و موجودات خیالی در آنها پررنگ است، لحن شاد، امیدبخش و صمیمی دارند، به پایان‌های قطعی و غالباً خوش ختم می‌شوند و در کل می‌توانند بچه‌ها را سرگرم کنند و به آنها بیاموزند.

آثاری همچون شهر موش‌ها (نوشته احمد بهبهانی و کارگردانی مشترک محمدعلی طالبی و مرضیه برومند)، گلنار (نوشته و کارگردانی کامبوزیا پرتوی) و کلاه قرمزی و پسرخاله (نوشته مشترک ایرج طهماسب، حمید جبلی و همایون اسعدیان و کارگردانی طهماسب) که از موفق‌ترین فیلم‌ها در جذب بچه‌ها هستند، تقریباً تمام این مؤلفه‌ها را دارند. فیلم‌های دیگر نیز هرچند به محبوبیت و فروش بی‌نظیر این سه فیلم نرسیدند، اما با وجود تفاوت‌های مضمونی و ساختاری با یکدیگر، درنهایت فیلم‌های مطلوبی برای بچه‌ها به حساب می‌آیند و توانستند ارتباط خوبی با آنها برقرار کنند. فیلم‌هایی همچون پاتال و آرزوهای کوچک (نوشته مهدی سجاده‌چی و رضا کیانیان و کارگردانی مسعود کرامتی)، دزد عروسک‌ها (نوشته و کارگردانی محمدرضا هنرمند)، سفر جادویی (نوشته و کارگردانی ابوالحسن داوودی)، گربه آوازه خوان (نوشته و کارگردانی کامبوزیا پرتوی)، مدرسه پیرمردها (نوشته علی طالب‌زاده و کارگردانی علی سجادی‌حسینی)، الو الو من جوجوام (نوشته و کارگردانی مرضیه برومند)، کاکلی (نوشته هوشنگ مرادی کرمانی و کارگردانی فریال بهزاد)، علی و غول جنگل (نوشته بیژن بیرنگ و کارگردانی مشترک بیرنگ و مسعود رسام)، پرنده کوچک خوشبختی (نوشته و کارگردانی پوران درخشنده)، تعطیلات تابستانی (نوشته و کارگردانی سیروس حسن پور)، خواهران غریب (نوشته مشترک اصغر عبداللهی و کیومرث پوراحمد و کارگردانی پوراحمد)، نیاز (نوشته و کارگردانی محمدرضا داوودنژاد)، مربای شیرین (نوشته فرهاد توحیدی و کارگردانی برومند)، بچه‌های آسمان (نوشته و کارگردانی مجید مجیدی)، شرم، صبح روز بعد و نان و شعر (نوشته و کارگردانی پوراحمد)، مهرمادری (نوشته مشترک رضا مقصودی و کمال تبریزی و کارگردانی تبریزی)، دختری با کفش‌های کتانی (نوشته پیمان قاسم‌خانی و فریدون فرهودی و کارگردانی صدرعاملی)، من، ترانه، ۱۵ سال دارم و دیشب باباتو دیدم آیدا (نوشته مشترک کامبوزیا پرتوی و رسول صدرعاملی و کارگردانی صدرعاملی)، پشت پرده مه (نوشته و کارگردانی پرویز شیخ طادی)، زمانی برای دوست داشتن (نوشته حسن لعلی و کارگردانی فروزش)، خاله سوسکه (نوشته مشترک خسرو صالحی و نادره ترکمانی و کارگردانی ترکمانی)، ماجراهای اینترنتی (نوشته و کارگردانی حسین قناعت)، دختران (نوشته مشترک پریسا شمس و قاسم جعفری و کارگردانی جعفری)، دیگری (نوشته و ساخته مهدی رحمانی) و نخودی (نوشته و کارگردانی جلال فاطمی) از این جمله‌اند. اما بخش زیادی از سینمای کودک و نوجوان را فیلم‌هایی به خود اختصاص داده‌اند که هرچند بچه‌ها در آن حضور پررنگی دارند و حتی تعدادی از آنها از آثار شاخص و برتر سینمای ایران هستند و جوایز و افتخارات جهانی زیادی دارند، ولی غالباً تماشای آنها برای بچه‌ها جذابیتی ندارد و بیشتر بزرگ‌ترها را به سمت خود می‌کشانند و حتی بعضی از آنها را به راحتی می‌توان از فهرست فیلم‌های منتسب به سینمای کودک و نوجوان درآورد. این فیلم‌ها غالباً مضامین و موضوعاتی دارند که در دنیای بزرگ‌ترها تعریف و پذیرفته شده است و یا از زاویه دید بزرگ‌ترها به آنها نگریسته می‌شود، درواقع به بهانه بچه‌ها مسائل پیچیده‌ای مثل موضوعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، جنگ و... در چنین فیلم‌هایی دنبال می‌شود، غالباً خبری از گره‌ها و چرخش‌های غافل‌گیر کننده داستانی دیده نمی‌شود و بیشتر بر یک موقعیت متمرکز است، اغلب بر جنبه‌های کنایی، تمثیلی، استعاره‌ای و فلسفی آنها تأکید می‌شود، شخصیت‌ها در آنها دچار کشمکش‌ها و درگیری‌های درونی هستند، زیاد از گفتگو بهره نمی‌برند و در صورت استفاده از آن، با دیالوگ‌هایی طولانی، سنگین و غیر قابل فهم برای بچه‌ها روبه‌رو هستیم، اخلاقیات در آن شکل پیچیده‌تری دارد و به سادگی نمی‌توان نیروهای خیر و شر را از هم متمایز کرد، تلخی و اندوه بیشتر از شادی و امیدواری بر دنیای فیلم حاکم است، فضای رئال، لحن جدی و گاه ریتم کند و کشداری دارند، از پایان‌های بسته و قطعی پرهیز می‌کنند و حتی گاهی به تلخی و ناکامی تمام می‌شوند. فیلم‌هایی همچون مدرسه‌ای که می‌رفتیم، شیرک و درخت گلابی (نوشته و کارگردانی داریوش مهرجویی)، عمو سبیلو و باشو غریبه کوچک (نوشته و کارگردانی بهرام بیضایی)، سه گانه دونده، ساز دهنی و آب، باد، خاک (نوشته و کارگردانی امیر نادری)، نان و کوچه، اولی‌ها، مشق شب و خانه دوست کجاست؟ (نوشته و کارگردانی عباس کیارستمی)، شاخ گاو (نوشته و کارگردانی کیانوش عیاری)، گال، دت یعنی دختر، دان، یک داستان واقعی، رقص خاک، حافظ و دلبران (نوشته و کارگردانی ابوالفضل جلیلی)، کلید (نوشته کیارستمی و کارگردانی ابراهیم فروزش)، خمره، بچه‌های نفت و هامون و دریا (نوشته و کارگردانی فروزش)، ایلیا نقاش جوان (نوشته احمد طالبی‌نژاد و کارگردانی ابوالحسن داوودی)، تیک تاک و کیسه برنج (نوشته مشترک هوشنگ مرادی کرمانی و محمدعلی طالبی و کارگردانی طالبی)، بید و باد (نوشته کیارستمی و کارگردانی طالبی)، چکمه، جنگ کودکانه، دیوار و باد و مه (نوشته و کارگردانی محمدعلی طالبی)، ، پدر (نوشته مشترک مهدی شجاعی و مجید مجیدی و کارگردانی مجیدی)، بدوک، رنگ خدا و باران (نوشته و کارگردانی مجید مجیدی)، بازی بزرگان و ماهی (نوشته و کارگردانی کامبوزیا پرتوی)، پایان کودکی (نوشته علی اکبر قاضی نظام و کارگردانی کمال تبریزی)، فرش باد (نوشته محمد سلیمانی و کارگردانی تبریزی)، تاتوره، گاویار و بی بی چلچله (نوشته و کارگردانی کیومرث پوراحمد)، کودک و سرباز (نوشته محمد رضایی‌راد و کارگردانی رضا میرکریمی)، شهر زیبا (نوشته و کارگردانی اصغر فرهادی)، مسافر جنوب و نجوا (نوشته و کارگردانی پرویز شهبازی)، موشک کاغذی (نوشته و کارگردانی فرهاد مهرانفر)، جعبه موسیقی (نوشته مسعود احمدیان و کارگردانی فرزاد موتمن)، من بن لادن نیستم (نوشته و کارگردانی احمد طالبی‌نژاد)، سینه سرخ (نوشته و کارگردانی پرویز شیخ طادی)، قفل ساز، سبز کوچک، بازی (نوشته و کارگردانی غلامرضا رمضانی) و حیات (نوشته مجتبی خشک دامن و کارگردانی رمضانی)، سبیل مردونه و قناری (نوشته و کارگردانی جواد اردکانی)، چوپان دروغگو و دهقان فداکار (نوشته و کارگردانی سیروس حسن پور)، آوای زندگی و ترکش‌های صلح (نوشته و کارگردانی علی شاه‌حاتمی)، مانا (نوشته و کارگردانی علیرضا رزازی)، میم مثل مادر (نوشته و کارگردانی زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور)، وقتی همه خواب بودند (نوشته و کارگردانی فریدون حسن پور)، رسم عاشق‌کشی (نوشته و کارگردانی خسرو معصومی)، نصف مال من، نصف مال تو (نوشته اصغر عبداللهی و کارگردانی وحید نیکخواه آزاد)، کودک و فرشته (نوشته محمدرضا گوهری و کارگردانی مسعود نقاش زاده)، یک وجب از آسمان (نوشته و کارگردانی علی وزیریان)، خواب‌های دنباله‌دار (نوشته محمود آیدن و کارگردانی پوران درخشنده)، در میان ابرها (نوشته محمدرضا گوهری و کارگردانی روح الله حجازی) در این دسته قرار می‌گیرند.

با در نظر گرفتن اینکه این فهرست کامل نیست و می‌تواند فیلم‌های دیگری نیز به آن اضافه شود، ولی نکته مهمی که از آن به دست می‌آید، این است که تمایل و گرایش کمتری برای تولید فیلم‌هایی با مخاطب کودک و نوجوان وجود دارد و هر چه در طول زمان جلوتر می‌رویم و از دهه طلایی ۶۰ به عنوان اوج سینمای کودک و نوجوان فاصله می‌گیریم، نه تنها با فیلم‌های کمتری در این زمینه روبه‌رو می‌شویم، بلکه علاوه بر کاهش کمیت با نزول کیفیتی فیلم‌ها نیز مواجه هستیم. بسیاری از فیلمسازانی که در گذشته به طور جدی در این زمینه فیلم می‌ساختند یا فیلمنامه می‌نوشتند مثل کیارستمی، مجیدی، پوراحمد، زوج طهماسب و جبلی، برومند، داوودی و پرتوی از سینمای بچه‌ها فاصله گرفتند و دیگر در این عرصه کار نمی‌کنند. کسانی هم که هنوز در این فضا باقی ماندند و بر ساخت فیلم‌های کودک و نوجوان مداومت می‌کنند، مثل فروزش، جلیلی، محمدعلی طالبی، حسن‌پور و رمضانی غالباً فیلم‌هایشان یا اکران نمی‌شود و یا در صورت نمایش شرایط مناسبی برای عرضه به مخاطب نمی‌یابد و به شکل محدود و ناقصی ارائه می‌شود.

کسانی هم که به تازگی وارد این عرصه شده‌اند به جز چند مورد کمیاب که واقعاً نشان می‌دهند دغدغه مخاطب کودک و نوجوان را داشته‌اند و برای نزدیکی و ارتباط با آن تلاش کرده‌اند، در بیشتر موارد توفیقی به دست نیاوردند. درواقع اگر بخواهیم با واقع‌بینی نتیجه‌گیری کنیم، باید بپذیریم که سینمای کودک و نوجوان هیچ گاه شکل نظام یافته و منسجمی پیدا نکرده و با یک برنامه ‌ریزی مشخص و کاربردی تداوم نیافته و مدت‌هاست که دیگر به فراموشی سپرده شده و از دست رفته است. چند فیلم موفق در این زمینه نیز بیش از آنکه حاصل یک روند منظم و متداوم باشد، محصول حمایت مقطعی بعضی از مدیران فرهنگی و تلاش‌های فردی و پراکنده فیلمسازان است که متاسفانه هرگز شکل به هم پیوسته و دنباله‌داری نیافت و قبل از آن که بخواهد به صورت جدی شکل بگیرد و جا بیفتد تا بعد ادامه یابد، قطع شد و از بین رفت.

شراره گل محمدی