دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
پاسخی برای ذهن های رویایی
«ماکاندو» کجاست؟ یک مکان آرمانی و رویایی؟ یک نقطه دنج برای زندگی؟ یا مکانی دورافتاده و دنج و خلوت با انواع اتفاقات جذاب و جالب و اقسام موجودات عجیب و غریب نظیر فرشتههای بالدار، دختر عنکبوتی، جادوگر همهفنحریف، مرغابی شل و ول به لحاظ قضای حاجت!
به همراه این موجودات عجیب و غریب یک سیامک صفری بهجای مارکز مثل همیشه معرکه و درخشان مجالی به مخاطب میدهد که در طول یک ساعت اجرای نمایش علیرغم هوای سوناگونه کارگاه نمایش لذت و بهره کافی را از نمایش ببرد.
این گفتوگو با حضور آزاده انصاری و آرش پارساخو کارگردان و نویسنده «ماکاندو» انجام گردید.
▪ در اول نمایش راوی اشاره میکند نوشتن یک جنون مقدس است؟
ـ آزاده انصاری: تئاتر کار کردن در این دوران هم به نوعی جنون مقدس محسوب میشود.
ـ پارساخو: اساساً کار هنر انجام دادن یک نوع جنون محسوب میشود و این جملهای است که مارکز در کتابش آن را به کار برده است.
▪ داستان «پیرمرد فرتوت با بالهای عظیم» چه ویژگیهای داشت که آن را برای کار انتخاب کردید؟
ـ پارساخو: داستان مارکز نشانههایی داشت که میتوانست باعث جذب مخاطب تئاتری بشود و از همه مهمتر با ترکیب همه این نشانههای موجود شکل و شیوه جدید نمایش به وجود میآمد، مساله مهم دیگر توجه و دغدغه آزاده انصاری به کارهای عروسکی بود و بر این اساس چنین متنی را به ایشان پیشنهاد دادم.
▪ دیدن «ماکاندو» این امکان را به مخاطبش میدهد که در طول دیدن اجرا، پرنده تخیلش را رها کند؟
ـ انصاری: بله، درست است مسلماً همه ما یک بخش خیالی و رویایی در گوشه ذهنمان داریم و نمایش «ماکاندو» در واقع پاسخی به این ذهنیت رویایی میدهد. آرزو و امیدهایی که کاملاً حالتی ریشخندآمیز و همراه با شوخی و شیطنت میشود.
ـ پارساخو: «ماکاندو» یک جورهایی کاری فانتزی به معنی چیدمان کردن عوامل مختلف است که میتواند مفهومی را به مخاطب در عین ایجاد ارتباط انتقال دهد ممکن است این مفاهیم در جاهایی کمک به پرواز در آوردن پرنده خیال مخاطب کند و در جایی دیگر بیان کننده کابوسهایش باشد.
▪ مخاطب وقتی وارد کارگاه نمایش میشود در همان ابتدای ورود با نشانههای آمریکای لاتین مواجه میشود (ساحل، گیتار، کلاههای حصیری پهن آفتابی، دریا و...)؟
ـ انصاری: تلاش کردیم کار را به سمت جغرافیای ذهنی مارکز نزدیک کنیم، این مساله در طراحی لباس و طراحی دکور پررنگتر بهنظر میرسد. با همان نسبتی که کلام مارکز در کار وجود دارد به همان نسبت فضای ذهنی مارکز هم دیده میشود.
ـ پارساخو: به هر حال این نشانههای موجود در درون داستان مارکز بود و تلاش کردیم زندگی زن و شوهر ماهیگیر به نحوی باشد که نشانههای لاتینی در آن به چشم بیاید و در کل زندگی ساده، آرام و بدون دغدغه یک خانواده به نمایش درآمد.
▪ نمایشهایی که واقعیت و خیال در آن مخلوط میشود در تمام زمانها دارای جذابیت بوده است؟
ـ انصاری: وجود داستان مارکز، ایجاد انگیزهای است برای خلق اثری که فضای واقعی و فضای غیرواقعی دارد و انواع و اقسام حوادث عجیب و غریب در زندگی زن و شوهر ماهیگیر رخ میدهد، بنابراین سعی شده چاشنی درام نیز در کار وجود داشته باشد.
ـ پارساخو: در ارتباط کار با مخاطب، دو مساله وجود دارد. در وهله اول کلیت گروه تئاتر معاصر است که احساس کردهام حلقه ارتباطی بین اجراهای گروه همیشه بر ارتباط با مخاطب استوار بوده است، البته این رویکرد دلیل جذب مخاطب گسترده نیست، زیرا همیشه تئاتر و سالنهایش با محدودیت صندلی و گنجایش مواجه بوده است. تلاش گروه ما، ارتباط هرچه بهتر با مخاطبی است که به دیدن اجرای گروه میرود. «ماکاندو» فضای تجربی و کارگاهی دارد اما این بار تجربهکردن و کارگاهیبودن در خدمت ارائه کار جذاب برای مخاطب است و ثابت کردیم در کار تجربی هم میتوانیم به داستانگویی متکی باشیم.
▪ فضای کارهای رئالیسم جادویی این امکان را میدهد حتی موجودی نظیر فرشته مرگ که برای مردم هراسآور است، ترحمبرانگیز و گاه دوستداشتنی و عاشق جلوه کند؟
ـ انصاری: بله، درست است و بهترین شیوهای که برای نشاندادن فضای رئالیسم جادویی در کار ما وجود داشت، توجه به کار عروسکی و تلفیق آن با کار زنده بود. متاسفانه در ایران به کارهای عروسکی زیاد توجه نمیشود. در هیچ نوع شیوه و اجرایی نمیتوانید بهراحتی پرواز، سقوط و عاشقشدن فرشته مرگ را ببینید. همانطوری که آرش پارساخو اشاره کرد، برای گروه ما مهم است که داستان را با چه شیوهای به نمایش دربیاوریم. در آثار کوروش نریمانی و نادر برهانیمرند، مشاهده میکنید که روایت داستانی اولویت اول است.
ـ پارساخو: بهعنوان نویسنده، کارکردن در این سبک بسیار لذتبخش است. در هنگام نوشتن نمایشنامه، دائم به تغییر در کار یا اضافهشدن شخصیت یا عروسکی فکر میکردم و مدام مسائل مختلف را برای استفاده در اجرا امتحان میکردیم و خانم بهزادی نیز در زمینه ساخت عروسکها بسیار خوب عمل کردند و فکر میکنم مخاطب بعد از اتمام اجرا با احساس خوبی سالن را ترک کند.
▪ عروسکها براساس فیزیک بازیگران ساخته شده یا اینکه بعد از ساختهشدن عروسکها، تغییر چهره بازیگران برای نزدیکی به عروسکها انجام شد؟
ـ انصاری: در ابتدا عروسکها براساس ویژگی فیزیکی بازیگران ساخته شد و میدانستیم چه بازیگرانی در کار حضور دارند. میدانستیم فرزین محدث و افسانه ماهیان را داریم که براساس آن عروسکهایشان ساخته شود. البته هدایت هاشمی قرار بود در نقش ماهیگیر ظاهر شود که بعدا جایش را به رامین سیاردشتی داد.
ـ پارساخو: خوشبختانه عروسک هدایت هاشمی بسیار شبیه چهره رامین از کار درآمد و گفتیم رامین بیاید بهتر است (با خنده).
ـ انصاری: در مورد گریم و لباس بعد از اتمام ساخت عروسک، بازیگران بودند که در خدمت عروسکها و نزدیک شدن به حالات آنها قرار میگرفتند. شروع کار هم با تمرینهای عروسکی آغاز شد و بعد از مدتی بازیگران هم به کار اضافه شدند. حتی بازیگران مدتها به اجرای کار عروسکگردانها نگاه میکردند تا با آن همخوان و همراه شوند.
▪ حضور راوی در مکانی ثابت (در یک کشتی) دلیل خاصی داشت؟
ـ انصاری: نه، بعد از بحث و گفتوگو به این نتیجه رسیدیم که از کلام مارکز نمیتوان به سادگی عبور کرد و پارساخو به درستی به فضای مارکز در کار نزدیک شده است. بنابراین تصمیم گرفته شد عروسک مارکز در کار وجود داشته باشد و این عروسک باید صدایی میداشت. در ابتدا قرار بود صدای مارکز در پلیبک شنیده شود اما زنده بودن صدا تاثیرات بیشتر و جالبتری را به همراه دارد و اصلا قصد داشتیم همه مسائل را رو به مخاطب نشان دهیم و به همین دلیل تصمیم گرفته شد سیامک صفری در گوشه صحنه قرار بگیرد و تماشاگر متوجه شود که در عین حال عروسکی که دستان عروسکگردان از آن بیرون آمده است زنده است و در عین حال مارکز حضور فیزیکی هم دارد و حضور صفری ذهنیت حاکم بر صحنه است.
▪ به نوعی دانای کل؟
انصاری: تقریبا یک نوع دانای کل محسوب میشود.
ـ پارساخو: در واقع حضور سیامک صفری در گوشه صحنه تداوم حضور و دیده شدن عروسکگردانها در صحنه است و هیچ روبندهای هم برای عروسکگردانها استفاده نشده است. البته میزان توانایی بازیگری صفری در این میان بیتاثیر نبود.
▪ نوع بازی صفری تاثیر مستقیمی بر کار و صحنه دارد. در کار قبلی گروه «مرغابی وحشی» هم صفری با قرار گرفتن در قالب سرهنگ پیر که با جویدهجویده و گاهی نامفهوم حرف زدن ویژگی خاصی به اجرا میبخشد؟
ـ انصاری: سیامک صفری وقتی نقشی را اجرا میکند در واقع نقش را تحتتاثیر خودش قرار میدهد و قدرت و توان بازیگریاش را در نقشآفرینی به منصه ظهور میرساند.
▪ آزادی عمل زیادی در کارش داشت؟
پارساخو: نسبت به کارهای قبلی گروه و بخصوص در کارهای نادر برهانیمرند آزادی عمل کمتری داشت.
ـ انصاری: به دلیل اینکه نمیخواستیم به کاراکتر و فضای مورد علاقه مارکز لطمهای بخورد، مقداری آزادی عمل صفری محدود شده بود و نمیخواستیم مخاطب جذب شخصیت خود صفری به جای مارکز قرار بگیرد.
ـ پارساخو: به هر حال حضور صفری در صحنه جذاب و جلب توجه کننده است. حتی در سالنی نظیر تالار وحدت در یک صحنه شلوغ و پر بازیگر حضور صفری قابل توجه است و شهامت آزاده انصاری بود که صفری را در کنار بازیگران در صحنه قرار داد و یک هارمونی و هماهنگی در مجموعه کار به وجود آورد.
ـ انصاری: اصلا همه عوامل صحنه از عروسک، عروسکگردان و ... یکسان دیده شد.
▪ حتی سیامک صفری میتوانست حرکات فیزیکی هم در کار داشته باشد؟
ـ انصاری: بله و این یک جاهایی نظیر پرتاب ماهی به صورت محدود در کار دیده میشد.
▪ نورپردازی متحرک و ثابت در کار دیده میشد؟
ـ انصاری: برای اینکه تاثیر و تاکید بیشتری روی پرواز فرشته بالدار داشته باشیم و تمرکز تماشاگر بر این مساله جلب شود از نورپردازی متحرک توسط چراغ قوه استفاده کردیم. در ضمن این نوع و شیوه نورپردازی کمک میکند به قابل باور بودن فضای تخیلی کار.
▪ عشق هم در «ماکاندو» حضوری ملموس دارد؟
پارساخو: عشق بیشتر به عنوان یک خط دراماتیک پررنگ شد تا داستان به مرحله بعدیاش انتقال یابد.
▪ کارگردانهای تئاتر نظیر نویسندگان به الهه الهام احتیاج دارند؟
ـ انصاری: بله، مسلما چنین نیازی وجود دارد. وقتی متنی را برای کار انتخاب میکنم، سعی میکنم الهامم را از عروسکهای کار بگیرم و خودم را در دنیای عروسکها قرار میدهم.
ـ پارساخو: بیشتر میل به تجربه کردن باعث میشود شیوههای جدید در متنهای نویسنده به وجود آید و به هر حال یک بخشهایی از خلق اثر به الهام و میل به تجربه کردن برمیگردد.
▪ مرغابی اجرای «ماکاندو» با نوع خاص هشداردهندهاش! هم در نوع خودش بینظیر بود؟
ـ پارساخو: خب دلایل اولیه شکلگیری مرغابی قابل گفتن و چاپ نیست! (باخنده) بعدا به خودتان میگوییم.
▪ خاطره شخصی بود؟
ـ پارساخو: نه یک ماجرای جمعی بود (با خنده)
انصاری: بگذارید واقعیت را بگوییم مرغابی پیشنهاد نادر برهانیمرند بود.(با خنده)
▪ با همین ویژگی؟
ـ انصاری: بله! (با خنده). در کار «ماه پیشونی» هم کاراکتر غولی داشتیم که چنین ویژگیهایی داشت! و باز هم غول پیشنهاد نادر برهانیمرند بود.
▪ با ظاهر بیرونی نادر برهانیمرند همخوان نیست که اینقدر طناز باشد؟
ـ پارساخو: نه، چرا اتفاقا نادر از قریحه طنز قوی برخوردار است و بعد از ساخته شدن عروسک مرغابی و جوجهها حضورهای مختلفی برای آنها در نمایش نوشتم. مرغابی به نوعی در حکم یک حلقه وصلکننده بین شخصیتهای نمایش و کاراکتر مارکز عمل میکند.
ـ انصاری: در یک زندگی روستایی به هر حال حضور این نوع پرندگان خانگی وجود دارد.
احمد محمداسماعیلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست