جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زندگی در قاب وعده ها


زندگی در قاب وعده ها

بازنشستگان دور افتاده ازگود زندگی

سن و سال که بالا می‌رود از کار افتادگی سراغ آدم‌ها می‌آید. از کار افتادگی مشکلات زیادی را هم به همراه می‌آورد؛ مشکلاتی که نمی‌شود به راحتی از کنار آنها گذشت. مشکلات معیشتی، درمان و بحران‌های اجتماعی گریبان گیر آنها می‌شود. بازنشستگان کهنه‌کارانی هستند که سال‌های زیادی را به خدمت رسانی مشغول بودند و گذشت زمان آنها را فرسوده کرده است و حالا نیاز به حمایت دارند. حمایت شاید تنها واژه ای باشد که می‌توان به کار برد اما این واژه در معنا برای مسوولان جز پزیزاسیون سیاسی چیزی نیست.

بازنشسته و بازنشستگی دو مفهومی‌که غبار غلیظ زمان و حجاب حجیم فرصت‌ها با آن‌ یارند و سالها طول کشید تا به این دو واژه لطف و ترحم شد تا بخوانیم خردمند و خردمندان‌! بازنشستگی به دورانی بی‌سو، دورانی پردغدغه و تنش‌زا و همراه با حسرت بی‌شمار و بی‌حاصل، تنها و بی‌هدف و بیهوده در کنج عزلت و ایام پرغصه از قصه کار و کار و کار ۳۰ ساله !

آیا وقت آن نرسیده است که دوران بازنشستگی را به دوران روشنایی و آرام‌ بخش و مفرح و یاد یادهای لذت ‌بخش دوران کار مبدل سازیم؟ آیا شیوه بازنشستگی فعلی مسبب نابسامانی‌ها نیست؟ بخش بزرگی از عوارض و تبعات منفی‌ بازنشستگان کشور حاصل مکانیزم بیمارگونه قانون بازنشستگی است.

همانطوریکه زندگی طبیعی و فیزیکی انسان‌ دارای مراحلی است و هریک مراتبی دارد زندگی شغلی یک فرد در هر سازمان نیز مراحلی‌ دارد و مراتبی برای آن مترتب است. استخدام، آموزش ضمن خدمت، ترفیع، ارتقای گروه‌ شغلی،... و در نهایت پس از ۳۰ سال کار و فعالیت و سپری کردن تمام مراحل به یک‌باره‌ بازنشسته می‌خوانند. با یک حساب ساده می‌توان‌ به این نکته پی برد که سن بازنشستگی متوسط بین ۸۴ سال تا۵۶ سال اتفاق می‌افتد.کارمندی‌ که به دوران بازنشستگی نزدیک می‌شود و این‌ احساس در دوران شغلی خود از یک مرحله به‌ مرحله دیگر با تحلیل جسم بدن در انتظار دوران‌ بازنشستگی باید بیندیشد و حاصل آن دوران‌ نشاط و فعالیت و تجربه با حکم بازنشستگی‌ راهی خانه‌ای می‌شود که به علت مشکلات‌ عدیده دغدغه‌انگیز می‌شود و بسیاری از آنها برای اداره زندگی به کار دیگری می‌پردازند و فشارهای روانی و روحی و تنش‌های بسیار بازنشسته حاکم می‌گردد.

مدیر امور صندوق بازنشستگی کشوری اعلام کرد: به طور متوسط در هر ساعت ۷نفر به تعداد بازنشستگان مشترک صندوق بازنشستگی کشوری اضافه می‌شود و این در حالی است که ورودی‌های صندوق بدون تغییر مانده است.

محسن بازارنوی گفت: از ابتدای سال ۸۲ تاکنون به طور متوسط حدود ۴۵هزار نفر بازنشسته به مشترکین صندوق اضافه شده است که متوسط حقوق این عده بدون در نظر گرفتن حق عائله مندی و اولاد یک میلیون و ۵۰۰هزار ریال بوده است . وی ادامه داد بر اساس آمار و اطلاعات موجود به طور متوسط ماهانه ۵هزار نفر با متوسط حقوق ۷میلیارد و ۵۰۰میلیون ریال و روزانه ۱۶۷نفر با متوسط حقوق ۲۵۰میلیون ریال به جمع مشترکین صندوق بازنشستگی کشوری اضافه می‌شود. این درحالی است که ورودی بودجه این صندوق رقمی بسیار کمتر از این ارقام است و با این اوصاف باعث شده تا مشکلات بازنشستگان بسیار بدتر از هر زمان دیگری باشد. سرمایه‌های این کشور در بخش‌های درآمدی مثل نفت و گاز و صادرات غیر‌نفتی بسیار زیاد است اما نمی‌دانیم بر اساس کدام آمارها بودجه در جایی خرج می‌شود که کمتر کسی آن را حس می‌کند ! برخی مسوولان صبح از مشکلات بازنشستگان می‌گویند و حل شدن آن را یکی از ملزومات این کشور می‌دانند و شب فارغ از همه افکار این جماعتی که هر روز بر تعداد آنها اضافه می‌شود سر بر بالین گرمشان می‌گذارند! شاید این همان اصل سیاست مردم داری است که تشنه نگه داشتن بهتر از سیراب کردن است تا مردم همیشه به دنبال یک قطره آب مطیع باشند!

زندگی بازنشستگان در تنگنای بی توجهی سیاستمداران قرار گرفته است و آنها را با وجود کهولت سن مجبور کرده تا به دنبال شغلی باشند تا بتوانند زندگی روزمره خود را بگذرانند در حالی که دوران فراغت را باید سپری کنند‌! این همه انصاف مسوولان در ادای دین خود به این مردم باعث شده تا روز به روز شاهد افزایش سکته‌های قلبی و مغزی ناشی از فشار عصبی باشیم و آمار مرگ و میر در بین بازنشستگان افزایش یابد البته این موضوعی نیست که مسوولان دریا دل را حتی گزندی برساند و خدای نکرده آنها را برنجاند !

موضوع اصلی این است که تا به کی مردم باید تاوان بی‌مسوولیتی مسوولان را بپردازند و تا به کی باید انتظار رسیدگی به مشکلات خود را داشته باشند در حالی که آبی از این دوستان گرم نمی‌شود!

‌اینجا مردم خوبی دارد؛ مهربان، ساده، کم توقع و البته متوسط. عمدتا صورتشان را با سیلی‌های نرمی‌سرخ نگه می‌دارند؛ چون هنوز دستشان به دهانشان می‌رسد. البته فقط دستشان به دهانشان می‌رسد و نه بیشتر و بزودی به لطف مسوولان به دهان هم نخواهد رسید! راستی آخرین وعده‌ای که مسوولان برای حل مشکلات بازنشستگان دادند کی بوده و آخرین باری را که کاری انجام دادند چه کسی به یاد دارد ! به هرحال اینجا می‌توان گفت شاید این تنها تریبونی است که می‌شود صدایی را به گوش اندک مسوولانی که هنوز به طور کامل در بهت ابهت خود فرو نرفته اند برساند. کاش کمی بیشتر از جلوی بینی‌مان را ببینیم ! این همان جمله در و دیوار بود که درها و دیوارها خود شنیده اند اگر جا خالی ندهند !

نویسنده : محمد سیاح