یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

قبل از کلاسیک ها


قبل از کلاسیک ها

دانشگاه سالامانکا, یکی از قدیمی ترین دانشگاه های دنیا پایه گذاری شده در سال ۱۲۱۸ یکی از دژ های مهم مدافع اندیشه های دومینیکی در اواخر دوره اسکولاستیک ها بود

● مکتب سالامانکا

دانشگاه سالامانکا، یکی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های دنیا (پایه‌گذاری‌شده در سال ۱۲۱۸) یکی از دژ‌های مهم مدافع اندیشه‌های دومینیکی در اواخر دوره اسکولاستیک‌ها بود.

حتی پس از اینکه اندیشه‌های سنت توماس آکویناس در دیگر بخش‌های اروپا نخست زیر حمله اسکاتی‌ها و تسمیه‌گرایان(Nominalists) و بعد در اثر یورش نهضت اصلاحات در حال فرو‌پاشی بود، این دانشگاه یکی از مراکز کلام توماسی به شمار می‌رفت.

«مکتب سالامانکا» در حوالی سال ۱۵۳۶ از سوی فرانسیسکو دو ویتوریا بنیاد گذارده شد و ناواروس و دو سوتو برجسته‌ترین نظریه‌پردازان آن بودند. گروه سه‌نفری یسوعی (ژزوئیت) متشکل از لسیوس، دو لوگو و لوییس مولینا به مکتب سالامانکا سر‌سپرده بودند و جایگاه آن را بیش از پیش بسط دادند.

در طول سده تورمی ۱۶ میلادی، متکلمین همواره به موضوعات اقتصادی و به ویژه به جایگاه قرار‌داد‌ها در آن روز‌گار سر‌در‌گم‌کننده اقتصادی دلمشغول بودند. آنها در تلاش برای تعیین دستور‌العمل‌هایی جهت فعالیت تجاری و با تمرکز بر برداشت‌های واقع‌گرایانه از خیر عمومی از اصول اعتقادی پیشین خود دست کشیدند و به پرسش‌های خود در حال و هوای فلسفه حقوق طبیعی پرداختند. نتیجه، وارونه چیزی بود که سده‌ها تفکر اسکولاستیک پیرامون موضوعات اقتصادی به بار آورده بود. مکتب سالامانکا بود که «قیمت عادلانه» را قیمتی نه بیشتر و نه کمتر از آنچه که به گونه‌ای طبیعی در مبادلات تعیین می‌شود، تعریف کرد. آنها با این تحلیل به پیگیری یک نظریه ارزش‌کمیابی رانده شدند و با هنرمندی و چیره‌دستی عرضه و تقاضا را در آن به کار گرفتند. آنها برداشت دونس اسکوتوس از قیمت عادلانه را که بر «هزینه تولید» استوار بود، با این استدلال که هیچ راه عینی برای تعیین قیمت وجود ندارد، رد کردند. مکتب سالامانکا پیش از بودین و پس از کوپرنیک، مستقلانه پرده از ویژگی‌های بنیادین نظریه مقداری پول برداشت و آن را برای توضیح تورم سده ۱۶ که از جریان ورود فلزات گرانبها از مستعمرات اسپانیا در آمریکا ریشه می‌گرفت، به کار برد. آنها همچنین دفاعی خیره‌کننده را از دریافت بهره انجام دادند.

موفقیت‌های نظریه‌پردازان مکتب سالامانکا، دانشمندانی چون فردریش فون‌ هایک را به ابراز این نکته واداشته که آن چه زمینه را برای کاپیتالیسم مهیا کرد، بر خلاف باور ماکس وبر مذهب یسوعی‌ها بود، نه آموزه‌های کالوینیست‌ها.

● دومینیکی‌ها

- فرانسیسکو دو ویتوریا (۱۵۴۶-۱۴۸۵): حقوقدان دومینیکی اسپانیایی که در دانشکده سنت ژاک پاریس تحصیل کرد، کرسی بسیار مهم کلام را در سال ۱۵۲۶ در دانشگاه سالامانکا از آن خود نمود. او در پاریس به دفاع از اراسموس می‌پرداخت و بسیار او را می‌ستود. ویتوریا در سطحی گسترده، بنیانگذار مکتب سالامانکا و به ویژه پایه‌گذار آمیزش فلسفه «حقوق طبیعی» با اندیشه‌های کاتولیک در این مکتب شناخته می‌شود. هر چند ویتوریا در دوران زندگی خود هیچ کتابی منتشر نکرد، اما درس‌گفتار‌های او در سال‌های ۴۰-۱۵۲۷ مجدانه از سوی شاگردانش نوشته می‌شد. سخنرانی سال ۱۵۳۲ او با عنوان «سرخپوست‌ها»، دفاعی روشن از حقوق سرخپوستان و مخالفت با برده‌داری بود که باعث شد این افراد دست آخر تحت حمایت پادشاه اسپانیا قرار گیرند. اینجا بود که مفهوم و اصول حقوق بین‌المللی برای نخستین بار بیان شدند. ویتوریا در یکی از سخنرانی‌های خود قوانین جنگ را بر‌شمرد. امپراتور چارلز پنجم بسیار با او مشورت می‌کرد.

- دومینگو دو سوتو (۱۵۶۰-۱۴۹۴): متکلم دومینیکی، متولد سگوویا که تحصیلات خود را در آلکالا و پاریس انجام داد. دو سوتو از سال ۱۵۳۲ و هم‌زمان با ویتوریا جامه استادی را در سالامانکا به تن کرد و به این ترتیب به او به عنوان دومین چهره مهم مکتب سالامانکا می‌نگرند. دو سوتو شافی (اعتراف‌پذیر) امپراتور چارلز پنجم و نماینده او در شورای ترنت بود. او از همخوانی تفاوت قیمتی برای کسب بهره با «قیمت عادلانه» دفاع می‌کرد.

- خوان دو مدینا (۱۵۴۶-۱۴۹۰): یسوعی اسپانیایی که در میان نخستین هوا‌خواهان نظریه ارزش‌کمیابی بود.

- مارتین دو آزپیلکوتا (ناواروس) (۱۵۸۶-۱۴۹۳): کشیش دومینیکی اسپانیایی و دانشمند برجسته در سالامانکا و کویمبرا. از نخستین شارحان نظریه مقداری پول (او تقریبا هم‌زمان با ژان بودین در تولوز تحصیل می‌کرد). به قول آزپیلکوتا «در صورت ثبات دیگر شرایط، در کشور‌هایی که پول بسیار کمیاب است، تمام دیگر کالا‌های قابل فروش و حتی نیروی کار انسان به بهایی کمتر از کشور‌هایی که پول فراوانی در آنها وجود دارد، در دسترس قرار می‌گیرند». او این گفته را به یک نظریه ارزش‌کمیابی عمومی‌تر بسط داد و استدلال کرد که «هر کالایی هنگامی که تقاضای شدید و عرضه اندکی برای آن وجود دارد، گران‌تر می‌شود». آزپیلکوتا آشکارا کنترل‌های قیمتی را تقبیح می‌کرد و به دفاع از کسب بهره می‌پرداخت.

- دیگو دو کواروبیاس ای لیوا (۱۵۷۷-۱۵۱۲): شاگرد ناواروس، از اصلاح‌طلبان سالامانکا، رییس دانشگاه کاستیل و بالاخره، اسقف سگوویا. او بیانی روشن را از نظریه ارزش ذهنی بیان کرد: «ارزش کالا نه به ویژگی‌های بنیادین آن، بلکه به بر‌آورد انسان‌ها از آن بستگی دارد، حتی اگر این برآورد احمقانه باشد». (۱۵۵۴)

- توماس دو مرکادو (۱۵۷۶-۱۵۳۰): رواج‌دهنده نظریات ناواروس.

● یسوعی‌ها

- لوییس مولینا (۱۶۰۰-۱۵۳۵): دانشمند یسوعی اسپانیایی در کویمبرا که البته راه دومینیکی‌های سالامانکا را پی گرفت. او نظریه «قیمت عادلانه» دونس اسکوتوس را بر پایه انگیزه‌های موجود برای افزایش ساختگی هزینه‌ها رد کرد. مولینا به بحث درباره رقابت پرداخت و «انحصار» را راهی دیگر برای بالا بردن مصنوعی قیمت‌ها دانست و آن را تقبیح کرد. او اعتقاد داشت که «قیمت عادلانه» قیمتی است که به گونه‌ای طبیعی در مبادلات شکل می‌گیرد. همچنین بر این باور بود که ارزش پول «در نتیجه شرایط پدید می‌آید». مولینا به خاطر کتاب «Concordia» که تلاشی است برای آشتی دادن آزادی اراده با لطف خداوند (که در حلقه‌های کلامی با عنوان «مولینیسم» شناخته می‌شود)، در کلام کاتولیکی پر‌آوازه است.

- کاردینال خوان دو لوگو (۱۶۶۰-۱۵۸۳): دانشمند یسوعی اسپانیایی که همچون مولینا خط سالامانکا را در قبال مساله ارزش و نظریه مقداری پول پی گرفت. او شاید نخستین کسی بود که کمیابی و مطلوبیت را در یک نظریه واحد در باب ارزش با یکدیگر در‌هم‌آمیخت. دو لوگو همچنین سود را به عنوان «دستمزد» خدمات کار‌آفرینانه تعریف کرد.

- لئونارد دو لیس (لسیوس) (۱۶۲۳-۱۵۵۴): دانشمند یسوعی بلژیکی که همان راه مولینا را در مورد ارزش و پول ادامه داد. او در روزگار خود نفوذ فراوانی بر پادشاهان و تجار داشت.

● سر ویلیام پتی (۱۶۸۷-۱۶۲۳)

هنگامی که نیرو‌های بریتانیایی الیور کرامول در دهه ۱۶۵۰ به ایرلند هجوم بردند، مشکلی کوچک پیش آمد: غنایم جدید چگونه باید میان گروه‌های پیروز تقسیم می‌شد یا به بیان دقیق‌تر غنایم چه بود؟ کار بررسی وضعیت ایرلند و ارزیابی ثروتمندان آن به پزشکی به نام سر ویلیام پتی که ارتش بریتانیا را همراهی کرده بود سپرده شد. به این شیوه بود که نخستین «اقتصاد‌سنج» به دنیا پا گذاشت.

مطالعات پتی پیرامون ایرلند را می‌توان در اثر نوشته‌شده به سال ۱۶۷۲ با عنوان «ساختار سیاسی» این کشور یافت. پتی که از شاگردان هابز بود، در سیاست‌های خود گرایش‌های مرکانتیلیستی داشت، اما می‌توان مبانی نظریه ارزش‌کار را نیز در آنها یافت. پتی تاثیر خاصی بر داونانت و لاک گذاشت.

● ریچارد کانتیون (۱۷۳۴-۱۶۸۰)

ریچارد کانتیون که بسیاری از تاریخ‌نگاران او را نخستین نظریه‌پرداز بزرگ «اقتصادی» به شمار می‌آورند، چهره‌ای نا‌شناخته است. تا این اندازه می‌دانیم که او یک ایرلندی با نامی اسپانیایی بود که در فرانسه زندگی می‌کرد و گویا پیش از حرکت به انگلستان ثروتی نزدیک به ۲۰ میلیون لیور [واحد پول فرانسه در آن زمان] را تحت نظام جان لاو به هم زده بود. او در اثر آتش‌سوزی در خانه‌اش در لندن که برخی ادعا می‌کنند آشپز اخراج‌شده‌اش آن را به راه انداخته بود، در‌گذشت.

آوازه کانتیون به کلی بر نوشته مشهورش به نام «رساله عمومی در باب سرشت تجارت» استوار است که در ۱۷۳۲ در فرانسه نوشته شد و نزدیک به بیست سال پس از مرگش بدون نام در انگلستان به چاپ رسید (برخی مدعی‌اند که این کتاب تنها ترجمه‌ای به زبان فرانسه از یک نسخه اصلی گم‌شده انگلیسی بوده است). هر چند اثر کانتیون برای فیزیوکرات‌ها و مکتب فرانسه شناخته شده بود، اما تا پیش از آن که ویلیام استنلی جوِنز در دهه ۱۸۸۰ اثر او را احیا کند و رواج دهد، در دنیای انگلیسی‌زبان نا‌شناخته بود.

کانتیون شاید نخستین کسی بود که تعادل بلند‌مدت را به عنوان توازن میان جریان‌های درآ‌مدی تعریف کرد و به این شیوه هم بنیاد اندیشه‌های فیزیوکرات‌ها و هم مبانی اقتصاد سیاسی کلاسیک را شکل داد. نظام کانتیون، روشن، ساده و کاملا نو بود. او نظریه‌ای دو‌بخشی را درباره تعادل عمومی بسط داد که نظریه قیمت (تعیین‌شده به میانجی هزینه‌های تولید) و نظریه تولید (تعیین‌شده به واسطه نهاده‌ها و تکنولوژی) را از آن بیرون کشید. کانتیون نظریه‌پردازی پتی درباره بهای اسمی نیروی کار و زمین را پی گرفت. او نشان داد که قیمت‌های نسبی به نرخ‌های جذب زمین فرو‌کاستنی هستند و از این رو می‌توان گفت که او یک «نظریه ارزش‌کار» کاملا کار‌آمد را استخراج کرده است.

توضیح مو‌شکافانه کانتیون از ساز‌و‌کار عرضه و تقاضا برای تعیین قیمت کوتاه‌مدت بازار (ولو نه برای تعیین قیمت طبیعی بلند‌مدت) او را در جایگاه بنیان‌گذار انقلاب مارژینالیستی نیز می‌نشاند. به ویژه گفته‌های خردمندانه کانتیون پیرامون کار‌آفرینی (در حکم گونه‌ای از معامله به سود) او را به یکی از چهره‌های محبوب مکتب جدید اتریشی بدل کرده. او همچنین یکی از نخستین (و در زمره روشن‌زبان‌ترین) شارحان نظریه مقداری پول بود و کوشید که استدلال‌های فراوانی را برای این نظریه فراهم آورد.

یکی از پپامد‌های نظریه کانتیون این بود که به یک نتیجه سیاستی شبه‌مرکانتیلیستی برای رسیدن به تراز تجاری مطلوب دست یافت، البته کانتیون در این میان، واردات «کالا‌های زمین‌بر» و صادرات کالا‌های «غیر‌زمین‌بر» را به عنوان راهی برای افزودن بر ثروت ملی توصیه می‌کرد.

● آن رابرت ژاک تورگو (۱۷۸۱-۱۷۲۷)

ژاک تورگو شاید مهم‌ترین اقتصاد‌دان سده ۱۸ فرانسه بوده است. هر چند غالبا او را با فیزیو‌کرات‌ها از یک قماش می‌دانند، اما نوشته‌های او کاملا با نظریات آنها فرق داشت و بسیار پیشرفته‌تر بود. اگر ابه مورله و مارکی دو کندورسه، از دوستان و شاگردان نزدیک تورگو را نیز در نظر آوریم، می‌توان گفت که او مکتب متمایز و ویژه‌ای را شکل داده است. مهم‌تر اینکه تورگو بر آدام اسمیت که در دهه ۱۷۶۰ در فرانسه می‌زیست و با او رابطه‌ای نزدیک داشت، تاثیری ژرف نهاد. بسیاری از مفاهیم و اندیشه‌هایی که در «ثروت ملل» اسمیت آمده‌اند، مستقیما از اندیشه‌های تورگو برگرفته شده‌اند.

ژاک تورگو در خانواده یک تاجر ثروتمند زاده شد. پدرش میشل تورگو بود و «نقشه پاریس» که در سال ۱۷۳۹ رسم شد، ظاهرا نتیجه کار‌های او بوده است. تورگو، دانشجوی تیز‌هوش سوربن نخست در سر داشت که پیشه‌ای روحانی ‌-‌ آکادمیک را برای خود برگزیند. او در سال ۱۷۴۹ جامه ریاست سوربن را به تن کرد.

تورگو در رساله دوم خود فلسفه مشهور تاریخش را بیان کرد. او اعتقاد داشت که جوامع انسانی دوره‌هایی از توحش و تمدن را پشت سر می‌گذارند و دوره‌های توحش با خرافه و دوره‌های تمدن با میوه‌های خرد‌ورزی همراهند. تورگو به بحث پیرامون انتقال از یکی از این دو وضع به دیگری و سپس بازگشت به حالت پیشین پرداخت. بی‌تابی و نا‌آرامی انسان، گرایش به آزادی و داشتن روحیه‌ای انتقادی، جوامع را به دوران تمدن بر‌می‌کشاند، اما سپس این گرایش‌ها نهادینه و محافظه‌کارانه می‌شوند و خود به هیات موانعی در برابر پیشرفت فزون‌تر در‌می‌آیند. خرد به خرافه تغییر ریخت می‌دهد و جامعه دوباره به دوره وحشی‌گری باز‌می‌گردد.

از این رو در نگاه تورگو پیشرفت انسانی خود‌تقویت‌کننده نیست، بلکه بذر افولش را در خود دارد. اگر خوش‌بینانه به این داستان بنگریم، افول پیشرفت انسانی هیچ گاه دائمی نیست. تورگو اطمینان داشت که روحیه انسانی همواره جامعه را از رکود بیرون می‌کشاند. از بسیاری جهات، نظریه او ویژگی کنتی بسیار پیش‌گویانه‌ای دارد. تورگو فرانسه دوره لویی پانزدهم را تا اندازه بسیار زیادی در قوس صعودی این چرخه می‌داند. جالب است که او کار‌آفرینان را یک نیروی پیش‌راننده و بالنده می‌دانست و اعتقاد داشت که دولت باید آزادی عمل فراوانی را برای آنها فراهم آورد. او همچنین شورش‌های نهایی و استقلال مستعمرات انگلستان در آمریکا از پادشاهی این کشور را پیش‌بینی کرد.

بعد از ارائه این گفتار‌ها در دانشگاه سوربن چندان طولی نکشید که تورگو حضور در مراسم اعطای رتبه‌های مقدس در کلیسا را نپذیرفت و در برابر، شغلی را در دولت سلطنتی بر عهده گرفت. او از ۱۷۵۱ تا ۱۷۶۰ در پارلمان پاریس کار می‌کرد. تورگو با «فلاسفه» (فلاسفه روشنگری سده ۱۸ فرانسه) نشست و برخاست داشت و چند مقاله را (که دوتای‌شان درباره زبان‌شناسی بودند) برای دایره‌المعارف پر‌آوازه دنی دیدرو نوشت. در ۱۷۵۳ «نامه‌ها»ی خود را نوشت و در آنها به ضرورت روا‌داری در برابر پروتستان‌ها در فرانسه اشاره کرد. در ۶-۱۷۵۵ وینسنت دو گورنای، هوا‌خواه تجارت آزاد را در سفر‌های رسمی‌اش در فرانسه همراهی کرد و گورنای در میانه این سفر‌ها او را به تفکر درباره موضوعات اقتصادی وا‌داشت. با مرگ گورنای، تورگو مدیحه‌ای شگفت‌آور را برای استاد در‌گذشته خود قلمی کرد (۱۷۵۹).

از ۱۷۶۱ تا ۱۷۷۴ تورگو مدیر ارشد شهر لیموژ بود. او بی‌درنگ کار خود را آغاز کرد؛ راه‌ها و سیستم زهکشی را ترمیم نمود، مالیات‌ستانی را بهبود بخشید، تعرفه‌های داخلی را پایین آورد، نظام اعانه‌ای بهتری را برای فقرا به کار بست و ... . لیموژ که تا آن روز یکی از فقیر‌ترین مناطق فرانسه بود، به نمونه اعلایی از چیزی بدل شد که مدیری قاطع و روشن‌اندیش می‌توانست به آن دست یابد. بسیاری از تغییراتی که او بعدا در سراسر فرانسه نهادینه کرد، نخست در مقیاسی کوچک در این شهر آزمون شدند.

این دوره به لحاظ ذهنی نیز پر‌بار‌ترین دوره زندگی تورگو بود. شاهکار او بی‌هیچ تردیدی «تاملاتی پیرامون تشکیل و توزیع ثروت» (۱۷۶۶) بود. تورگو در این کتاب مفهوم سرمایه را به نظام فیزیوکراتیک وارد کرد. همچنین به معنای «مازاد» روشنی بخشید، پیوند میان «مازاد» و «رشد» را توضیح داد و نرخ سود را به نرخ بهره مرتبط ساخت. او همچنین از نخستین کسانی بود که تمایز میان قیمت «بازار» و قیمت «طبیعی» را روشن ساختند. در نتیجه تورگو بر سر ویژگی‌های «تولید خالص» با فیزیوکرات‌های آغازین اختلاف داشت. تمام این اندیشه‌ها بعدا از سوی آدام اسمیت و مکتب کلاسیک پیگیری شدند.

تورگو را همچنین می‌توان از پیشگامان انقلاب مارژینالیستی دانست. کتاب «ارزش و پول» (۱۷۶۹) او نظریه‌ای بر مبنای تقاضا و به خوبی شکل‌گرفته را درباره قیمت‌ها در‌بر‌دارد. تورگو در همین کتاب برداشتی بسیار پیش‌گویانه را در این باره که تعداد زیاد تاجران از درجه تعیین‌نا‌پذیری نرخ ارز می‌کاهد، به دست داد - این موضوعی است که بعد‌تر اجورث پیگیری‌اش کرد. یکی از اثرات مهم دیگر او بر علم اقتصاد (در کتاب «مشاهدات» سال ۱۷۶۸) بیان متغیر بودن نسبت‌های نهاده‌ها در تولید بود. تورگو همچنین نخستین کسی بود که مفهوم نزولی بودن تولید نهایی نهاده‌های تولید را در سر پروراند. دست آخر بحثی که در سال ۱۷۶۶ پیرامون پول انجام داد، تمایز میان نرخ‌های اسمی و واقعی بهره را در

خود داشت.

کنت دو مورپاس بر پایه موفقیت تورگو در نقش مدیر در لیموژ و توانایی‌های فکری خیره‌کننده‌اش از او خواست که به کابینه اصلاح‌طلب جدیدش بپیوندد. تورگو از سال ۱۷۷۴ تا ۱۷۷۶ در دوره پادشاهی لویی شانزدهم، وزیر دارایی بود.

تورگو سرسختانه اعتقاد داشت که بودجه نظام از‌کار‌افتاده «قدیمی» باید کاهش یابد. او بر این باور بود که اگر بتواند مخارج دولت را تحت کنترل در‌آورد و کسب‌و‌کار خصوصی را در میدان اقتصاد تشویق کند، در‌آمد‌های مالیاتی افزایش خواهند یافت و دولت دوباره توان پرداخت بدهی‌های خود را پیدا خواهد کرد. با این همه او اعتقاد داشت که راهبرد قدیمی کلبرتیستی مبنی بر حمایت دولت از بنگاه‌ها و اتخاذ تدابیر حمایت‌گرایانه، صنایع را غیر‌رقابتی و غیر‌مولد نگاه می‌دارد. تورگو با الهام‌گیری از وینسنت دو گورنای به دنبال آن بود که بند از گردن نیرو‌های رقابتی و بازار‌های آزاد بگشاید. برای این کار نه تنها مجبور بود که سیاست‌های اقتصادی کلبرتیستی را از میان بردارد و روندی وارونه را آغاز کند، بلکه همچنین باید نهاد‌های قرون وسطایی‌ای را که اقتصاد فرانسه را اسیر دست خود کرده بودند، بر‌می‌چید.

تورگو کار خود را به آرامی آغاز کرد و صنایعی همچون تولید ابریشم لیون را که موجد رشد بودند سر پا نگه داشت، راه‌ها و نظام حمل‌و‌نقل را بهبود بخشید، نظام مالیاتی را ساده کرد، برخی بنگاه‌های انحصاری را بر‌چید، مالیات‌ستانی را بهتر کرد، دیون دولت را پرداخت و ... . او همچنین کنترل مخارج دست‌و‌دل‌بازانه داد‌گاه و دولت فرانسه را آغاز کرد.

در سال ۱۷۷۵ تورگو یکی از جسورانه‌ترین کار‌های خود را انجام داد و کنترل‌های بار‌شده بر تجارت بین‌المللی غلات را از میان برداشت. این کار از مدت‌ها پیش از سوی هربرت، گورنای و خود تورگو حمایت شده بود. شوربختانه تاثیر مفید بلا‌فاصله این سیاست به واسطه خشکسالی در همان سال از میان رفت. تورگو با شورش‌هایی که در پی این رخداد‌ها در‌گرفت، بسیار خشن برخورد کرد و در میان توده مردم بد‌نام شد.

در سال ۱۷۷۶ تورگو «شش حکم» پر‌آوازه خود را منتشر کرد. چهار‌تای اول این احکام پیامد‌های چندانی نداشتند. پنجمی نظام سندیکایی را که از قرون وسطی تاثیر کسالت‌باری بر تجارت و صنایع داشت، بر‌چید. حکم ششم قانون کوروه (کاری که کشاورزان باید سالانه برای دولت انجام می‌دادند) را از میان برداشت و سیاست مطلوب فیزیوکرات‌ها (مالیات واحد بر املاک) را به جای آن پیاده کرد. اشراف‌زادگان و ثروتمندان زمین‌دار در برابر هر دوی این تدابیر ساز مخالف زدند. تورگو اعتنایی به این مخالفت‌ها نکرد و سیاست‌های خود را به میانجی فرمان پادشاه پیاده نمود (و این خود راهبردی نا‌محبوب بود).

در آن زمان تورگو دشمنانی برای خود در یکایک طبقات فرانسوی‌ها - منهای اقتصاد‌دانان که او را تشویق می‌کردند - تراشیده بود. در داد‌گاه تنها پاد‌شاه از او پشتیبانی می‌کرد، اما هنگامی که با کمک‌هایی که به دست‌پروردگان ملکه ماری‌آنتوانت داده می‌شد مخالفت کرد و به این ترتیب رودر‌روی او ایستاد، وضع برای او بد‌تر شد. کار از کار گذشته بود. تورگو در سال ۱۷۷۶ از مقام خود کنار گذاشته شد. پیش از کناره‌گیری، پیش‌گویانه به لویی شانزدهم هشدار داد که «قربان از خاطر نبرید که چیزی که چارلز دوم را از پا انداخت، ضعف و سستی بود». کندورسه (که در آن زمان در ضرابخانه سلطنتی کار می‌کرد)، در مخالفت با برکناری تورگو استعفا داد. بعد از تورگو، ژاک نکر به جای او نشست. نکر بیشتر سیاست‌ها و احکام او را تغییر داد و سیاست‌هایی مخالف را به کار بست.

تورگو زنده نماند تا انقلاب ۱۷۸۹ حاصل از تنش‌های اقتصادی را ببیند؛ تنش‌هایی که علی‌الظاهر سیاست‌های او به دنبال فرو‌خواباندن‌شان بودند. با نظر به این پیشینه، این پرسش که آیا ممکن بود انقلابیون جان تورگو را با گیوتین بگیرند، هنوز پاسخی نیافته است. او بر خلاف شاگردش کندورسه، جمهوری‌خواه نبود و در میان مردم محبوبیتی نداشت. سلطنت‌طلبی راسخ بود که به اصلاحات بنیادین به عنوان گامی ضروری برای پرهیز از انقلابی حتی ریشه‌ای‌تر باور داشت.

شاید شیوه‌های او روزگاری ناشیانه بوده‌اند، اما تورگو اضطرار تمام‌عیار اصلاحات را درک کرد.

مترجم: حسین راستگو

منبع: وب‌سایت تاریخ تفکر اقتصادی