چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
متن كامل دفاعیات گلسرخی در بیدادگاه شاه
انالحیاهٔ عقیده و جهاد. سخنم را با گفتهای از مولاحسین شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میكنم. من كه یك ماركسیست-لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مكتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم. من در این دادگاه برای جانم چانه نمیزنم و حتی برای عمرم،من قطرهای ناچیز از عظمت خلقهای مبارز ایران هستم خلقی كه مزدكها و مازیارها و بابكها، یعقوب لیثها ،ستارها و حیدر اوغلیها، پسیانها و میرزا كوچكها، ارانیها ، روزبهها و وارطانها داشته است. آری من برای جانم چانه نمیزنم چرا كه فرزند خلق مبارز و دلاور هستم. از اسلام سخنم را آغاز كردم اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبشهای رهاییبخش ایران پرداخته است. سید عبدالله بهبهانی،شیخ محمد خیابانیها نمودار صادق این جنبشها هستند و امروز نیز اسلام حقیقی دین خود را به جنبشهای آزادیبخش ملی ایران ادا میكند،
خسرو گلسرخی در دادگاه رژیم شاه
چندی پیش بخشی از فیلم دفاعیات خسرو گلسرخی از شبكه سوم سیما پخش شد كه مورد استقبال بینندگان بسیاری قرار گرفت. متن كامل این دفاعیات چنین است...
خسرو گلسرخی متولد دوم بهمن ماه ۱۳۲۲ شمسی در شهر رشت است. در كودكی پدرش قدیر را از دست داد. مادرش شمس الشریعه وحید، او و برادر دو ساله اش فرهاد را به شهر قم نزد پدربزرگ مادری شان حاج شیخ محمد وحید برد. وحید، مرد مبارزی بود كه روزگاری در نهضت جنگل ، در كنار میرزا كوچك خان جنگیده بود. خسرو توسط وی تعلیم دید و تحت تأثیر مبارزات و نظرات وی واقع شد و حتی شعرهایی به نام "جنگلی ها" و "دامون" در این رابطه گفت و نام فرزندش را نیز "دامون" گذاشت. (دامون به معنی پناهگاه، و انبوهی و سیاهی جنگل است). در سال ۱۳۴۱، پس از درگذشت پدربزرگش همراه برادرش فرهاد به تهران رفت و در اتاقی كرایهای در محله امین حضور سكنی گزید. او شب ها درس میخواند و روزها كار میكرد.
خسرو در این سالها، از ادبیات نیز غافل نبود دوران شكوفایی فكری و فعالیت چشمگیرش در مطبوعات را میتوان در سالهای ۴۸ تا ۵۲ كه سال دستگیریش توسط ساواك است دانست. اما كار جدی اش را در شعر از سال ۴۵ شروع كرد. گلسرخی در سال ۴۸ با عاطفه گرگین، دوست همرزمش ازدواج كرد و دارای فرزندی به نام "دامون" شد كه اكنون با مادرش عاطفه گرگین در پاریس زندگی میكند. یك هفته بعد از دستگیری خسرو گلسرخی، عاطفه گرگین نیز كه به وسیله یكی از همكارانش از دستگیری خسرو آگاه شده بود دستگیر شد و با به زندان افتادن او به ناچار سرپرستی فرزندش به برادرش سپرده شد.
خسرو گلسرخی در ۲۹ بهمن ماه ۱۳۵۲، و علیرغم آن كه به خاطر بودن در زندانِ ساواك هرگز نمیتوانست در طرح گروگان گیری رضا پهلوی شركت داشته باشد، صرفا به خاطر دفاع از عقایدش در دادگاه نظامی به اعدام محكوم و در میدان چیت گر تیرباران شد.
● متن دفاعیات
انالحیاهٔ عقیده و جهاد. سخنم را با گفتهای از مولاحسین شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میكنم. من كه یك ماركسیست-لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مكتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم. من در این دادگاه برای جانم چانه نمیزنم و حتی برای عمرم،من قطرهای ناچیز از عظمت خلقهای مبارز ایران هستم خلقی كه مزدكها و مازیارها و بابكها، یعقوب لیثها ،ستارها و حیدر اوغلیها، پسیانها و میرزا كوچكها، ارانیها ، روزبهها و وارطانها داشته است. آری من برای جانم چانه نمیزنم چرا كه فرزند خلق مبارز و دلاور هستم. از اسلام سخنم را آغاز كردم اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبشهای رهاییبخش ایران پرداخته است. سید عبدالله بهبهانی،شیخ محمد خیابانیها نمودار صادق این جنبشها هستند و امروز نیز اسلام حقیقی دین خود را به جنبشهای آزادیبخش ملی ایران ادا میكند، هنگامیكه ماركس میگوید: ؛در یك جامعه طبقاتی ثروت در سویی انباشته میشود و فقر و گرسنگی و فلاكت در سوئی دیگر در حالیكه مولد ثروت طبقه محروم است ؛ و مولا علی میگوید؛ قصری برپا نمیشود مگر آنكه هزاران نفر فقیر گردند؛ نزدیكیهای بسیاری وجود دارد چنین است كه میتوان در این تاریخ از مولا علی به عنوان نخستین سوسیالیست جهان نام برد و نیز از سلمان پارسیها و اباذر غفاریها.
زندگی مولاحسین نمودار زندگی كنونی ماست كه جان بر كف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاكمه میشویم. او در اقلیت بود و یزید،بارگاه،قشون،حكومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد هر چند یزید گوشهای از تاریخ را اشغال كرد ولی آنچه كه در تداوم تاریخ تكرار شد راه مولا حسین و پایداری او بود،نه حكومت یزید. آنچه را خلقها تكرار كردند و میكنند راه مولا حسین است. بدینگونه است كه در یك جامعه ماركسیستی اسلام حقیقی بعنوان یك روبنا قابل توجیه است و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی و اسلام علی تایید میكنیم. اتهام سیاسی در ایران نیازمند اسناد و مدارك نیست خود من نمونه صادق اینگونه متهم سیاسی در ایران هستم، در فروردین ماه چنان كه در كیفرخواست آمده به اتهام تشكیل یك گروه كمونیستی كه حتی یك كتاب نخوانده است دستگیر میشوم. تحت شكنجه قرار میگیرم (یكی از عمال ساواك فریاد میزند:دروغه) و خون ادرار میكنم بعد مرا به زندان دیگری منتقل میكنند آنگاه هفتماه بعد دوباره تحت بازجویی قرار میگیرم كه توطئه كردهام. دو سال پیش حرف زدم واینك به عنوان توطئهگر در این دادگاه محاكمه میشوم. اتهام سیاسی در ایران اینست كه زندانهای ایران پر است از جوانان و نوجوانانی كه به اتهام اندیشیدن و فكركردن و كتاب خواندن توقیف و شكنجه و زندانی میشوند. آقای رئیس دادگاه همین دادگاههای شما آنها را محكوم به زندان میكند. آنان وقتی كه به زندان میروند و برمیگردند دیگر كتاب را كنار میگذارند مسلسل بدست میگیرند. باید به دنبال علل اساسی گشت معلولها فقط ما را وادار به گلایه میكند چنین است كه آنچه ما در اطراف خود میبینیم فقط گلایه است. در ایران آنان را به خاطر داشتن فكر و اندیشیدن محاكمه میكنند چنانكه گفتم من از خلق جدا نیستم و نمونه صادق آن هستم این نوع برخورد با یك جوان كسی كه اندیشه میكند یادآور انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است. یك سازمان عریض بوروكراسی تحت عنوان فرهنگ و هنر وجود دارد كه تنها یك بخش آن فعال است و آن بخش سانسور است كه بنام اداره نگارش خوانده میشود. هر كتابی قبل از انتشار به سانسور سپرده میشود درحالیكه در هیچ كجای دنیا چنین رسمی نیست و بدینگونه است كه فرهنگ مومیایی شده كه خاسته از روابط تولیدی بورژوازی كمپرادور در ایران است در جامعه مستقر گردیده است و كتاب و اندیشه مترقی و پویا را سانسور شدید خود خفه میكند ولی آیا با تمام این اعمالی كه صورت میگیرد با تمام این خفقان میتوان جلوی این اندیشه را گرفت؟ آیا در تاریخ شما چنین نموداری دارید؟ خلق قهرمان ویتنام نمودار صادق آن است.پیكار میكند و میجنگد پوزه تمدن آمریكا را بر زمین میمالد.
در ایران ما با ترور افكار و عقاید روبرو هستیم، در ایران حتی به زبانهای بالنده خلقهای ما مثل خلقهای بلوچ، ترك و كرد اجازه انتشار به زبان اصل نمیدهند، چرا كه واضح است آنچه كه باید به خلقهای ایران تحمیل گردد همانا فرهنگ سوغاتی امپریالیسم ، آمریكا كه در دستگاه حاكمه ایران بستهبندی میشود میباشد.توطئههای امپریالیسم هر روز به گونهای ظاهر میشود اگر شما در زمانی كه نیروهای آزادیبخش الجزایر مبارزه میكردند آن زمان را در نظر بگیرید، خلق الجزایر با دشمن خود رودررو بود یعنی سرباز،افسر و گشتیهای فرانسوی را میدید و میدانست دشمن اینست ولی در كشورهایی نظیر ایران دشمن مرئی نیست. بلكه فیالمثل در لباس احمد آقای آژدان دشمن را فرو میكنند كه خلق نداند دشمنش كیست در اینجا آقای دادستان اشارهای به رفرم اصلاحات ارضی كردند و دهقانها و خانها كه ما میخواهیم بیاییم و بجای دهقانها بار دیگر خانها را بگذاریم این یك اصل بدیهی و بسیار ساده تكامل اجتماعی است كه هیچ نظامی قابل برگشت نیست یعنی هنگامیكه برده داری تمام میشود ، هنگامیكه فئودالیسم به سر میرسد،نظام بورژوازی درمیرسد، اصلاحات ارضی در ایران تنها كاری كه كرده راهگشایی برای مصرفی كردن جامعه و آبكردن اضافه تولید بنجل امپریالیسم است. در گذشته اگر دهقان تنها با خان طرف بود، حالا با چند خان طرف است شركتهای زراعتی و شركتهای تعاونی. امپریالیسم در جوامعی مثل ایران برای اینكه جلودار انقلابات تودهای بشود ناگزیر است كه به رفرمهائی دست بزند.
آقای رئیس دادگاه كدام شرافتمند است كه در گوشه و كنار تهران مثل نظامآباد،مثل پل امامزاده معصوم،مثل میدان شوش،مثل دروازهغار برود و با كسانیكه زیرسر دارند،صحبت كند و بپرسد شما از كجا آمدهاید ؟ چه میكنید؟ میگویند ما فرار كردهایم. از چه؟ از قرضی كه داشتهایم. و نمیتوانستیم بپردازیم.اصلاحات ارضی درست است كه قشر خردهمالك را بوجود آورد ولی در سیر حركت طبقات این ماندنی نیست،خردهمالكی كه با ماموران دولتی میسازد، نزدیكتر است، ثروتمندتر است،آرامآرام مالكهای دیگر را میخورد،در نتیجه ما نمیتوانیم بگوییم كه فئودالیسم در ایران از بین رفته. درست است شیوه تولیدی دگرگون شده مقداری ولی از بین نرفته مگر همان فئودالها نیستند كه الان دارند بر ما حكومت میكنند همان فئودالهای سابق هستند كه حالا برای امپریالیسم دلالی میكنند ،بورژوا كمپرادور شركتهای سهامی زراعی و شركتهای تعاونی كه بیشتر بخاطر مكانیزه كرده ایران بكار گرفته شده تا كدخداها.
رئیس دادگاه: از شما خواهش میكنم از خودتان دفاع كنید
گلسرخی : من دارم از خلقام دفاع میكنم.
رئیس: شما بعنوان آخرین دفاع از خودتون دفاع بكنید و چیزی هم از من نپرسید بعنوان آخرین دفاع اخطار شد كه مطالبی آنچه كه به نفع خودتان میدانید در مورد اتهام بفرمائید
گلسرخی: من به نفع خودم هیچی ندارم بگویم،من فقط به نفع خلقم حرف میزنم. اگر این آزادی وجود ندارد كه من حرف بزنم میتونم بنشینم.
رئیس: همانقدر آزادی دارید كه از خودتان بعنوان آخرین دفاع،دفاع كنید۰۰۰
خسرو گلسرخی: (با خشم و غرور) من مینشینم، مینشینم، من صحبت نمیكنم!
رئیس: بفرمائید...
گلسرخی با غرور و خروشندگی كه در چهرهاش آشكار است میرود و مینشیند...
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست