پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سروش در میانه معرکه گیری های انتخاباتی


سروش در میانه معرکه گیری های انتخاباتی

مصاحبه دکتر سروش با روزآنلاین و انتشار آن در روزنامه اعتماد ملی, همچون دیگر اظهار نظرهای او با نقد و نظرها روبرو شد و همانند سابق, باز رد و جرحها را به دنبال خود داشت

مصاحبه دکتر سروش با روزآنلاین و انتشار آن در روزنامه اعتماد ملی، همچون دیگر اظهار نظرهای او با نقد و نظرها روبرو شد و همانند سابق، باز رد و جرحها را به دنبال خود داشت.

در میان این نقد و نظرها، هر رنگ و رویی را می توان سراغ گرفت؛ از الفاظ تند و غلیظ کیهانی «عنصر دست پرورده محافل آمریکایی» گرفته تا تعریف و تمجید زید آبادی از «شجاعت اخلاقی» سروش.

به این رنگ و لعابها کلمات تند دولت آبادی را باید اضافه کرد که گفت؛ «آقای سروش، شما علمدار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنید و به ما تحویل بدهید و تحویل بدهید و بازهم تحویل بدهید».

در بین نظرهای گفته شده، سخنان جلایی پور از سنخ دیگری است و گویا وی سعی به رو کردن استدلال بر سروش دارد و به آن گونه عبارات رویی ندارد. جلایی پور در سخنان خود سعی دارد تا با حفظ حرمت مروج روشنفکری دینی خود، به گفته های سروش جوابی داده و با آن حمایت خود و هم رایان فکری و سیاسی اش را از موسوی توجیه کند. گذشته از سحت و صقم سخنان این دو، نکته ای که از گفته های آنان برمی آید شفافیت و وضوح نظر و رای سروش در حمایت از کروبی و عدم چنین چیزی در جواب جلایی پور به او است.

سروش حمایت برخی از دوستان خود را از موسوی نقد کرده و به جهت سیاسی چنین رفتاری را «کاملا مبهم» می نامد. او با استدلالی سعی می کند تا هم علت حمایت خود از کروبی و هم نقد بر حمایت دوستانش از موسوی را بیان کند. بنابر استدلال وی، فرد مطلوب باید کسی باشد که به جای داشتن «کسوت روشنفکری»، «اهل عمل» باشد و بنابر این ملاک، گزینه قابل قبول کروبی است و نه موسوی.

البته ملاک و عمل مورد نظر سروش را باید در افق نگرش وی مورد توجه قرار داد که به صورت مشخص و صریح بیان می کند. در نظر وی، وعده تغییر قانون اساسی کروبی چیزی است که نشان می دهد ملاک مورد نظر در مورد وی صادق است. از سوی دیگر، چون موسوی در نظر وی همان موسوی سابق است که «ریشه ها همان ریشه های پیشین است و رگه های نگران کننده ای در سخنان وی وجود دارد»، پس نمی توان آن ملاک را در وی تشخیص داد. سروش عدم چنین ملاکی در موسوی را علت سکوت بیست ساله وی می داند که در قبال تمام اتفاقات سکوت کرد «و لب از لب نگشود: قربان تمکینت شوم می بین و سر بالا مکن».

جلایی پور در جواب به سروش می گوید؛ «اتفاقا این ‌که دکتر سروش چرا دلایل روشن حمایت ما از موسوی را درک نمی‌کنند هم برای ما قابل درک نیست». او در وهله نخست می پرسد؛ « چرا باید به گونه‌ای سخن گفته شود که فضل و سواد و سخنوری و روشن‌بینی نقطه ضعف یک سیاستمدار تلقی شود؟» گویا وی نه تنها از سر تفکیک روشنفکر و سیاستمدار خبری ندارد، بلکه اساسا با چنین تفکیکی نیز مخالف است در حالی که این تفکیک اصلی شناخته شده در عرصه سیاست بوده که نه اکنون، بلکه از زمان باستان و در عصر اندیشمندی چون ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی وضع شده است.

دوره اصلاحات نشان داد که قضاوت ارسطو درست بوده و ورود مستقیم اهل اندیشه در عرصه سیاسی، هم در عمل نتیجه بخش نیست و هم آرمانهای اندیشه را عقیم کرده و به تعبیر روشنتر، لوث می کند.

گذشته از این نکته، جلایی پور حمایت از موسوی را محصول نتیجه «صدها ساعت بحث و بررسی عقلانی و واقع‌بینانه و نتیجه‌اندیشانه» دانسته که منجر به «حمایت اجماعی» از وی شده است. اکنون باید دید که این صدها ساعت بررسی با چه دلیل و معیاری تصمیم به حمایت از موسوی گرفته است و چه حجیتی برای خود دارد.

جلایی پور مدعی «دلایل بی شمار» بر رفتار خود و هم فکرانش است اما گویا عمده ترین و درحقیقت، تنها دلیل واقعی آنان به نتیجه انتخابات مربوط می شود. به گفته وی، «از میان کاندیداهای موجود که می‌توانند در عرصۀ رسمی انتخابات ایران (نه سوئیس) شرکت و از هفت‌خوان انتخابات به سلامت گذر کنند، این میرحسین است که بیشترین شانس رأی‌آوری و پیروزی را دارد» و به دنبال آن نظر سنجی های انجام شده را صدق مدعای خود می داند.تمایز گفته های این دو و وجود یا عدم شفافیت و وضوح استدلالهایشان از اینجا معلوم می شود که استدلال سروش در حمایت از کروبی با ملاک منطبق با بینش و خواسته هایش است اما چنین چیزی از استدلال جلایی پور برنمی آید.

بنابر ملاک سروش، سیاستمدار باید مرد عمل باشد و وعده ای دهد که پی گیری آن در عمل منجر به تحقق ارزشهای مورد نظرش باشد اما جلایی پور به نتیجه انتخابات کار دارد نه تحقق اهداف و ارزشهای اصلاحات . این همان نکته ای است که بر اساس آن، سروش عدم تغییر در موسوی را مطرح می کند و حتی جلایی پور نیز با «اصلاح طلبی حداکثری» نبودن موسوی، آن را به صورت ضمنی تایید کرده و تنها با عبارت گنگ و مبهم «اصلاح طلبی حداقلی» سعی در توجیه حمایت از موسوی دارد. سروش در استدلال خود نشان می دهد که قضاوت و انتخاب سیاسی او منطبق با نظراتش بوده اما جلایی پور "منفعت" را مقدم بر "نظر" داشته، کاری که در رفتار دیگر حامیان اصلاح طلب موسوی نیز دیده می شود.

از سخنان جلایی پور پیدا است که او و هم فکرانش بیش از آن که در فکر تامین اهداف اصلاح طلبی خود باشند، دست یابی به قدرت را مد نظر دارند و به همین دلیل است که توقع "صلاح طلبی حداکثری" را از موسوی ندارند. جلایی پور بنابر همین رویه است که از انتخابی بودن قوه قضاییه به عنوان یکی از اهداف اساسی اصلاح طلبان چشم پوشیده و می گوید تحقق چنین چیزی «فعلا پیش کش». در مقابل، حمایت نکردن از موسوی به نظر وی منجر به غیر دموکراتیک تر شدن ساختار سیاسی ایران می شود و به این دلیل، حمایت از میرحسین را «گامی به سوی دولتی دموکراتیک‌تر و اقدامی عاقلانه» می داند.

شاید کسی بگوید که اصلاح طلبانی چون جلایی پور در شرایط فعلی چاره ای جز کوتاه آمدن از اهداف برای رسیدن به شرایطی بهتر ندارند و انتخاب موسوی برای آنان بیشتر، از سر ناچاری است تا بر مبنای مبانی اصلاح طلبی. این نظری است درست که حتی از گفته های جلایی پور نیز پیدا است اما با این دلیل نمی توان به این دو مسئله پاسخ داد؛ نخست آن که چرا آنان از کروبی حمایت نکردند و دوم آن که تا چه میزان می توان مشخص کرد این ترجیحات در کنش آنان نقش دارد.

بحث از عدم حمایت این دسته اصلاح طلبان از کروبی، بحثی مفصل را می طلبد که تنها به اختصار می توان گفت؛ همین ترجیحات و نه اندیشه اصلاح طلبی بود که منجر به عدم حمایت آنان از کروبی شد.

در مورد مسئله دوم باید گفت که نه تنها نمی توان ملاکی برای تعیین میزان کاربرد این ترجیحات تعیین کرد، حتی در رفتار این دسته اصلاح طلب همواره این ترجیحات بوده که در عمل به کار گرفته شده است. منفعت طلبی در کنش این دسته تا آن حد بوده که با عملکردی سودجویانه در رابطه بین هدف و وسیله، هدف وسیله را برای آنان توجیه کند. جلایی پور حمایت از موسوی را اقدامی عقلانی می نامد که بنابر عقل ابزاری درست است و نه عقلانی به معنای موجه آن. از این جهت می توان نتیجه گرفت که حمایت مورد نظر وی از موسوی نه بنابر مبانی و اهداف، بلکه ابزاری است برای تامین منافع.

فقدان عنصر منفعت جویی در نگرش سروش باعث می شود تا او به صورتی شفاف به انتخاب منطبق با اندیشه اش دست یابد اما وجود چنین عنصری در نگرش این دسته از اصلاح طلبان، آنان را به انتخابی دیگر سوق داده است.

دکتر پژمان شاهنده