جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
خاورمیانه با انواع مخلفات
![خاورمیانه با انواع مخلفات](/web/imgs/16/147/6d07l1.jpeg)
«خردهریز خاطرهها و شعرهای خاورمیانه» عنوان پنجمین مجموعه شعر حافظ موسوی است که توسط نشر «آهنگ دیگر» روانه بازار کتاب شده است.
حافظ موسوی متولد ۱۳۳۳ است، اما شعر او بویژه با انتشار مجموعه «شعرهای جمهوری» در دهه ۷۰ به صورت جدی مطرح شد و ۲ کتاب دیگر او (زن، تاریکی، کلمات و شعرهای خاورمیانه) که در طول سالهای اخیر منتشر شدند در واقع ادامه منطقی و طبیعی همان شعرهای جمهوری است و باعث شده تا امروز حافظ موسوی در میانه دهه پنجم زندگیاش به عنوان شاعری با شناسنامه و امضای مشخص و متمایز معرفی شود.
آخرین مجموعه شعر حافظ موسوی همانطور که از نامش پیداست به دو بخش «خردهریز خاطرهها» و «شعرهای خاورمیانه» تقسیم شده که هر دو بخش در مقایسه با یکدیگر فضای متفاوتی دارند.
بخش نخست شعرها در واقع خاطرات خصوصی شاعر است خاطراتی که شاید در زندگی بسیاری از ما مورد تجربه قرار گیرد، اما نگاه شاعر به این تجربهها متفاوت است:
●●●
بزرگراه
باید از روی استخوانهای خانه ما میگذشت
بولدوزرها
با دندانهای براقشان
خانهها را میجویدند و پیش میآمدند
والدین ما
با کاغذهایی که به دستشان داده بودند
در جاهای دیگر شهر ، خانههای بهتری خریدند
اما ما، هیچگاه نتوانستیم
برای خودمان خاطرههای بهتری بخریم
حتی حالا که با ماشینهای شخصیمان
از بزرگراه میگذریم
و به آهنگهای قدیمیگوش میکنیم.
شعر حافظ موسوی در این بخش تقریبا سرشار از خاطره و تجربههای شخصی است با زبانی ساده، فضاهایی عاطفی و گاه نوستالوژیک که گاه مانند همین نمونه بالا پس زمینه اجتماعی هم دارد.
در این بخش ما با دو نوع شعر روبهرو میشویم نخست شعرهایی که قابلیت تعمیم و تاویلپذیری را دارند و به عبارتی تجربهها و خاطرههای موسوی به گونهای روایت شده که میتواند قابلیت تکثیر در مخاطب را داشته باشد مانند این شعر:
●●●
باران باریده بود بر پیادهرو
و خورشید
مثل واکسی باحوصلهای
کفشهای خیابان را
برق انداخته بود
●●●
بازویم
از فشار دست تو
شنگول شد
و از یاد بردم روزی را
که قرار است در پیادهرو قدم نزنیم
و خورشید
همچنان برق بیندازد
کفشهای خیابان را
عاشقانهای عام که برای بسیاری از مخاطبان قابلیت برقراری ارتباط و داشتن یک حس مشترک را دارد.
اما در همین بخش نوع دیگری از برخورد نیز وجود دارد شعرهایی که بشدت از شخصی و خصوصی بودن رنج میبرند و شاید بجز شاعر و مخاطبش یا در خوشبینانهترین حالت همنسلان و دوستان شاعر کسی نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند:
●●●
ماده پلنگی زخمی
راه خانه مرا بلد شده بود
شیر را در پیالهای پشت در میگذاشتم
آینهای که زخمهایش را در آن ببیند
پنبههایی آغشته به بتادین
و دستمال کاغذی
برای اشکهایش که سرد بود
▪▪▪
او مرا خواسته بود
و من
در اتاق خاموشم
گریه میکردم
در رابطه با این نوع شعرها میتوان گفت اگر جذابیتی هم داشته باشند به دلیل شاعرانگی ترکیبها و بازسازی مخیل گونه یک رخداد تاریخی است که ریشه در حقیقت هم دارد. به نظر میرسد این شعرها نوعی تاریخنگاری عاطفی و خصوصی به حساب میآیند.
زبان این شعرها نیز اگرچه ساده است، اما زبانی سهلانگار نیست. به عنوان مثال در همین سطر:
ماده پلنگی زخمی
راه خانه مرا بلد شده است
میشد به جای فعل «بلد شدن» که شاید کمی غیرمرسوم باشد یا با لهجه همراه است جایگزین و معادلی را انتخاب کرد که از نظر دستور زبان فارسی و منطق شعر هم سالمتر و هم مقبولتر و شاعرانهتر باشد، اما حافظ موسوی سعی کرده یا به عبارتی تعمد بر سادگی زبان داشته ودارد.
در مجموع و در رابطه با بخش نخست کتاب باید گفت که حافظ موسوی کلا عاشقانهسرای خوبی نیست و حتی میتوان گفت آنجا که عشق را به تمسخر میگیرد و هجو میکند از هنگامیکه آن را میستاید و برایش دریغ میخورد موفقتر است مانند شعری که در آن ماجرای ناصر فخرآرایی را با ماجرای عاشقانه خودش مقایسه میکند و به نوعی این رابطه را به تمسخر میگیرد.
موسوی بی آنکه وارد بیانیه صادرکردن شود زیباترین انتقادها رابه جهان غرب و سرمایهداری مطرح میکند
به نظر میرسد شعرهای عاشقانه موسوی هنگامیکه پسزمینه اجتماعی یا سیاسی پیدا میکند بسیار عمیقتر و پررنگتر و تاثیر گذارتر است به هر حال حافظ موسوی خواسته یا ناخواسته امروز تبدیل به یکی از موفقترین و مطرحترین شاعران اجتماعی و اعتراضی همروزگارمان شده است.اما بخش دوم کتاب کاملا فضایی متفاوت دارد شعرهایی که ما انتظار خواندنش را از شاعری به نام حافظ موسوی داریم در این بخش قرار دارد.
موسوی در شعرهای خاورمیانه بیآنکه وارد بیانیه صادر کردن، تاریخنگاری و تصمیمگیری برای مدیریت جهان شود اشعاری میسراید که شاید زیباترین انتقادها رابه جهان غرب و سرمایهداری و امپریالیستی وارد میکند:
از قول من
به پرندهها و بادبادکهایی که
در آسمان کابل، هرات، مزار، قندهار...
پرواز میکنند، بگویید
از قول من
به کودکانی که
در کوچههای بغداد، بصره، الانبار...
بازی میکنند، بگویید
از قول من
به مادرانی که در نوار غزه
برای خرید نان به خیابان میروند، بگویید
از قول من به تمام مردم خاورمیانه
که در خیابانهای تهران، دمشق، بیروت...
قدم میزنند، بگویید
هرچه سریعتر
در نزدیکترین پناهگاه، پناه بگیرند
آنها
نزدیکترین هدفها
برای موشکهایی هستند
که از هر دو سو، شلیک میشوند.
حافظ موسوی در این بخش از کتابش حرفهایی را مطرح میکند که شاید در قالب دهها بیانیه و مانیفست نگنجند.
موسوی در این مجموعه برخلاف «شعرهای جمهوری» که محصول رخدادهای اواخر دهه ۷۰ در مرزهای داخل ایران و تاثیرات آن بر جامعه بود به سراغ فضا و مرزی وسیعتر میرود و اینبار خاورمیانه را خطاب قرارمیدهد؛ خاورمیانهای که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر وقایع فراوانی در آن رخ داده و فجایع خونباری ایجاد شده است.
موسوی در شعرهای خاورمیانه به دنبال یک سرنوشت جمعی است؛ سرنوشتی که عواطف و احساسات یک شاعر و پیشینه فرهنگی و هویتی او را مورد حمله و تجاوز قرار داده است:
کشتیهای عتیق شما
در آبهای من پهلو گرفتهاند
ملوانان سالخورده، هنوز
میخانههای فنیقیقه را خوب به خاطر دارند
●●●
شبهای پرستاره بغداد را
به یادتان میآورم
و دخترم شهرزاد را
که طعم قصههاش هنوز
زیر پلکهای شماست
●●●
زرتشت، موسا، مسیح، محمد
پسران منند
و دختران من
مریم و هاجر
دو ماهپاره در هلال خصیب
●●●
در من به تحقیر منگرید
من
خاورمیانهام.
لحن و زبان موسوی در شعرهای خاورمیانه بشدت انتقادی و اعتراضی است و بارها در این شعرها غرب و سران کشورهارا مورد خطاب و بعضا هجو قرار میدهد:
پرزیدنت قول داده است
برای پیروزی بزرگ در خاورمیانه
جشن مفصلی برپا خواهد کرد
میهمانان مهمی از سراسر دنیا
در لیست مدعوین خواهند بود
خاورمیانه نیز، همراه با انواع مخلفات
جزو لیست غذاهاست.
مخاطب این شعرها بیش از آنکه مردم خاورمیانه باشند، مردم و سران غرب هستند؛ اما موسوی سعی کرده تا چهرههای مختلفی که در گذشته و امروز از خاورمیانه ارائه میشود را به تصویر بکشد و شاعرانه آنها را بیان کند و لابهلای آن هم پاسخی حتی به برخی از پرسشها و تحلیلهای سیاسی بدهد: خاورمیانه افسانهای، خاورمیانه پیامبران آسمانی، خاورمیانه اسرار آمیز، خاورمیانه نفت، خاورمیانه جنگ و برادرکشی، خاورمیانه تروریست و ... همه از جمله موضوعات و محورهایی هستند که در شعرهای خاورمیانه موسوی به آنها پرداخته میشود. او حتی با جسارت یک شاعر که مسلح به زبان و هویت و تمدن است آن هم زبان و هویت و تمدنی با قدمتی چند هزار ساله نه تنها سازمان ملل که پاپ و بزرگان دینی را مورد سوال و پرسش قرار میدهد و آنها را به چالش میکشد:
در کشور من شهر کوچکی است
که مردانی بزرگ در آن خفتهاند:
بابا طاهر
عارف
و
شیخالرئیس ابوعلی سینا
بابا، برای وقتهایی است که دلمان تنگ میشود
عارف، برای وقتهایی که درد وطن داریم
شیخالرئیس
برای وقتهایی است که تحقیر میشویم
لطفا
از عالی جناب پاپ بپرسید
در حرفهای توماس آکویناس قدیس آیا
با نام شخصی به نام شیخالرئیس
برخورد کرده است؟
در پایان باید گفت که شعرهای خاورمیانه حافظ موسوی از معدود شعرهای شاعران امروز ایران است که بشدت قابلیت ترجمه و طرح شدن در سطح دیگر کشورهای جهان را دارد و به علت محتواگرا بودن شعر موسوی و داشتن زبان ساده و به دور از پیچیدگیهای خاص و بازیهای زبانی امکان کمتر آسیب دیدن آن در انتقال به زبانی دیگر وجود دارد .
میتوان ترجمه آنها را به شاعر پیشنهاد داد بویژه آنکه ماهیت و درونمایه ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی که بر این بخش از شعرها حاکم است جذابیت آن را برای ارتباط با مخاطبان گستردهتر میکند.
سینا علیمحمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست