چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

پوتین تا کجا پیش می رود


پوتین تا کجا پیش می رود

رهبر روسیه رفتاری عجولانه از خود نشان می دهد و احتمالا قدم بعدی او جنگی تمام عیار است

آنچه به‌عنوان بحرانی محلی در منطقه کریمه آغاز شده بود، اکنون به موقعیت بالفعل جنگی بین روسیه و اوکراین تبدیل شده است. بعد از آنکه نیروی‌های حامی روسیه توانستند کنترل پارلمان کریمه و دولت را در دست بگیرند، نیروهای روسیه روزهای جمعه و شنبه ۹ و ۱۰ اسفندماه سال جاری، شروع به اشغال موقعیت‌های استراتژیک جمهوری خودگردان کریمه کردند. در تاریخ اول مارس (۱۲ اسفند) سال جاری، ولادیمیر پوتین با ارائه درخواست تجدید نظر زیر به پارلمان روسیه، موجب تشدید مناقشات شد:

«در ارتباط با وضعیت فوق‌العاده‌ای که در اوکراین به وجود آمده و تهدیدهایی که علیه شهروندان فدراسیون روسیه صورت گرفته است، به موجب این حکم از شورای فدراسیون مجمع فدرال روسیه می‌خواهم تا زمانی که وضعیت اجتماعی و سیاسی در آن کشور عادی شود، نیروهای نظامی فدراسیون روسیه را در خاک اوکراین مستقر کنند.»

نیازی به گفتن نیست که شورای فدراسیون، موافقت فوری خود را اعلام کرد. مساله ویژه‌ای که در این درخواست وجود دارد این است که پوتین به نیروهای روسی اختیار تام برای استقرار داده است، آن هم نه فقط در منطقه کریمه، بلکه هر جایی که «شهروندان فدراسیون روسیه» ظاهرا مورد تهدید قرار گرفته‌اند؛ یعنی هر جایی «از خاک اوکراین»، ممکن است «شهروندان» مورد تهدید

قرار گرفته باشند. تا وقتی که شهروندان حقیقی یا فرضی روسی را بتوان در هر نقطه‌ای از اوکراین پیدا کرد، پوتین به خود حق می‌دهد که نیروهای روسی را در سرتاسر این کشور مستقر کند و از آنجا که او تنها کسی است که تعیین می‌کند چه زمانی «وضعیت اجتماعی و سیاسی در این کشور عادی شود» این اشغالگری تا زمانی که پوتین بخواهد ادامه خواهد داشت و نتیجه احتمالی آن، الحاق دائمی (منطقه کریمه به روسیه) خواهد بود.

آتش این فتنه زمانی گسترش یافت که نیروهای طرفدار روسیه، ساختمان‌های اداری را تصرف کردند و همقطاران روسی خود را در نقاط مختلف جنوب و استان‌های شرقی اوکراین، مثل خارکف، لوهانسک، میکولاایو و دنیپروپتروفسک فراخواندند. حتی اگر آنها با اغراق، تک‌تک افراد را یار و همراه خود معرفی کنند، باز هم شکی نیست که طرفداران روسیه در میان بسیاری از قومیت‌های اوکراینی و روسی این استان‌ها وجود دارند. مردم محلی خواستار بسط و توسعه قدرت منطقه‌ای خود و همچنین استقلال فرهنگی و زبانی بیشتری هستند.

اینها خواسته‌هایی طبیعی هستند که توسط مردم مناطق مختلف و اقلیت‌های قومی در بیشتر استان‌ها شکل گرفته است. اگر پوتین را فاکتوری اساسی ندانیم، مقامات کی‌یف باید قادر باشند مشوق‌هایی را ارائه دهند که رضایت استان‌های جنجال آفرین را جلب کند. اگر پوتین تصمیم به مداخله نظامی در جنوب اوکراین بگیرد، کشمکش بین کی‌یف و استان‌های ذکر شده، به شکلی خودکار زمینه‌ساز جدایی، قطع روابط و در نهایت تجاوز روسیه خواهد شد. مسکو و کی‌یف می‌دانند که نیروی نظامی روسیه برتر از اوکراین است. نیروی نظامی روسیه مشتمل بر ۷۵۰ هزار نفر است، درحالی‌که این رقم برای اوکراین ۱۵۰ هزار نفر است. روسیه در دهه گذشته، به شدت روی نیروی نظامی خود سرمایه‌گذاری کرده است، درحالی‌که اوکراین در این زمینه هزینه‌ها را کاهش داده است، بنابراین در هر درگیری مسلحانه‌ای که صورت بگیرد روسیه پیروز خواهد بود.

تنها امید اوکراین این است که روسیه را تهدید به تلفات فراوان در چنین حمله‌ای بکند و به این ترتیب بر محاسبات پوتین در رابطه با هزینه‌ها و منافعی که خواستار آن است تاثیر بگذارد. پیشروی نیروهای روس در خاک اوکراین، مقاومت‌های مردمی را به دنبال خواهد داشت و نتیجه اینکه تلفات غیرنظامی فراوانی تحمیل خواهد شد. آیا پوتین طالب جنگ در سرتاسر اوکراین است یا منحصرا به فکر الحاق منطقه کریمه به روسیه است یا گوشه چشمی به استان‌های جنوب شرقی نیز دارد؟

هزینه‌های حمله نظامی، بسته به دامنه گسترش آن افزایش خواهد یافت. الحاق کریمه، تعدی به حقوق اوکراینی‌ها و اروپای مرکزی خواهد بود. هرچند، با اندکی زیرکی ممکن است که بتوانند خشم بروکسل، برلین و واشنگتن را فرونشانند. تهاجم به جنوب اوکراین، نوعی کشورگشایی خواهد بود و جنگی سرد را در پی خواهد داشت که باعث مسدود شدن روابط روسیه و جامعه بین‌الملل خواهد شد.

به راه انداختن جنگی تمام‌عیار با تلفات غیرنظامی گسترده، نقض حقوق بشر در سطحی کلان و احتمالا پاکسازی قومیتی اوکراینی‌ها از مناطق جنوبی، پوتین را به یک شخصیت منفور جهانی تبدیل خواهد کرد و برچسبِ جنایتکار جنگی را برای او به ارمغان خواهد آورد. همچنین، ممکن است روسیه به‌طور کامل به کشوری منزوی در جامعه جهانی تبدیل شود و ادعاها در مورد خاک روسیه توسط غیرروس‌های ساکن روسیه و قدرت‌های بزرگی (مثل چین) که مرز مشترک با آن دارند، افزایش یابد.

اگر منافع روسیه مد نظر باشد، گزینه‌هایی همچون مداخله نظامی و حق دخالت در امور سراسر اوکراین کاملا بی‌معنی است. استدلال‌های پوتین کاملا بی‌اساس است. به تصدیق شاهدان عینی، شهروندان روسی در هیچ نقطه‌ای از اوکراین مورد تهدید قرار نگرفته‌اند. هیچ کدام از ادعاهای کرملین درباره کشیده شدن پدیده فاشیست از غرب اوکراین به منطقه کریمه و همچنین جنوب، حقیقت ندارد. به این ترتیب، مداخله، جنگ، انزوای بین‌المللی و مواردی از این دست نمی‌تواند استانداردهای زندگی روس‌ها را ارتقا دهد یا احساس بهترزیستن به آنها ببخشد.

ممکن است شور و هیجانی موقتی برای مشاهده پرچم سه رنگ روسیه در دونتسک وجود داشته باشد، اما وقتی روسیه تشخیص دهد که این مناطق، مسوولیتی عظیم در حوزه اقتصاد را به او تحمیل خواهند کرد، این اشتیاق به سرعت رو به زوال خواهد رفت و در نهایت، تبدل اوکراین به منطقه‌ای ضد روس و متخاصم و اشغال دائمی آن توسط نیروهای روسی ساکن در استان‌های اغتشاش‌کننده (گذشته از این، تعداد بسیاری از نیروهای طرفدار غرب در جنوب حضور دارند) احتمالا نمی‌تواند منافع روسیه را تامین کنند.

تنها دلیلی که می‌توان برای این رفتار پوتین (که بوریس نمتسوف، رهبر اپوزیسیون دموکراتیک روسیه آن را حماقت می‌داند) آورد این است که با قدرت‌نمایی نظامی، پوتین به عنوان شخصیتی قدرتمند که شکوه و عظمت را به روسیه بازخواهد گرداند و هیچ قدرت مردمی را در سراسر کشورهای متعلق به شوروی سابق تحمل نخواهد کرد، شناخته خواهد شد. تاخت و تاز پوتین نشان می‌دهد که احتمالا او در دل از اوکراین هراس دارد و این هراس به اندازه‌ای است که او می‌خواهد ثبات و کامیابی روسیه را به خطر بیندازد. همان ژئواستراتژی بیسمارکی و عقلانی پوتین، اتفاقا راهی را به او نشان داده که اکنون تبدیل به رهبری عجول و بی‌منطق شده است که احتمالا این مساله در نتیجه پیروزی انقلاب دموکراتیک در اوکراین اتفاق افتاده است.

رهبران ناشایست، اشتباهات ناشایستی مرتکب می‌شوند و در آن زمان است که قدرتشان نابود خواهد شد. جای تاسف است، قبل از اینکه چنین اتفاقی رخ دهد، تعداد بسیاری از اوکراینی‌ها و روس‌ها جان خود را از دست خواهند داد.

منبع: فارن پالیسی

مترجم: سمانه فیاضی