پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ساده اما مشکل


ساده اما مشکل

یکی از سرمایه های مهم و آینده ساز هر ملت و کشوری جوانان هستند, جوانانی که کانون شور و هیجان, مرکز نشاط و سلامت, قلب تپنده و سرمایه ملت اند

یکی از سرمایه های مهم و آینده ساز هر ملت و کشوری جوانان هستند، جوانانی که کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه ملت اند;بدین لحاظ است که دولت ها باید در برنامه ریزی ها و سیاست های فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل کنند و برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از این نیروها و استعدادها در سازندگی و اداره کشور، تمام تلاش خود را به کار گیرند تا تواناییهای جوانان برای رفع نیازها و رفاه و آسایش جامعه هدایت شود.

از آنجایی که جوانی، دنیای تحول است; دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود و سن توقعات جدید و حتی از نگاهی می توان گفت، سن پرتوقعی ها، طغیان و امیال و رغبت هاست; از این رو باید به جوان و جوانان با نگاهی خاص و ژرف نگاه کرد.

جوان سرمایه ملی هر کشور و نسل جوان، از آسیب پذیرترین و حساس ترین نیروهای هر کشور است.جوان حلقه اتصال دو نسل است:

● نسل گذشته و نسل آینده

هرگونه سخنی در مورد جوان در عین سادگی بسیار مشکل و پیچیده است، زیرا احتیاج به معرفت و شناخت کامل این دو نسل دارد. شناخت این نسل یعنی شناخت روحیات، شناخت تمایلات، شناخت احساسات، شناخت خواسته ها و توانمندی های جوان. پس اگر نتوانیم تفسیری صحیح و منطقی از جوان داشته باشیم، نمی توانیم او را دریابیم و مهم ترین نکته اینجاست که او نیزنمی تواند از خود، محیط خود، آینده خود و هدف آفرینش تفسیر روشن و همگون داشته باشد.

به نظر می رسد :

نسل جوان امروز با دو بحران روبروست:

الف- بحران شناسایی

به این معنی که جوان امروزی درصدد تفسیر روان و همه جانبه سوال های جدی خود برنمی آید و یا حداقل پیگیر نیست یا به تعبیر دیگر سوال ندارد و یا با دغدغه خاطر به آن مواجه نمی شود. پس قبل از پرداختن به سوال هایی نظیر "من کیستم؟ کجا هستم؟ چه باید بکنم؟" باید بدانیم که جوان قبل از اینکه بر خود مسلط باشد تحت تاثیر حوادث بیرونی قرار گرفته و محیط اطراف سمت و سوی او را جهت می دهند. قطعا یکی از عوامل موثر در نشو ونمای جوانی و بلکه هر انسانی، محیطی است که در آن زندگی می کند. اما به نظر می رسد اگر انسان فضای ذهنی و درونی آسیب ناپذیری داشته باشد، عوامل محیطی از بیرون مطابق با عوامل درونی او جهت می یابند که بعضی از آیات به این مطلب اشاره دارد. یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من قبل اذا اهتدیتم (کسانی که ایمان آورده اید به خودتان برسید، اگر شما هدایت پیدا کنید کسانی که گمراه شده اند به شما ضرری نمی رسانند.) نداشتن فضای ذهنی روشن و شناختی گویا از خود، آینده خود، اطراف خود، محیط خود و بالاخره هویت خود، مشکل اساسی و جدی جوانان این دوران است.

جوان ما باید به این نکته واقف باشد که به مقتضای سن جوانی اطلاعات او نسبت به بسیاری از امور ناقص است و تنها با صبر و تحمل و استفاده از استادان و راهنمایان است که می تواند شاهد رشد روزافزون خود باشد

ب- بحران الگوگریزی و الگوپذیری

جوان کانون احساسات است و یکی از نیازهای حسی او الگو و اسوه خواهی است. جوان ناخودآگاه الگوخواه و الگوپذیر است و از این که الگوی مناسبی نداشته باشد افسرده می شود. (البته چون خود متعلق به نسل گذشته و آینده است، همیشه در جستجوی الگویی است که گذشته و آینده را جمع کند الگویی که در گذشته حل نشده باشد و آینده را نیز همانند او درک کند.) از جهت الگویی، نوگرا و تجدیدطلب است. علت چنین گرایشی این است که جوان در درجه اول آنچه را که با تمایلات و احساسات لذت بخش او مطابق باشد پذیرفته و تحت تاثیر آن قرار می گیرد و آن را به عنوان الگو انتخاب می کند.

اگر این انطباق حاصل نشود انزجار، دلسردی و کناره گیری ناخودآگاه آغاز شده و در این حال او بدنبال الگوی دیگری می گردد. ما باید الگوی سالم دیگری در اختیارش قرار دهیم که در عین هدایت به افق های عقلانی به احساسات او نیز پاسخ داده، خواسته ها و تمایلات را در چارچوب نیاز واقعی او برآورده سازیم. باید این واقعیت را پذیرفت که تا ما جوان را در نیابیم آینده را نخواهیم داشت و تا آینده را نداشته باشیم تلاش گذشته ما بی ثمر خواهد بود.

اما وظیفه چیست؟

● به رسمیت شناختن جوان

جوان باید به این باور برسد که ما او را به رسمیت می شناسیم. به اندیشه، تمایلات و احساسات او هرچند ناپخته ارج نهیم و درد او را درد خود می دانیم. جوان باید بداند که ما در یک تکاپوی همه جانبه تنها آینده خود را در او می بینیم و به آینده او علاقه مند هستیم. البته تنها سخن گفتن از جوان مشکل را حل نخواهد کرد، آنچه می تواند حلال مشکلات روحی و روانی جوان باشد به رسمیت شناختن واقعی اوست و به نظر می رسد این مطلب از سه راه قابل هدایت است.

● همزبانی

ما باید زبان و فکر جوان را درک کنیم، احساس او را بدانیم، خواسته او را بفهمیم و قبل از اینکه برای جوان تصمیم بگیریم فضای فرهنگی محیطی را به گونه ای هموار کنیم که جوان به طور طبیعی حرف دلش را بزند. در این صورت ما می توانیم درد واقعی او را از زبان او بشنویم. تا زمانی که ما درد جوان را بیان می کنیم نسخه درمان ما به درد جوان نخواهد خورد، فضای ارتباط را باید با تلاش طبیعی ایجاد کرد. لازم به ذکر است که ما باید مطالب خود را در یک قالب زبانی همگون به جوان منتقل کنیم و این امر تنها در صورتی میسر است که دردها، خواسته ها، نیازها و توانمندی های او را به طور طبیعی نه به صورت تصنعی شناسایی کنیم و این موضوع زمانی محقق خواهد شد که جوان با امنیت خاطر در یک فضای شاداب و منطقی به سخن آمده و سفره دلش را باز کند. تحقق این امر مرهون آن است که جوان بداند ما به طور جدی درصدد یافتن او هستیم و او را دوست داریم و او همه وجود و هستی آینده و سرمایه جامعه ماست. به رسمیت شناختن جوان یعنی احترام گذاشتن به اندیشه او گوش دادن به درد دل او و محبت کردن به او در چنین بستری به راحتی می توان بحران شناسایی و بحران الگوگریزی را حل کرد.

نویسنده : نسرین صفوی