یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پنجره


پنجره

من پنجره ام
آن شیشه ی نرم رو به دریا
خورشید ته دریا، پشت کوه، گاهی خوابید
اما من روی پای آجری
رو به دریا
به تماشای تو بودم
از حسادت، خورشید
تابید و دو نیمه ام کرد
ای مرغ فلک چه غافلی …

من پنجره ام

آن شیشه ی نرم رو به دریا

خورشید ته دریا، پشت کوه، گاهی خوابید

اما من روی پای آجری

رو به دریا

به تماشای تو بودم

از حسادت، خورشید

تابید و دو نیمه ام کرد

ای مرغ فلک چه غافلی تو

حال من در دو نگاه او را خواهم دید

در دو صدا او را فریاد خواهم زد

مرا تکه تکه کن تا بیشتر منتشرش کنم

خدایا! دریای سکوت در رود گلویم روان است

چگونه بزدایم رود و دریا را؟

تو سکوتم را بشنو! من تو را می خوانم!

الناز فرمان زاده (تداعی)

(عضو تیم ادبی و هنری مدرسه)



همچنین مشاهده کنید