شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد


با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد

نظری به جهان شاعرانه امام خمینی ره

● یک

«بیدل کجا رود به که گوید نیاز خویش

با ناکسان چگونه کند فاش، راز خویش

با عاقلان بی خبر از سوز عاشقی

نتوان دری گشود زسوز و گداز خویش

اکنون که یار، راه ندادم به کوی خود

ما در نیاز خویشتن و او به ناز خویش

با او بگو که گوشه ی چشمی ز راه مهر

بگشا دمی به سوخته ی پاکباز خویش

ما عاشقیم و سوخته ی آتش فراق

آبی بریز با کف عاشق نواز خویش

بیچاره ام زدرد و کسی چاره ساز نیست

لطفی نمای با نظر چاره ساز خویش

با موبدان بگو، ره ما و شما جداست

ما با ایاز خویش و شما با نماز خویش»

آن صبحگاه آرام، که ناگهان به توفان بدل شد با پخش خبر درگذشت اش از رادیو، خط مرز میان دو دوره تاریخی بود؛ دوره ای که سرنوشت، آینده، تصمیم و هر آنچه که به حیات جمعی یک ملت برمی گردد طبق خواسته ای آشکار و همگانی، به دست و کلام یک رهبر مذهبی سپرده شد که نه تنها چون روزگاران گذشته، پاسدار آخرت مردمان باشد که دنیاشان را نیز- چون مردان سیاست- راهبری کند. خبر، خیلی آرام در فضا پخش شد؛ و ناگهان، او رفته بود. چیزی تغییر کرده بود. جهان، دیگر آن چیزی نبود که پیش از انتشار آن خبر، بود یا باید می بود. برای نخستین بار در تاریخ ایران، با درگذشت رهبر بزرگ سیاسی، پرچم های سازمان ملل متحد، سه روز نیمه افراشته شدند به نشانه سوگواری؛ او جهان را در سال،۵۷ به دو بخش پیش از ظهور خود و پس از آن، تقسیم کرده بود و اکنون حتی دشمنانش به نشانه احترام- و حتی دلبستگی- کلاه هاشان را از سر برمی داشتند؛ بسیاری از آنان که او، تصمیمات و منطق اش را دوست نمی داشتند، در آن صبحگاه، در ایران و خارج از آن، گریستند. در آن صبحگاه خرداد،۶۸ تأثیرگذارترین رجل سیاسی ایران بر روند سیر تکوین تاریخ مدرن، چشم فرو بسته بود و تلویزیون ایران، برای تسلای میلیون ها عزاداری که جامه می دریدند، چهره نورانی و خندانش را پیدا و ناپیدا می کرد در کادری که زمینه اش، واپسین لحظات وی در بیمارستان بود؛ و البته گریستن فرزندش بر بالین پدر هم، بود و یادآوری آن غزل مشهور مولانا که در بالین مرگ، بر فرزند خوانده بود:

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

حضرت آیت الله العظمی روح الله خمینی (ره) که از مراجع معزز شیعه بود و از مخالفان سرسخت حاکمیت شبه مدرن پهلوی دوم، اندکی پیش از آن که در فرودگاه تهران با هواپیمایی که میلیون ها نفر در انتظارش بودند، بر زمین بنشیند، از سوی مردم، امام خمینی (ره) خوانده شد و بعدها حتی این نام نیز، کوتاه تر بر زبان آمد و در کلمه امام (ره) خلاصه شد. او تنها رهبر مذهبی دنیای مدرن بود و هست که توانست در عین مخالفت با بخش قابل توجهی از رویکردهای مدرنیته، بخش باقی مانده را در نوعی حاکمیت جدید- که هرگز مسبوق به سابقه نبود- چنان به کار گیرد که امکان داد و ستد سیاسی، فرهنگی و تجاری با جهان مدرن، نه تنها از میان نرود که بسیار بیشتر از حاکمیت هایی شود که در آسیا، بخش عمده مدرنیته پیشنهادی غرب را پذیرفته بودند. پیشنهادات وی به مذهب شیعه- به عنوان یک مجتهد و مرجع دینی- توانست بخش قابل ملاحظه ای از موانع رسیدن به یک حوزه کشورداری ساختارمند و برخوردار از تعریفی مدرن را، از میان بردارد. مخالفان وی هرگز نتوانستند نقش تاریخی وی را در تغییر مسیر تاریخ جهان انکار کنند و دوستدارانش نیز، جهان بی او را در خاطرات وی خلاصه کردند و نامش را در تکراری هدفمند بر زبان آوردند تا فرزندانشان، دوران وی را در ذهن بازسازی کنند. در آن صبحگاه آرام خرداد،۶۸ هیچ چیز شبیه پیش از خود نبود؛ نه هوا، نه برگ درختان؛ نه آفتاب که گزیده گزیده روی می نمایاند و تا «به گرما نشستن»، دوساعتی فاصله داشت. همه چیز تغییر کرده بود و البته، ابداً شبیه جهان پیش از او هم نبود.

او، امام (ره) رفته بود؛ رهبری سیاسی، رهبری دینی، رهبری که به یک اشارت، مکانیزم های جهان مدرن را به چرخش دلخواه خویش وامی داشت در قبال کشورش، رهبری شاعر که وجه شاعری اش را خواص می دانستند وعامه ی مردم، نه!، رهبری... رهبری... رفته بود؛ تلویزیون ایران، در عین نمایش زنده مراسم ترحیم، به سراغ خاطرات نیز رفت ومرور کرد.

● دو

رهبران شاعر، عموماً الگو می شوند؛ نه به دلیل شعرشان بلکه به دلیل حضور سیاسی یا معنوی شان و بعد یک دوره شاعری در آن کشور رقم می خورد که منتسب است به آن رهبر سیاسی یا معنوی و بیرون از تاریخ ادبی آن کشور. امام خمینی(ره) به دلیل احتراز از چنین روندی، سال ها از انتشار شعرهایش جلوگیری کرد. در سال،۶۲ که یکی، دوغزل، به دست خواص رسید و خوانده شد، همه از انتشار قریب الوقوع دیوانش خبر می دادند اما خبر آمد که «ایشان علاقه مند نیستند که شعر امروز ایران انقلابی- اسلامی، به تبعیت از شعر ایشان چهره بگرداند» و مدبران قوم، بر این تصمیم احسنت گفتند و البته «دریغ» هم بر زبان راندند که چرا خوانده نشود و بهره نبریم لااقل برای خواص؛ و او، تصمیم اش را گرفته بود؛ تنها واستوار چون دیگر تصمیماتش. پس از آن، چون خرقه بگذاشت و بشد، اندک اندک آن بیت ها از پرده نشینی بیرون شدند و مردمان دریافتندکه پسند امام(ره)، شعری متأثر از دوران طلایی شعر ایران در قرون هفتم و هشتم بوده و البته نخواسته این پسند را بر شعر کشور تحمیل کند. شعر سبک عراقی امام(ره)، ادامه سنت شعر عراقی روحانیت ایران است و چنان که می دانیم، اساساً سبک عراقی مولود ذهن شریعتمداران جامعه بوده نه طریقت کاران، که توان در اوج آن، به جلال الدین محمد اشاره کرد و به شیخ اجل و بعدتر به جامی و بسیاری دیگر و حتی حافظ که گرچه خود دارای مقامات دینی نبود اما به دلیل حضورش در عرصه قرآنی- که رکن شریعتمداری است- به چنان جایگاه و پایگاهی در شعر جهان رسید. شعر امام خمینی (ره) تداوم آن خط است و نظر دارد به همان استعارات، نشانه ها، تلمیحات و البته، کند و کاوی در عرفان نظری، که بیشتر متمایل است به جناح شریعت محورش تا «طریقت داورش». در این شعرها، یار، نه آن یار پرده پوش پای بر خاک است و می، نه آن می هفت ساله که در شعر خراسانی از آن سخن رفته و مدهوشی، ازلی ست نه آن «دمی» که مست، به رسوایی به حد محتسب درآویزد.

شعر امام (ره) سهل است؛ یعنی رویه ای سهل دارد که مخاطبان را کفایت کند که زود با آن محشور شوند. حشر و نشر با شعرش آسان است و البته از دقایق شگفت، برخوردار: «نیستم نیست که هستی همه در نیستی ست‎/ هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی» یا: «با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد‎/ ما یار را به مستی بیرون خانه دیدیم.» یا: «شیخ محراب! تو و وعده ی گلزار بهشت‎/ غمزه ی دوست نشاید که من ارزان بدهم» یا: «ای پیر طریق دستگیری فرما!‎/ طفلیم در این طریق پیری فرما!»

روحانیت شیعه، همیشه دستی در شعر داشته و البته نظر داشته به دستاوردهای حافظ و سعدی و گاه مولانا و از این رهگذر، نامی نیز مانا مانده است دهه ای، سده ای. شعر امام (ره)، تعالی همان راه است و گام زدنی چند بر راهی هموار از کلمات که بازگو کننده خلوت رهبری تاریخ ساز است. مردی که از تمام لذات جهان، تنها شاعری را برگزید؛ تنها... شاعری را برگزید.

یزدان سلحشور