پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
برادری تعمیم یافته در آیینه قرآن
شاید عنوان این اثر برای پاره از خوانندگان موجبات تعجب و طرح این سوال باشد، که: دقیقاً مراد از برادریِ تعمیمیافته در متن قدسی چیست؟! و این عنوان چه چیز در چنته دارد؟! باری، نگارنده این سطور برآن است که قرآن،__برخلاف نگاه عوامانه و قائل به خشونتگستری،__ نه کتابی جنگطلب و دیگرستیز است، و نه منافی اخلاق و همزیستی مسالمتآمیز. این کتاب نه از تکصداییِ یک حزب خاص و یا یک جریانِ ویژه دفاع میکند، و نه از حذفِ مخالفان عقیده و منافقان صلحطلب. نه از ترسیم نگاهی بنیادگرایانه و منمحور، و نه از تکریم هر بدرفتاری-ای به نام دین. و نیز، نه از جزمگرایی-ای خشکِ مقدس و نه بر دگماتیزمی ناشنوا و گنگ. چه، این کتاب جهانبینی-ای ساختارشکن و همانا بالنده را طرح مینماید، و البته آن را در جهان به جریان میاندازد، که این جهانبینی نه بیجهت در رابطه با مثلاً x و yنوشابه باز میکند و نه فلان قوم و فلان تبار را بیارزش میشمرد. باری، این کتاب پایه را بر انسانیت و اخلاق میگذارد و بر ان انگشت تأکید مینهد، که این البته به قول حافظ یعنی: «حسن مهرویان مجلس گرچه دل میبرد و دین/بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود».[۱]
علیایحال، تحلیل مراد این اثر نیازمند ایضاح مفهومی کلیدی در متنِ مقدس است، مفهومی که با وجود استعمال فروان هنوز احتیاج به تشریحات دقیقتر دارد و میباید شفافتر گردد. که حال میپرسیم: نام آن مفهوم چیست؟! و چرا؟! هکذا، مفهوم دین همان مفهوم مورد نظر و (صد البته) مبهمیاست که معنای قرآنی آن با تعابیر عرفی آن بسیار متفاوت است، و حتّی گاهی در تضاد و بعضاً در استحکاک. باری، مفهوم دین از منظر قرآن صراحتاً مفهومیاست که تنها در آوردۀ پیامبرخاتم(ص) خلاصه نمیشود و معنایی محدود نمیستاند. دین در آیینۀ قرآن معنایی عام مییابد و از نگاهی جزءگرایانه میرمد. از اینکه صرفاً به مسلک x منحصر گردد، میگریزد و از اینکه زیر چتر یک عقیده بایستد، جا خالی میدهد. باری، دین از منظر قرآن همچون پدریاست که فرزندانِ متعدد دارد و همه آنها را نیز دوست میدارد. بر سر آنها دست نوازش میکشد و آنها را عاق نمیکند. و یکی را به خاطر دیگری دور نمیاندازد و کنار نمیگذارد. چه، دین از دریچه متنِ مقدس__البته من باب طُرُق ابراهیمی،__همیشه واحد و یگانه است و هیچگاه مثلاً منقسم به دو دین، سه دین و یا چهار دین نمیشود. باری، دقیقاً از همین روست که متنِ قدسی __در تمامِ سورهها و آیات خود،__ حتّی یکبار هم واژۀ ادیان را بکار نمیبرد و دم از این دین و آن دین نمیزند. که این خود از نگاهِ متعالی این آیت نیز پرده برمیدارد و آن را وجیه و گرامی جلوه میدهد. معالوصف،"اگر واقعاً دین از منظر قرآن امری عام و واحد است، و اگر واقعاً این داشته قابل تقلیل به این طریق و آن طریق نیست،"پس دقیقاً تکلیف این گزاره چیست:که مثلاً فلان چیز امری اسلامی یا مسلمانانه است؟! و فلان چیز مثلاً امری مسیحی یا مسیحانه؟! اصلاً چگونه است که ما اسلام داریم امّا دینِ اسلام نداریم؟! یهودیت داریم امّا دین یهودیت نداریم؟! و یا مسیحی داریم امّا دین مسیحی نداریم؟! باری، بگذاریم جان کلام را همین جا بازگو کنیم و بگوییم که: اسلام، یهودیت و مسیحیت، اگر چه عرفاً دین به بحساب میآیند، امّا از منظر قرآن چنین نیستند و معنایِ دیگر دارند. هکذا، این آوردههایِ آسمانی از منظر متنِ مقدس تنها شرایعِالوهی همان دینِ واحد و یگانهاند، و بعنوان بخشهایی از آن بشمار میروند. یعنی همچون شاخ و برگهاییاند که به بنده یک درخت واحد متصل گشتهاند و بی آن زرد و خشک میگردند. و یا بهسانِ رودهاییاند که به دریایی بیکران سرریز میشوند و در آن اتصال مییابند. باری، از منظر قرآن دین ابراهیمی امری واحد و اعم از شرایعالوهی است، و شرایعالوهی نیز امری متکثر و اخذ از دین ابراهیمی. چه، از زبان خود قرآن:«(خدا) [۲] آئینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود، و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید. خداوند هر کس را بخواهد بر میگزیند، و کسی را که به سوی او باز گردد هدایت میکند».[۳]
علیایحال، در ایجا جا دارد از ادامه این مقدمه دست بشوییم و به مراد اصلی این مجال بپردازیم. باری، همانگونه که آوردیم قرآن مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و... را همدین و همراستا میشمرد و آنان را جویندگان راه حقیقت میداند. تفاوت آنها را به شرایع الوهی ارجاع میدهد و از سر دین برمیدارد. و آنها را متوجه اشتراکات میکند و از تفرقه دور میخواهد. این متنِ قدسی معنای دین را عام و پهندامنه مینماید و از خاصنگری برکنار میبیند. از اینکه صرفاً به یک شریعت خاص تقلیل بپذیرد، برحذر میدارد و آن را مذموم میپندارد. و از اینکه جزئی مترادف با کل شود، انزجار میطلبد و آن را خبط و خطا میشناسد. هکذا، در آیینه قرآن، دین مفهومی گسترده و جادار پیدا میکند و شرایع الوهی را در خود تعبیه میسازد، که این امر هم معنای جدیدی به جهان و مختصات آن میبخشد و هم معانی نوینی به آدمیان و مراوداتِ آنها. معالوصف، اینک این سوأل مطرح است: که این معنای ویژه از دین __آنهم در متنِ قدسی__ به چه کار میآید و چه نقشی بازی میکند؟! هکذا، این تعریف محقق و مدقن از دین کمترین خاصیتاش این است که به معنای دینداری و دینورزان جهتی تازه میدهد و به فعل و انفعالاتی مبارک دامن میزند. باری، اگر بپذیریم که قرآن قائل به گذارهایی مبارک و زیبنده؛ همچون گذار از چندخدایی(Polytheism) به توحید(Monotheism)، از دنیاپرستی(secularism) به آخرتباوری(Resurrection)، از بیقید و بندی به تقوا(pietism)، و مثلاً از امرX به امر Y است، این تعریف از دین نیز قائل به گذاری آنهم کلیدی و منحصر به فرد، البته از امری عرفی و کلیشهای به امری غیرعرفی و فرامسلکیاست. در آیینه قرآن تعریف عامگرای دین(به این معنا که همۀ مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و غیره ذیل یک آیین قوام میستانند و همانا شرایعالوهیِ همان امر واحدند،) به این گذار البته گذاری بایسته و شایسته منجر میگردد، که همانا میباید از نظامی بسته و محدود-دامنه__که اغلب جای شریعت را با دین اشتباه میگیرد،__ به سوی نظامی باز و توسعهیافته__که به درستی دین را عام و شریعت را خاص میپندارد،__حرکت صورت پذیرد و به نوعی افق دید را گسترش دهد. باری، در این گذار جامعۀ دینی دقیقاً توسعه میپذیرد و مسلمان و یهودی و مسیحی هم آیین تلقی میگردند. مثلاً دیگر یک مسلمان به صرف مسلمان بودن از چشم یهودی و مسیحی دور نمیافتد و دیگر دینستیزیِ نامبارکی میان آنها شعله نمیکشد. دیگر انحصارگرایی-ای دینی __مبنی بر اینکه من حقم و شما ناحقید،__ سربرنمیآورد و راه نجات به یک قماش اختصاص نمییابد. حقا با این تعریف از دین دیگر همه با هم برادر، __البته نه برادر نسبی بلکه برادر ایمانی__تلقی میگردند و فضایی با صفا را به ارمغان میآورند. که این البته از زبان مولوی یعنی: «زانک خود ممدوح جز یک بیش نیست/کیشها زین روی جز یک کیش نیست/دان که هر مدحی بنور حق رود/بر صور و اشخاص عاریت بود».[۴]
علیایحال، در نتیجه این گذار دیگر صحبت کردن از تخاصمِ عقیدتی، از رقابتدینی، از حذف رقیب و قسعلیهذا به امری بیمحتوا بدل میگردد و هیچ محلی از اعراب پیدا نمیکند. در این گذار __که به یمن عامنگری دین تمام شرایعِالوهی ذیل یک آیین تعریف میشوند،__ به جای حبُّ و بغض و کین و پدرکشی، این زندگی مسالمتآمیز و برادرانه است که اجتماعِ دینورزان را با وقار و قانونمند میسازد و آن را از تعصب و جزمیت میرهاند. از اینکه خصم همدیگر باشند، دور مینماید و از اینکه شعار جنگ سر دهند، برحذر میدارد. باری، در این گذارست که متن قدسی از هدفِ بلندنظرانۀ صلحطلبِ خود پرده برمیگیرد و آن را بر آفتاب میافکند. همه را، __از مسلمانِ شیعه و سنی گرفته تا یهودیان و مسیحیان،__به اُخوَّت و همزیستی؛ __آنهم زیر یک پرچم و به اسم یک آیین__ فرامیخواند و از توطئهگری مبرا میخواهد. و حتّی اختلاف صوری را نیز طبیعی میشمرد و بر اصل و اساس تأکید میورزد. هکذا، در این گذار کثرت شرایعالوهی در وحدتِ دینابراهیمی تجلی مینماید و خوان گسترۀ الهی را پهن و پهنتر میسازد، که این امر وفق متنِ مقدس هم مایۀ سکوت رضایتآمیز خدای هم شارع، هم عاشق و هم سلطان است و هم مایۀ نشاط جامعه ایمانی و البته دارای خودِ تازهشده. چه بنگرید: «بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد. پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم.»[۵]
نتیجتاً، میتوان وفق تشریحات و ادلۀ متنی بالا، و همچنین این آیه قرآن:
«و با اهل کتاب جز به [شیوهای] که بهتر است مجادله مکنید، مگر [با] کسانی از آنان که ستم کردهاند. و بگویید به آنچه به سوی ما نازل شده و [بدآنچه] به سوی شما نازل گردیده ایمان آوردیم، و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم اوییم.»،[۶]
چنین نتیجه گرفت: که این آوردۀ الوهی __با وجودِ تمامِ مضامین و معارف بلند خود،__این گذارِ زیبا و زیبنده را نیز بنا مینهد، که میباید با در نظر داشتنِ معنای عامِگرایانه از دین، و با عنایت به تفاوتهای صُوری شرایع از یکدیگر،__ از برادریِ خویشی به برادریِ کیشی حرکت گردد و به جای عنادورزیهای ناصواب به مهر و همزیستی مبادرت. باری، قرآن با طرحِ این گذار به مفهوم زندگی __البته از حیث دینی،__معنایی تازه میبخشد و آن را از خصم و خشم بازمیگیرد. به آن صلح و صفا تزریق میکند و از انانیت بازمیخرد. و نیز آن را از عطوفت و مهربانی لبریز میسازد و از جنگ و نزاع دور میدارد. در این آیینه برادری و مروادت از مایِ مثلاً مسلمانان، به من و مایِ مسلمانان و تو و شمایِ یهودیان و مسیحیان تعمیم مییابد و از معنای کلیشهای و محدود خود درمیگذرد، که حقّا این گذار __اگر روزی به ثمر بنشیند،__ میوههایی شیرین و گوارا به بار خواهد آورد و زیستجهان دینورزان را گل و گلستان خواهد نمود. چه، به قول مولوی:
هر نبی و هر ولی را ملکیست
لیک تا حق میبرد جمله یکیست
چونک جمع مستمع را خواب برد
سنگهای آسیا را آب برد
رفتن این آب فوق آسیاست
رفتنش در آسیا بهر شماست[۷]
بیستم آبان هزار و سیصد ونود و چهار
حسین پورفرج
پینوشتها:
[۱] دیوان حافظ، غزل ۲۰۶
[۲] افزودۀ م.
[۳] شوری، ۱۳
[۴] مثنوی معنوی/دفتر سوم/ بخش ۹۶
[۵] مائده،۶۴
[۶] عنکبوت، ۴۶
[۷] مثنوی معنوی/دفتر سوم/ بخش ۹۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست